در کلاسهای شگفتانگیز شفیعی کدکنی چه میگذرد؟/ ۱۰۰ دانشجو در یک کلاس ۱۰ نفره!
کلاس شفیعی کدکنی هر ترم قرار است 10دانشجو داشته باشد اما گاهی 100نفر در آن، روی صندلیها و حتی پلهها و زمین مینشینند و با اشتیاق چشم به دهان شاعر "طفلی به نام شادی" میدوزند.
ایران آرت: نیلوفر ذوالفقاری در همشهری نوشت: بدشانسترین دانشجویان رشته ادبیات دانشگاه تهران، همین دانشجویان روزگار کرونایی هستند؛ همانها که با رنگی از حسرت و آرزومندی، روایت دانشجویانی را میشنوند که نشستن سر متفاوتترین کلاس ادبیات را تجربه کردهاند؛ کلاسهایی که کرونا فرصت حضور در آنها را از بین برد. سالهاست سهشنبهها نه فقط برای دانشجویان دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بلکه برای همه دوستداران محمدرضا شفیعیکدکنی، روزی خاص و متفاوت است. کلاسی که قرار است 10دانشجو داشته باشد اما گاهی 100نفر در آن، روی صندلیها و حتی پلهها و زمین مینشینند و با اشتیاق چشم به دهان شاعر "طفلی به نام شادی" میدوزند. شفیعیکدکنی، عاشق معلمی است و این عاشقی در کلامش میجوشد، همین است که در کلاسهایش جا برای سوزنانداختن نیست. این گزارش حال و هوای کلاسهای این شاعر، پژوهشگر و استاد محبوب روزگار ما را از زبان شاگردان قدیمی و جدیدش روایت میکند.
شاگردانی از همه رشتهها
حتما این بیت معروف را شنیدهاید که میگوید: "درس معلم گر بود زمزمه محبتی، جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را". البته که این شعر درباره کلاسهای درس استاد شفیعیکدکنی کاملا صدق میکند اما اینجا اصلا خبری از طفل گریزپای و دانشجوی فراری از کلاس و درس نیست بلکه برعکس، آنقدر عشق و علاقه برای حضور در این کلاس وجود دارد که آوازه آن نه فقط در کل دانشکده بلکه همهجا پیچیده است. مگر چند کلاس درس در دانشگاههای ما وجود دارد که دانشجویان برای شرکت در آن سر و دست بشکنند و با اشتیاق خود را به آن برسانند؟ اگر دانشجویان بعضی کلاسها حوصله تحمل یک کلاس را ندارند و روی صندلیهای انتهایی چرت میزنند، در کلاس درس استاد شفیعیکدکنی، شاگردانی هستند که حاضرند بیش از یک ساعت روی زمیننشستن را به جان بخرند تا فرصتی برای نشستن پای صحبتهای او داشته باشند. فرقی هم ندارد که چه سن و سالی دارند، اصلا حضور این همه چهره متفاوت در یک کلاس درس یکی از ویژگیهای عجیب این فضاست، بعضیها دانشجوی این درس و رشته نیستند و تنها به حکم علاقه شخصی تلاش کردهاند در کلاس حاضر شوند. بعضی شاگردان هم قید کلاس و درس خود را زدهاند تا خودشان را به اینجا برسانند. سهشنبههای معروف دانشکده ادبیات که آوازه آن تا شعر قیصر امینپور هم رفت و او نوشت "راستی روزهای سهشنبه پایتخت جهان بود!"، نهتنها شاگردان شناختهشده زیادی تربیت کرد بلکه به متفاوتترین کلاس دانشگاهی تبدیل شد.
وقت تلف نکن
این را دیگر همه میدانند که شفیعیکدکنی اهل حرفزدن درباره خودش نیست، نشریات سالهای طولانی فعالیت او را که زیر و رو کنید، مصاحبهای از او دیده نمیشود. او همه عمرش را وقف خواندن، تحقیق و نوشتن کرده و به گواه نزدیکانش گاهی تا روزی 16ساعت مشغول مطالعه بوده است. به همین دلیل هم ترجیح میدهد به جای هر کار دیگری، زمان را به کارهای پژوهشی، تدریس و نوشتن اختصاص دهد. آرزو، یکی از شاگردان قدیمی استاد است که میگوید هنوز حس و حال شیرین نشستن پای حرفهای این استاد یگانه را فراموش نکرده و فکر میکند تا همیشه هم از یاد نخواهد برد؛ "حال و هوای کلاس استاد واقعا عجیب است، در خیلی از کلاسها دانشجویان را بیحوصله و ساکت میبینم، انگار که به اجبار پای درس نشستهاند. خودم هم بعضی کلاسها را با بیمیلی میروم اما ماجرای این کلاس فرق دارد." آرزو میگوید استاد همیشه به دانشجویانش تأکید میکند که به جای از این شاخه به آن شاخه پریدن یا وقتگذاشتن روی فعالیتهای پراکنده، تحقیق و پژوهش را جدی بگیرند. بهخصوص اینکه بیشتر شاگردان او در مقطع دکتری تحصیل میکنند و شفیعیکدکنی معتقد است بهترین فرصت برای رفتن سراغ پژوهش در این دوره فراهم است؛ "قبلا در یک نشریه ادبی فعالیت میکردم، با اینکه میدانستم استاد اهل مصاحبه نیست دل به دریا زدم و خواستم شانسم را امتحان کنم. بعد از کلاس در جمع حلقه شلوغ شاگردان که در راهرو و راهپله هم استاد را تنها نمیگذاشتند ایستادم تا در موقعیت مناسبی درخواستم را مطرح کنم. نگران بودم که ناراحت یا عصبانی شود اما استاد با لبخند گفت: دخترجان مصاحبه به چه درد من و تو میخورد؟ برو سراغ کارهای تحقیقی خودت و وقتات را تلف نکن!"
فرصتی برای پرسش و پاسخ
چند سالی است که استاد بیشتر برای دانشجویان دوره دکتری ادبیات کلاس برگزار میکند و عنوان این کلاس هم، متون عرفانی و حکمی است. محسن که قرار است چندماه دیگر از رساله دکتری خود دفاع کند، از همان دوره کارشناسی کلاسهای مختلفی را با شفیعیکدکنی گذرانده و میگوید: "ویژگی نوع تدریس استاد این است که معمولا مقید به سرفصل خاصی نیست. اما ذهنش آنقدر متمرکز و طبقهبندیشده اطلاعات را بیان میکند که در نهایت همه جوانب موضوع برای دانشجو روشن میشود. چند سال پیش اجازه نداشتیم در کلاس، صدا یا تصویر استاد را ضبط کنیم، جزوه نوشتن آن سالها معمولتر بود. اما یکی دو سالی میشود که استاد اجازه داده صدایش را ضبط کنیم و در گروه مجازی کلاس از آن استفاده کنیم". اما آنطور که این دانشجوی ادبیات میگوید، در دوره دکتری شکل تدریس استاد متفاوت از دورههای قبلی است؛ "استاد سر کلاس میآید و میگوید بپرسید! باید از قبل سؤالاتمان را آماده کنیم و چون تعداد حاضران زیاد است، نوبت به همه نمیرسد. اگر کسی سؤال خوبی مطرح کند حتما تشویقش میکند. معمولا بعد از پاسخدادن به هر سؤال، چند کتاب و منبع مختلف هم معرفی میکند تا بیشتر درباره آن موضوع بخوانیم." محسن میگوید استاد با همه خوشاخلاقی، از پرسیدن سؤالات بیربط یا ضعیف ناراحت میشود؛ "یکبار سؤالی مطرح شد که برای دانشجوی کارشناسیارشد ادبیات خیلی بدیهی بود و حتی اشتباهاتی هم در متن سؤال وجود داشت. استاد با ناراحتی گفت: این دیگر چه سؤال ضعیفی است؟ حیف نیست وقتمان را پای این سؤالات بگذاریم؟"
شلوغی دردسرساز کلاسها
عکسهایی که از کلاس سهشنبههای شفیعیکدکنی در فضای مجازی دست بهدست میشود، گویای اشتیاق شاگردان پرتعداد برای حضور در کلاس و شلوغی فضاست. خیلی از حاضران، دوستداران شاعر هستند که هرچند سررشتهای از ادبیات ندارند اما شعرهای او را دوست دارند. هرچند که این اواخر دیگر صدای دانشجویان دکتری درآمد که حضور افراد دیگر، فرصت یادگرفتن از استاد و سؤال پرسیدن را از دانشجویان اصلی کلاس گرفته است. رضا که او هم دانشجوی دکتری ادبیات است و دیگر چیزی به پایان درسش نمانده میگوید: "میدانم که حضور در کلاس استاد جذابیت دارد و طبیعی است که خیلیها بخواهند از این فرصت استفاده کنند. اما شلوغی بینظمی هم ایجاد میکند. گاهی افرادی که اصلا هیچ نسبتی با ادبیات ندارند، برای دیدن شاعر محبوبشان در کلاس حاضر میشوند. بعضی افراد هم بهصورت مستمعآزاد در کلاس حضور دارند و سؤالاتی میپرسند که هرچند استاد با خوشرویی به آنها پاسخ میدهد اما در واقع وقت دانشجویان اصلی کلاس گرفته میشود". همین گلایهها باعث شد که با همکاری مدیران گروه دانشکده، شکل کلاسها کمی تغییر کند، یعنی استاد زمان کلاس را بین دانشجویان دکتری و بقیه حاضران تقسیم کند تا اوضاع منظمتر شود. رضا میگوید: "مگر چند استاد مانند شفیعیکدکنی با این تالیفات و تحقیقات ارزشمند داریم؟ حیف است که از حضور چنین استادی به خوبی بهره نبریم".
ایستاده درس میدهد
در کلاس درس شفیعیکدکنی، خبری از حضور و غیاب نیست، وقتی افراد مختلف آنقدر برای شرکت در این کلاس اشتیاق دارند، مگر ممکن است دانشجویان اصلی آن درس که فرصت یادگرفتن از شفیعیکدکنی را بهدست آوردهاند، غایب باشند؟ رؤیا یکی از دانشجویان ادبیات دانشگاه تهران که سال قبل درسش را تمام کرده میگوید: "من در سختترین شرایط هم رفتن به کلاس این استاد شاعر را از دست نمیدادم، حتی وقتی هوا برفی بود و به سختی ماشین گیر میآمد، صبح زود راه میافتادم تا قبل از ساعت 10که کلاس شروع میشود به مقصد برسم. جز آموزههای ارزشمند استاد، اخلاق او و احترامی که برای دانشجویان قائل است باعث میشود جذب کلاسهایش شویم". رؤیا میگوید شفیعیکدکنی با اینکه سن و سالی از او گذشته، بیشتر وقتها سعی میکند ایستاده تدریس کند و با احترام خاصی با شاگردان صحبت میکند. او اضافه میکند: "یادم هست استاد روزی سر کلاس از ایستادن خسته شد و به طرف صندلی رفت، کمی مکث کرد و بعد گفت: آخر من از شما که اینطور روی زمین نشستهاید خجالت میکشم که بخواهم با خیال راحت بنشینم".
متواضع چون درختی پربار
از هر فردی که مواجههای با شاعر "به کجا چنین شتابان" داشته بپرسید، حتما برایتان میگوید که تواضع، یکی از پررنگترین ویژگیهای شفیعیکدکنی است. برخورد دوستانه و همراه با احترام او با دانشجویان از همین تواضع ریشه میگیرد. رضا میگوید: "شفیعیکدکنی واقعا با صبوری و تواضع در برابر سؤالات بعضا بیربط برخی دانشجویان، واکنشی نشان میدهد که غرور فرد نشکند. تا به حال ندیدهام سر کلاس یا بیرون از آن با کسی بداخلاقی کند یا رفتار تندی نشان دهد". معروف است که او خودش را بیشتر معلم معرفی میکند و از اینکه استاد خطابش کنند خیلی هم راضی نیست. رضا اضافه میکند: "خیلی از استادان جوان با اینکه چند کتاب نه چندان مطرح بیشتر ننوشتهاند، موقع تدریس همان کتابها را بهعنوان منبع درسی معرفی میکنند یا جزوههایی که به دانشجویان میدهند که تالیف خودشان نیست. اما شفیعیکدکنی با آن همه تالیفات پژوهشی ارزشمند، آنقدر متواضع است که هیچوقت چنین کاری نکرده و تنها وقتی واقعا ضروری است، پیشنهاد میدهد برای پیداکردن پاسخ بعضی پرسشهایمان سراغ پژوهشی از او برویم". رضا از خاطره دیگری هم حرف میزند که در ذهن او، متواضعبودن استاد را بیشتر از قبل پررنگ کرده است. او میگوید: "در کلاس مثنوی و در درس نظم، میتوانستیم اشعاری را در کلاس بخوانیم. شفیعیکدکنی ممنوع کرده بود که کسی شعری از سرودههای او را سر کلاس بخواند. خودش هم معمولا در زمان تدریس از ابیات و اشعار زیادی استفاده میکند اما نه از اشعار خودش. این رفتار هم نشانه تواضع این استاد فرهیخته است".
سختگیر در نمره دادن
شاید فکر کنید با این شکل برگزاری کلاسها و آزادیای که شفیعیکدکنی به دانشجویانش میدهد، درسهایی که با این استاد انتخاب میشوند ساده هستند و نمره خوبگرفتن از او کار راحتی است اما دقیقا عکس این اتفاق در کلاسهای شفیعیکدکنی میافتد! آرزو میگوید: "سال بالاییهای دانشکده معمولا به دانشجویان تازهوارد که شیفته اشعار و شخصیت استاد هستند، یادآوری میکنند که نمرهگرفتن از این کلاسها کار هر دانشجویی نیست. شفیعیکدکنی در نمرهدادن بسیار سختگیر است و به این سادگیها به کسی نمره خوب نمیدهد. خود من از یکی از درسهای استاد، نمره 6گرفتم! استاد اصلا برای اینکه به دانشجویی نمره 2بدهد مشکلی ندارد! باید حتما دانشجوی سختکوشی باشی که خاطره خوب حضور در کلاسهای استاد، با یک نمره ضعیف در پایان ترم برایت خراب نشود". آنطور که دانشجویان میگویند، برای شاعری که همیشه اهل پژوهش بوده و تالیفات پژوهشی قوی دارد، فعالیتهای تحقیقی دانشجو خیلی مهم است. آرزو میگوید: "هر دانشجو برای درسی که با شفیعیکدکنی برداشته، باید تحقیق ارائه کند. تحقیق هم باید واقعا اصولی و قوی باشد، کافی است کسی تحقیقی بیکیفیت یا کپیشده از جای دیگر ارائه کند، اینجاست که استاد با یک نمره کم او را بدرقه میکند".