سید علی صالحی| محمدرضا احمدی
غمنامه سیدعلی صالحی برای محمدرضا احمدی/ میبینم فروغ دارد کتابهایت را ورق میزند...
همین سه شب پیش در کمای خواب به خودم گفتم: اگر برادر کلمات من برود، من باید چطور خودم را به یاد بیاورم؟! دیوار همه بیدادها بر سرم فرو ریخت!
ایران آرت: سید علی صالحی در یادداشتی به یاد احمدرضا احمدی شاعر فقید در روزنامه اعتماد نوشت: احمدرضای جان ما، ثروت بیپایان شادمانیها، برادر بزرگ من، شاعر همیشه حاضر همه حیفها، دریغها و دوستیها. نوشتن از تو آنقدر آسان است که چیزی یادم نمیآید و قبول درگذشت تو چندان دشوار که دنیا در درد شاعر میشود. خبر بیرحمانه رفتن تو به تنهایی من... دامن میزند. همین سه شب پیش در کمای خواب به خودم گفتم: اگر برادر کلمات من برود، من باید چطور خودم را به یاد بیاورم؟! دیوار همه بیدادها بر سرم فرو ریخت!
گریستن یا مرور یادها. هر دو مکمل یکدیگرند: خلاصه دیدار نخست، شب برف و برف شب از نیمه گذشته بود، من دورترین باغ دنیا خانهام بود به محله چیذر، دور نبودیم... از قیطریه آمدی، با ریگی در دست که دروازه را به نیمه شب میزدی. گفتی: احمدرضا هستم و سمت نور در انتهای باغ راه را ادامه دادی. گفتی: پس سید را پیدا کردم. گفتی: بیژن الهی سفارش کرد پیدایت کنم. گفتی: تو اصلا معلوم نیست کجا زندگی میکنی. گفتی: دکتر رجبی نشانیات را گفت.
... و چای آماده بود. اولین دیدار دو دوست دور از هم. هر دو از جنوب، کرمان شما و خوزستان ما، در شمال شبی برفی، شمال پایتخت قاجاری. دکتر گفت: هر وقت بروی، صالحی بیدار است و چقدر تا سپیدهدم خندیدیم. هر دو جز گفتن شعر و از شعر گفتن... کاری نداشتیم، من که مثل همیشه مطلقا بیکار و تو که گفتی در کانون پرورش فکری... مشغول بیکاری هستیم و چقدر قدم زدیم به سالیان مدید. روح روشن تو اصلا نیاز به شعر نداشت، به همین دلیل حرف هم که میزدی، راه به شعر میبردی... از بسیاری داشتههای دریا وارت! چقدر این جهان کهن مانده.. جلب است که آهسته میآید شاعران را سمت سایههای بیبازگشت هل میدهد. تو... دوست و برادر بزرگ ما، آخرین شاعر حوالی شببوها و شمعدانیها، مقام تو تا همیشه محفوظ است در ضیافت زیباترین کلماتی که زبان ماست که ورد زبان ماست. هر وقت که به یادت میآورم، روشن و رویا زده... میبینم فروغ دارد کتابهایت را ورق میزند... اگر بیش از این از تو بنویسم، باران میآید. بارانی که در غیاب احمدرضا ببارد، به چه درد چراغ پشت پنجره میخورد...! خوابت خوش رفیق راحتترین رویاها!