سروش صحت و غزلی از حافظ که باید عکسش را گرفت و یواش یواش خواند
فال حافظ یک راننده تاکسی به روایت سروش صحت
ایران آرت: سروش صحت در اعتماد نوشت:
راننده تاکسی گفت «پریشب که شب یلدا بود، حافظ را باز کردم. یه شعری اومد که دیوانه شدم»
پرسیدم: «چه شعری؟»
راننده دست کرد در جیبش و برگهای را درآورد که روی آن با خودکار این غزل حافظ را نوشته بود:
«دلم رمیده شد و غافلم من درویش/ که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش/
چو بید بر سر ایمان خویش میلرزم/ که دل به دست کمان ابروییست کافرکیش/
خیال حوصله بحر میپزد هیهات/ چههاست در سر این قطره محالاندیش/
بنازم آن مژه شوخ عافیتکش را/ که موج من زندش آب نوش بر سر نیش/
ز آستین طبیبان هزار خون چکد/ گرم به تجربه دستی نهد بر دل ریش/
به کوی میکده گریان و سرفکنده روم/ چرا که شرم همی آیدم ز حاصل خویش/
نه عمر خضر بماند، نه ملک اسکندر/ نزاع بر سر دنی دون مکن درویش/
بدان که نرسد دست هر گدا حافظ/ خزانهای بهکف آور ز گنج قارون بیش»
به راننده گفتم: «چه شعر خوبی.»
راننده گفت:« این شعر را باید یواش یواش خوند، روزی یه بیت»
از روی شعر عکس گرفتم که یواش یواش بخوانمش.
فقط در همین چند بیت شش هفت غلط مشهود هست