عادل فردوسی پور و کتاب پیگیر اخبار نباشید تا در دام موضعگیریهای بیوقفه نیفتیم
زندگی در دنیای امروز به اتخاذ انواعی از دیسیپلین و خودانضباطی نیاز دارد.
ایران آرت: محمد خیرآبادی در اعتماد نوشت: کتاب «پیگیر اخبار نباشید» نوشته رودولف دوبلی را خواندهاید؟ این کتاب و کتابهای مشابهش یک خصوصیت مشترک دارند: به نظر نویسندگان این کتابها، زندگی در دنیای امروز به اتخاذ انواعی از دیسیپلین و خودانضباطی نیاز دارد...
در کتاب «پیگیر اخبار نباشید» شواهد و استدلالهایی ارایه میشود برای اینکه به ما ثابت کند دنیای امروز با این حجم وسیع از اخبارپراکنی، عملا زندگی خوب و بدون اضطراب و توهم را ناممکن کرده و لازم است که ما (اگر واقفیم به این موضوع) خودمان برای خودمان چارچوبی تعیین کنیم و از آسیبهای ویرانگر پیگیری اخبار تا حدودی برکنار بمانیم...
حالا بروم سراغ حرف اصلی، آن دیسیپلین و خودکنترلگری مورد نظر این یادداشت که این همه برایش مقدمه چیدم: «در دام موضعگیریهای بیوقفه نیفتیم».
این حرف ممکن است مثل «پیگیر اخبار نباشید» برای فعالان اجتماعی به خصوص فعالان فضای مجازی، قابل قبول و خوشایند نباشد. اما شاید بشود به کمک مقدمهچینی انجام شده، اصل حرف را تا حدودی نجات داد.
دوبلی در کتابش نشان میدهد که اخبار فقط «خبر» نیست، بلکه سیلی ویرانگر است. هجوم میآورد و تخریب میکند. اگر راه را با دست خودمان بر آن نبندیم خساراتش بسیار زیاد خواهد بود. ما از خبر گریز و گزیری نداریم و بخشهایی از این سیل به هر حال از لای در و پنجره زندگی ما وارد خواهد شد. زندگی بدون خبر دیگر ممکن نیست و البته قسمتی از دانایی و آگاهی ما ناشی از خبر است. ما فقط باید آگاهانه و فعالانه برای کاهش آسیبهای هجوم سیلآسای اخبار تلاش کنیم.
پریدن از توییتر به تلگرام و از آنجا به اینستاگرام و بعد به گروه دوستانه و خانوادگی که مدام در آن خبری فوروارد میشود، در حالی که تلویزیون روشن است و سرخط خبرها هر نیم ساعت از نو به ما یادآوری میشود، از نگاه دوبلی نرمال نیست.
در حالی که اغلب افراد در چنین وضعیتی به سر میبرند و به نظرشان نرمال و طبیعی میآید. دوبلی میگوید مثل کسی که بیاختیار دهانش میجنبد و مدام در حال خوردن است و چاق و فربه شده، ما هم نیاز به رژیم گرفتن داریم.
به نظر من موضع گرفتن بیوقفه درباره همه چیز، چنین حالتی پیدا کرده است. همانطور که ما در را باز میگذاریم تا شبکهها و کانالهای مختلف اخبار را در ذهن و روان ما فرو کنند، ما راه را باز گذاشتهایم که موضع گرفتن درباره همه چیز و همه کس به رویهای عادی تبدیل شود. ما یکدیگر را بازخواست میکنیم که «چرا درباره فلان واقعه و فلان سخن موضعی نگرفتی؟» ما دیگری را متهم میکنیم به اینکه سکوتش درباره هر اتفاق زشت و ناگوار در دنیا به معنی تایید آن است. در چنین شرایطی به نظرم باید در ستایش موضع نگرفتن نسبت به همه چیز حرف زد.