درباره اثری از علیمراد فدایینیا
راهنمای الکنکردن خودخواسته روایت در برجهای قدیمی
فدایی نیا عامدانه عنوان حکایت را برای آثارش در نظر گرفته و شکی نیست که او بهتر از هر کسی تفاوت حکایت با رمان و داستان کوتاه می دانسته است.
ایران آرت، پیام حیدرقزوینی: علیمراد فدایی نیا اغلب آثارش را نه در رمان و مجموعه داستان، بلکه حکایت نامیده و این شاید در ظاهر به سلیقه نویسنده برگردد اما دقیق تر که شویم می بینیم که از قضا حکایت بهترین عنوانی است که می شود به آثار او اطلاق کرد.
به این ترتیب "برج های قدیمی" او نه مجموعه ای از ده داستان کوتاه بلکه مجموعه ای است از ده حکایت به هم پیوسته. رمان و داستان کوتاه به عنوان شیوه های مدرن نوشتار به شمار می روند، برخلاف حکایت که بیشتر به شیوه های سنتی روایت مربوط است.
از این روست که می توان این پرسش را در مواجهه با آثار فدایی نیا مطرح کرد که حکایت های او چه نسبتی با شیوه های مدرن روایت یا به عبارتی چه نسبتی با شیوه های مدرن داستان نویسی دارند؟ البته در پاسخ به این پرسش باید این نکته را هم در نظر داشت که فدایی نیا عامدانه عنوان حکایت را برای آثارش در نظر گرفته و شکی نیست که او بهتر از هر کسی تفاوت حکایت با رمان و داستان کوتاه می دانسته است.
از این روست که می توان گفت فدایی نیا عامدانه از شیوه های مدرن روایت فاصله گرفته است و نخواسته است که داستان کوتاه و رمان، به شکل مرسومش، بنویسد. البته حکایت های فدایی نیا برخی ویژگی ها و مولفه های داستان نویسی مدرن را هم در خود دارند اما این ویژگی ها و مولفه ها در حاشیه آثار او قرار دارند و فاقد نقشی تعیین کننده هستند.
جزاین، پرسش دیگری که در مواجهه با آثار فدایی نیا مطرح می شود، این است که حکایت های او چه نسبتی با دوران معاصر دارند؟ به عبارتی، شیوه ای که فدایی نیا در نوشتن انتخاب کرده چقدر با وضعیت و جهان اطراف او در ارتباط است ؟ فرم های گوناگون ادبی و هنری در ارتباط با وضعیت تاریخی و اجتماعی هر دورانی شکل می گیرد و حالا می توان پرسید که فرم نوشتار فدایی نیا چقدر با وضعیت تاریخی و اجتماعی عصر او در ارتباطی دو سویه قرار دارد و چقدر توانسته تصویری از دوران خودش را به دست دهد.
آثار فدایی نیا در حاشیه داستان نویسی معاصر فارسی قرار دارند و شاید دلیل این در حاشیه بودن دلایل دیگری به جز خلق و خوی نویسنده هم داشته باشد حتی فراتر از این ، آثار فدایی نیا نه فقط در حاشیه داستان نویسی معاصر فارسی بلکه احتمالا در حاشیه وضعیت معاصر جامعه ما قرار خواهند گرفت.
در این میان نکته ای که نباید از آن غافل شد این است که آثار فدایی نیا توسط جریان های حاضر در متن به حاشیه رانده نشده اند بلکه خود از آغاز در حاشیه زاده شده و شکل گرفته اند. به بیان دیگر ، موقعیت حاشیه ای بودن فدایی نیا بیش از هر چیز دیگری به میل و اراده خود او مربوط بوده است.
فدایی نیا آگاهانه کتاب هایش را حکایت می نامد تا از متن، رمان و داستان کوتاه، فاصله بگیرد. این فاصله گرفتن و در حاشیه بودن لزوما به معنای اثبات یا نفی ارزش های ادبی یک اثر نیست اما می توان تا حدودی نشان دهنده موقعیت یک نویسنده در یک دوران باشد.
داستان نویسی مدرن برآمده از ذهنیت مدرن است و شاید اینکه فدایی نیا نمی خواهد به شیوه ای مدرن داستان بنویسد نشان دهنده وضع انتقادی او در برابر وضعیت مدرن هم باشد. فرم های مختلف ادبی و هنری پاسخی به وضعیت عینی هر دوره ای از تاریخ هستند و فرمی که فدایی نیا برای روایت آثارش برگزیده نسبت چندانی با وضعیتی که او در آن به نوشتن می پردازد، ندارد.
آثار فدایی نیا و از جمله حکایت های "برج های قدیمی"، ویژگی های قابل توجهی دارد و یکی اینکه فدایی نیا روایت هایش را با چیزی به جز قصه تعریف کردن می سازد. حتی گاهی انگار قصه ای برای تعریف کردن وجود ندارد یا اگر دارد راوی از تعریف کردن آن تن می زند یا به عبارتی ناتوان از روایت کردن است . انگار اراده ای برای نقل داستان نیست.
در "برج های قدیمی"، راوی حکایت ها زبانی الکن دارد یا به تعبیری الکن شده است: "الکن شده ام ف- کاش می توانستم بهتر بگویم. من هنوز بوها را حس کنم. دامنه را می دانم. هنوز این گستره را که هنوز ندیده ای می بینم. اما بعد از آن همه دویدن ، سوختن ، الکن شده ام ف- این همه هجوم را حس می کنم، عاقبت کودکی ام را گم خواهم کرد... هنوز ف . می توانی فریاد بزنی. از چنگ آن ها نجاتم دهی.ف. خون وقتی که ریخت معماری یی وحشی در خاک می شکفد . ف- آن ها دور مرا خط خط کشیدند. پیشانی ام را می بستند. آن ها پوستم را که می لرزید دوست نداشتند. با کار. با کارد خط می کشیدند ف. خط می کشیدند. دیوانگی. تو بی شک این کار را نمی کنی . مطمئنم . تو این کار را نمی کنی ف."
از قضا همین ویژگی آثار فدایی نیا را متمایز از داستان نویسی امروزی ایرانی کرده است . در اغلب داستان های امروز ما این اتفاق است که روایت را می سازد و پیش می برد؛ اما در اغلب حکایت های "برج های قدیمی" هیچ اتقافی وجود ندارد. جاهایی هم که اتفاق یا قصه ای هم برای روایت کردن هست، این اتفاق آن قدر قطعه قطعه و پنهان و پوشیده شده که در حاشیه روایت قرار گرفته است. از این جاست که تن زدن از گفتن در آثار فدایی نیا سر بر می آورد و روایت مدام با وقفه و گسست های زبانی روبه رو می شود و این چنین است که آثار فدایی نیا که حتی ضد داستان است . در حکایت "برج های قدیمی" ، از تداوم و پیوند ماجرا خبری نیست و با این حال هر قطعه هر حکایت می تواند خود قصه ای جداگانه باشد.
زبان نه فقط در "برج های قدیمی" بلکه در اغلب آثار فدایی نیا نقشی محوری دارد. زبانی که ردی از سنت و تاریخ ادبیات به وضوح در آن دیده می شود و در بسیاری از جاها به شعر پهلو می زند: " با سایه هایم به شب سایه می زدم. سایه سایه های فراوان. روانه های بیداری خواب هایم به بیداری شب ها . سایه می گفتم ، همیشه که می رفت می آمد. می ماند. نمی شکست. مثل خراب می گفت. مثل رود می رفت. همین طور از حاشیه به حاشیه. از گذران آن خلوت به شب....".
[این یادداشت در هفته نامه «کتاب هفته» منتشر شده است]