منصور ضابطیان با باراک اوباما در کوبا
بالای آن عکس اقامتگاه نسبتا شیک منصور ضابطیان در کوبا را می بینید که پشت صندلی اتاقش هم تابلوی مونالیزا قرار دارد.
ایرانآرت: روزهای شلوغ آخر سال بود که چاپ چند کتاب به دست هنرمندان و چهره های مشهور خبر ساز شد. همین که در آن شلوغی ها کتاب بتواند خبر ساز شود، خودش اتفاق مهمی به حساب میآید اما عجیب این بود که انگار همه مراسم رونمایی و معرفی کتاب شان را گذاشته بودند دقیقا برای بهمن و اسفند. به همین خاطر، درست است که قشر کتابخوان یا قشرهای هنرمند دوست (!) سراغ آثار این گروه رفتند ولی هنوز که نه کسی با آن ها مصاحبه جدی و مفصلی کرده و نه خبرهای بعدی درباره کتابهایشان در بوق و کرنا رفته است. با این حال ما قصد داریم در اینجا این کتابها را معرفی کرده و بگوییم که فضای هر کدامشان چیست و اصلا چقدر ارزش خواندن دارند یا بهتر است بگوییم، چه کسانی باید سراغ خرید این کتابها بروند. ما فقط تعدادی از کتابها را انتخاب کردیم، و هر بار به یکی از آنها خواهیم پرداخت.
سلام سباستین را به کوبایی ها برسانید
فکر جیبتان را نکنید ، فکر وقت پرتان را هم نکنید ، فکر هیچ چیز دیگری را هم نکنید؛ یکراست بروید کتابفروشی و "سباستین" را بخرید و یک روز که خیلی خسته اید ، سباستین بخوانید تا سرحال شوید یا یک روز وقتی دلتان می خواهد ماجرای روان و با مزه و آمیخته با کمی تاریخ و پر از شوخی بخوانید، سباستین بخرید. دیگر چطور توصیف کنیم که از خرید این کتاب پشیمان نخواهید شد؟ آن هم کتاب و سفری که ضابطیان آن را مدیون باراک اوباما است ؟ چرا؟ در همان مقدمه همه چیز را توضیح داده است.
قبل از هر چیز مهم ترین سوال این است که آقای ضابطیان، چرا بین این همه اسم ، اسم بی ربط سپاستین را انتخاب کردید؟ ماجرای عجیبی دارد. دقیقا باید45صفحه از کتاب را بخوانید و در همان صفحه ای که بالای آن عکس اقامتگاه نسبتا شیک منصور ضابطیان در کوبا را می بینید که پشت صندلی اتاقش هم تابلوی مونالیزا قرار دارد. به جواب این سوال پیچیده می رسید . کمی جلوتر احتمالا با خواندن توضیح او درباره "بل و سپاستین" قهقهه خواهید زد.
در سفرنامه منصور ضابطیان هیچ چیز عجیب و غریبی نوشته نشده است، حداقل این طوری که به نظر می رسد ، چون ماجرا را از دریچه نگاه یک ایرانی می خوانید که خودش هم خلاق است و طناز؛ مثلا او از دیدن زنی که صاحب اقامتگاهش است، یاد "کوکب خانم" می افتد و می نویسد:"ایبیس یک کوکب خانم پنهان دارد". بعد مدام وجه های مختلف او را نشان می دهد یا جای دیگر، وقتی برای یک مهمانی شبانه می بینید که ایبیس بیگودی به سرش می پیچد، می گوید: "سال های بود ندیده بود کسی بیگودی به موهایش ببندد. خوبی کوبا همین است که آدم را یاد خاطره های قدیمی اش می اندازد."
ضابطیان در کتابش به هر چیز مهم و حتی ظاهرا غیر مهمی اشاره کرده ، آن قدر که ذهنیت خوبی درباره وضعیت کوبا به ما دست می دهد؛ از اینکه چطور زندگی هنوز هم بین آن همه فقیر جاریست یا چطور است که کوبایی ها با تمام فقرشان هیچ کدام بوی عرق و کثیفی نمی دهند و حتی در خیابان هایشان آشغالی دیده نمی شود. او از معماری خانه هایشان می گوید که بعد از در ورودی یک مرتبه وارد فضای اصلی خانه می شوید که ممکن است آشپزخانه یا اتاق خواب باشد . حتی از اسکاج های کثیفی می گوید که دلش می خواسته یکی جایگزین آن ها کند ولی در تمام دو هفته ی سفرش حتی یک اسکاج هم برای خرید پیدا نمی کند!
راستی، پیشنهاد ویژه ما این است که چون کتاب خیلی روان نوشته شده یا یک بار بنشینید و کل کتاب را بخوانید و السلام یا مدام به بهانه های مختلف از جایتان بلند شوید و بگذارید لذت خواندن این کتاب کمی طول بکشد، چون حیف است که زود تمام شود.