یادداشت ۵ چهره سرشناس ادبیات در روز شعر و ادب فارسی/ جواد مجابی: شعر از میان نمیرود حتی با کرونا/ خرمشاهی: در پناه حافظ و سعدی باشید/ توصیههای بهمنی و تذکر مصطفی رحماندوست
در روز پاسداشت شعر و ادب فارسی، چهرههایی نظیر جواد مجابی، بهاءالدین خرمشاهی، محمدعلی بهمنی، علی باباچاهی و مصطفی رحماندوست یادداشتهایی منتشر کردند.
ایران آرت: امروز، 27 شهریورماه روز که سالروز درگذشت شهریار است با عنوان روز پاسداشت شعر و ادب فارسی در تقویم ملی کشورمان درج شده و گرامی داشته میشود. به همین مناسبت، چهار چهره سرشناس ادبیات ایران یادداشتهایی را در روزنامه ایران نوشته و به اهمیت شعر، به خصوص در روزگار کرونا پرداختهاند و گفتوگویی نیز با محمدعلی بهمنی در این روزنامه در همین باب چاپ شده است.
به گزارش ایرانآرت، متن یادداشتهای جواد مجابی، بهاءالدین خرمشاهی، علی باباچاهی و مصطفی رحماندوست با اندکی تلخیص و بخشهایی از گفتوگوی محمدعلی بهمنی با ایران در ادامه آمده است:
شعر هرگز از میان نمیرود
جواد مجابی/ شاعر، نویسنده، پژوهشگر
نیازی به یادآوری نیست که از همان ماههای ابتدایی شیوع جهانی بیماری کرونا، شاهد آغاز خلق اشعاری تأثیر پذیرفته از این واقعه بودیم. به هر حال کرونا گرفتاری تلخی است که تنها خاص ایران نیست و همه کشورها را دربر گرفته است. من هم جدا از دیگر شاعران نبودم و شعرهایی با موضوع کرونا گفتم. تعداد کمی از آنها تلخ هستند اما اغلب شعرهایی امیدوارکننده به شمار میآیند. حتی از نخستین افرادی بودم که درباره کرونا و تأثیر آن در امروز و فردای ادبیات و همچنین نقش آن در زندگی انسان امروز گفتم. شاید تعجب کنید اما به محض انتشار دومین شعر کروناییام، به فاصله یک هفته بعد از آن خودم هم مبتلا شدم! آن هم در کمال ناباوری، آخر خودم و دیگر اعضای خانواده رفت و آمدهای غیرضروری را حذف کرده بودیم و در مواقع اجبار هم با درنظر گرفتن همه توصیههای پزشکی از منزل بیرون میرفتیم. حالا نمیدانم گرفتاریام در نتیجه سخنرانی در مؤسسه آزاد سینمایی بود که به دعوت مسعود کیمیایی رفتم یا بابت تعامل با یکی- دو ناشر برای انتشار چند کتاب. نمیدانم! مهم این است که خودم هم گرفتار کرونایی شدم که از آن شعرها نوشتم. راستش آنقدر خانوادگی مراقب بودیم که حتی بعد از تب و لرز یک هفتهای و ابتلا به شرایط دشوار هم باورش سخت بود که کرونا گرفتهام. حدود یک ماهی زمان صرف شد تا بالاخره این بیماری من را رها کرد و کمکم به زندگی عادی حرفهایام که در رأس آنها شعر است بازگشتم. اینها را گفتم تا تأکیدی بر این مسأله باشد که شعر چیزی جدا از زندگی و مشغلهها و وضعیت امروز، گذشته و فردای ما نیست. از همین بابت هم عجیب است که تصور کنیم دوره شعر و شاعری گذشته.
شعر برای خود من همه چیز است؛ آنقدر که حتی وقتی به سراغ دیگر عرصههایی که در آنها فعالیت دارم از جمله داستاننویسی، نقاشی و... هم میروم از دریچه شعر است. از علاقهمندی شخصیام به شعر که بگذرم معتقدم برخلاف عدهای که میگویند عمر شعر به سرآمده، شعر همچنان حضور پررنگی در زندگیمان دارد. هر چند که مدتی است انرژی شعریمان در قالب دیگر هنرهایی همچون سینما، تئاتر و حتی نقاشی و... به مخاطبان منتقل میشود. معتقدم شعر دوباره با پوسته خودش بازمیگردد، شعر هرگز از میان نمیرود؛ شعر بیان نگفتنیهای ذهن کاشف انسان است. از همینرو در هیچ دوره و زمانی نمیتوان منکر اهمیت شعر شد چرا که سخن را به اوج میرساند هیچ تردیدی نیست که افزون بر کم نظیر بودن شاعران کلاسیکمان، شاعران دوران معاصر ماهم به رغم پشت سر گذاشتن فراز و نشیبهای بسیار دوباره حضوری پررنگ در زندگیمان پیدا خواهد کرد.
کرونایی 7
در گمان بودم فرو مرده/ از واپسین شراره هاش/دیدی که برجهید/ آتش مغان، ناگهان/بالا گرفت فروزان، در تاریکنای زمان./ فرومانده بودیم درمانده/ زیر سقف کوتاه وحشت/ حصاری در و دیوارش منهدم/ مردم اند آن معجزه، به کمال/ خیالتان به عبث/ جای دیگرش می جست!/بی گاهان سقف خانه ما شد کهکشان/هر یک از ما، کنون شعله ای بلند/ به آفاق می بریم از دل خویش/ جهان ما شدیم و ما جهان/ بربام آن برآی/ روشنی بی کران
15/1/99 کوی نویسندگان.
توصیههای محمدعلی بهمنی برای شاعران جوان و گفتوگویی با او درباره شعر امروز
قبل از هر سؤالی از مجموعه شعر تازهای بگویید که چندی پیش خبر از گردآوری اش داده بودید؟
این مجموعه در بردارنده 81 قطعه شعر و چیزی حدود 170 صفحه میشود که با همکاری انتشارات مروارید در اختیار علاقه مندان قرار میگیرد، البته از زمان انتشار آن اطلاع دقیقی ندارم چراکه شرایط به گونهای شده که اغلب ناشران ترجیح میدهند تا عادی شدن اوضاعی که کرونا سبب شده صبر کنند.
چه مضامینی در این مجموعه مورد توجهتان بوده اند؟
آن طور نیست که بتوانم به موضوع خاصی اشاره کنم، مضامین متفاوتی را شامل میشوند. راستش چندان موافق نیستم که شاعر پیش از شعر گفتن به موضوع خاصی بهعنوان هدف خود فکر کند. شعر هر موقع و با هر موضوعی که بخواهد بر ذهن شاعر جاری میشود، به گمانم بیش از آنکه شاعر بر شعر کنترل داشته باشد این شعر است که شاعر را به سمت و سویی که میخواهد میکشاند.
چرا یکی از توصیههای مشترک اغلب چهرههای شاخص ادبیات به شاعران جوان، ضرورت توجه به بحث مطالعه است؟
من هم تأکید دارم که شاعران جوان پیش از آغاز کار باید مطالعات بسیاری داشته باشند؛ اما مسأله این است که کسب دانش آنان نباید بهگونهای باشد که قدرت خلاقیتشان را محدود سازد. متأسفانه اغلب شاعران یا ضرورت حذف نگاههای محدود کننده را جدی نمیگیرند یا خود را ملزم به شعر گفتن در موضوع و قالب مشخصی میکنند. کمال شعر وقتی است که به دور از هر بند و محدودیتی به ذهن شاعر جاری شود.
چرا دیگر خبری از آن محفلهای ادبی اثرگذار دهههای چهل و پنجاه در عرصه شعرمان نیست؟
شاید بخشی نشأت گرفته ازاین باشد که عدهای گمان میکنند اول و آخر همه چیز خودشان هستند و به روی آموزش دانستههای خود تأکید میکنند. این در حالی است که شعر کاری با ساخته شدهها ندارد و شکل واقعی آن محصول آفریده شدههایی است که خود جوش بر ذهن شاعر جاری شدهاند.
با تکیه بر مسئولیتهای مختلفی که در عرصه شعر و ترانه داشته اید و از سویی دبیری و داوری جایزههای مختلف ادبی، ارزیابیتان از کار شاعران جوان امروز چیست؟
پاسخ این سؤال نیازمند بررسی دقیقی است، از همین رو نمیتوانم پاسخ قابل تعمیمی به کل شعر امروزمان بدهم. با این حال یافتههای شخصیام حاکی از این است که اتفاقات خوب با وجود تصورمان در پایتخت یا شهرهای بزرگ خلاصه نشده است. هرازگاهی که برای شعرخوانی به استانهای مختلف دعوت میشوم تلاش میکنم به شهرها و روستاهای کوچک اطرافشان هم سفر کنم. شاید باورتان نشود اما گاهی در مناطق دورافتادهای که کسی حتی تصورش را نمیکند به جوانان مستعدی برخوردهام که شعرهایی به مراتب بهتر از امثال من و دیگر دوستانی که مدعی شاعری هستند، گفتهاند. آن هم در صورتی که برخی از آن مناطق از کمترین سطح امکانات و آموزش هم محروم هستند. گاهی شعرهایی از این جوانان گمنام میشنوم که هنوز بزرگان شعر امروزمان نگفتهاند، در صورتی که شاید نه از سطح تحصیلات خاصی برخوردار باشند و نه اینکه حتی غروری که اغلبمان گرفتار آن شدهایم، داشته باشند.
در پناه حافظ و سعدی
بهاءالدین خرمشاهی/ حافظ پژوه، نویسنده و مترجم
اگر امروز از شما سؤال شود که آرزویتان چیست به طور حتم پاسخ اغلب ما این است که حالمان خوب باشد و به طور مشخص ایام کرونا را پشت سر بگذاریم. خیلیهایمان آرزوهای بلند و دور و دراز نداریم. آرزوهای رنگین نداریم. طبیعت آدمی است، در خطر که باشد میخواهد جانش در امان خدا باشد. کوچکترها که از اوضاع خسته میشوند به بزرگترها پناه میبرند. از آنها کمک میخواهند. میگویند شما که دنیا دیدهاید بگویید چه کار کنیم. حافظ هم بزرگتر ماست. حافظه تاریخی ماست. نماینده و سخنگوی اقوام ایرانی است. شاعری که شخصیت شاد و امیدواری دارد. روح این شخصیت پرامید در دیوانش دمیده شده است. اگر از می و معشوق سه گانه؛ آسمانی، انسانی و ادبی و استعاری حرف میزند دلیلش این نیست که همیشه به فکر خوشگذرانی بوده است. اساساً حافظ اصلاً طرفدار خوشگذرانی نیست. بلکه طرفدار گذران خوش است. ما هم امروز به فکر گذران خوش هستیم و نه خوشگذرانی. در میان شاعران خیام هم همین است. و خیلیها حافظ را دنبالهرو خیام میدانند و میگویند شرح و حاشیه خیام است. البته حافظ از خیام خیلی شادتر و امیدوارتر و مثبتتر است. خیام دائم در این تفکر است که چرا آمدیم و چرا باید برویم اما حافظ اینگونه نیست. وسعت مشرب دارد. وسعت معنا دارد. به این جهت هر وقت ذرهای اندوهگین میشویم برای ما عین پناهگاه است. خود من هر وقت روزگار امانم را میبرد، شکست میخورم، نتیجه خلاف انتظارم در میآید یا ضرر مادی و معنوی میبینم پناهگاهم حافظ است. «یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور/ کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور» با دیوان حافظ فال میگیریم به این خاطر که فقط 5 درصد محتوا و فضای اشعارش غمناک است و در 95 درصد آن امید به بهبود اوضاع جهان دارد. اگر چه به شهادت کتاب «جمع پریشان» شادروان علی اکبر رزاز دویست و سه، چهار موضوع در دیوان حافظ مطرح شده است در حالی که در دیوان دیگر شاعر بزرگ ما که کم از حافظ هم ندارد یعنی سعدی این تنوع وجود ندارد. من در مقاله مفصلی به اسم حق سعدی بر گردن حافظ از جایگاه او در شعر و ادبیات فارسی نوشتهام اما نمیتوان منکر این واقعیت شد که سعدی به اندازه حافظ تنوع موضوعی ندارد و اغلب حدیث عشق و وفا است. محال است غزلی را باز کنید و در آن کار و بار عشق و عاشقی به سامان نباشد. سعدی هم روحیه شادی دارد. هیچ وقت غمناک نیست. آدم پر تجربه و دنیادیدهای است. روح و روان آدمی را میشناسد و همچون حافظ روانشناسی پیشرفتهای دارد. هر دو چم و خم روح ما را میشناسند و دنیا دیده هستند. حافظ به اندازه سن کنونی من (75 سال) عمر کرده است. از سال هفتصد و بیست و چند تا 792 و سعدی هم یک قرن قبل از حافظ و از دهه اول قرن هفتم تا دهه آخر این قرن. حمله مغول را دیده، جفاها دیده و دنیایی تلخ تجربه کرده است با این همه اما به قول پروین اعتصامی «گر چه جز تلخی از ایام ندید. هر چه خواهی سخنش شیرین است» در نهایت اینکه این عزیزان، بزرگان ما، راهنمای ما و در واقع روحیه بخشان ما هستند. اطمینان دارم اگر فارغالبال قدری در مکتب سعدی و حافظ بنشینید، دیوان حافظ و سعدی را بخوانید شادیهای زندگی را میبینید و برای ادامه مسیر امید خواهید داشت. توصیهام این است که در این ایام در پناه شعر باشید. شعر با موسیقی عجین است و موسیقی هم طربناک. شعر التیام بخش حال امروزمان است.
شعر گفتن در سرزمینی که حافظ و مولانا را به خود دیده راحت نیست
علی باباچاهی/ شاعر، نویسنده، پژوهشگر
شعر و در مفهوم کلی آن ادبیات، چیزی جدا از انعکاس آن چیزی نیست که بر آدمی میگذرد؛ اتفاقاتی که از جمله آنها میتوان به همین گرفتاری تلخ این روزهای جهان اشاره کرد. سنگینی سایه بیماری کرونا آنقدر همه چیز را برهم زده که در عجبم چرا بعضی از اثرات مثبت آن بر شعر سخن میگویند. نمیدانم! شاید کرونا منجر به رجوع دوباره مردم به شعر شده باشد، با این حال بگذارید نظر شخصیام را نسبت به اظهار نظرهای اینچنینی بگویم. من ترجیح میدهم هرگز شعر و ادبیات به واسطه چنین بلای خانمانسوزی موجودیت پیدا نکنند! برای من قابل درک نیست که امیدوارم باشم به تبع شرایطی که به آن مبتلا شدهایم شعر حضور پررنگتری در زندگیمان پیدا کند و به هیچوجه نمیتوانم چنین آرزویی داشته باشم. با این حال منکر التیامبخشی شعر و کمک به بهتر شدن حال انسان آشفته به مدد ادبیات نیستم. اما حالا که قرار است درباره شعر بگویم، بگذارید اشارهای هم به این نکته داشته باشم که اگر هر یک از ما زمان شعر گفتن، برای لحظهای یاد بزرگانی همچون حافظ و سعدی و مولانا بیفتیم و بدانیم در سرزمینی زندگی میکنیم که چنین شاعرانی را به خود دیده، قلم زمین گذاشته و به راحتی جرأت شعر گفتن نخواهیم یافت. شعر برخوردار از چنین عظمتی است و طبیعی است که اگر به سراغ آن برویم قدرت بسیاری هم در التیام روح و سرگشتگیمان دارد. بگذارید به نکتهای هم برای جوانترها اشاره کنم، بهتر است قبل از آنکه گرفتار تب و تابها شوند به این فکر کنند که شعر خوب برخوردار از آن چیزی است که بزرگان به آن توجه داشتهاند و به گونهای گفته نشود که بیان منظوم یا حتی منثور و ریتمیک ارادی مضمونی باشد که تنها مشخصهاش به روز بودن موضوع آن به شمار میآید. در غیر این صورت تبدیل به ضدستارهای میشود که درخششی در آسمان ادبیات نخواهد گذاشت.
از جادوی شعر برای کودکان غافل نشویم
مصطفی رحماندوست/ شاعر و نویسنده کودک و نوجوان
حالا که روز شعر و ادب پارسی است بگذارید اشارهای هم به شعر کودک و نوجوان شود تا همه چیز طبق معمول به حوزه بزرگسال ختم نشود. شعر برای بچهها در سنین مختلف تأثیری متفاوت از ما آدمبزرگها دارد. کودکان تا حدود دو سالگی، برداشت جالبی از شعر دارند؛ وقتی والدین برای آنان شعر میخوانند بیش از آن که متوجه کلماتی که بر زبان جاری میشود باشند ریتم و موسیقی آن توجهشان را جلب میکند. درست است که شعر معنی دارد و همینطور خیالپردازی و تصویرسازی دارد، اما برای بچهها تا سنی که اشاره شد اینها در درجه دوم اهمیت است. شعر کودک شاد است و از همین رو لازم است که بچهها شعر یاد بگیرند، برای آنان شعر بخوانیم تا کمی بزرگ تر که شدند خودشان آن را دنبال کنند. کافی است برای کودک یکی دو ساله شعر بخوانید تا ببینید چطور با ریتم آن همراه شده و دستهای خود را تکان میدهند، موسیقی ذهنشان با حرکت دست آنان همراه میشود و حتی در تنهایی هم به آن فکر میکنند و در نهایت ممکن است قادر به کشف آن چیزی شوند که مد نظر شاعر است. البته شعر خواندن برای کودکان فایده دیگری هم دارد که کمتر به آن پرداخته شده است، اینکه بچهها از هر چیزی لذت ببرند در ذهنشان ماندگار میشود. تحقیقات ثابت کرده اگر برای کودکان کتاب خوانده شود ناخودآگاه به سمت مطالعه و کتابخوانی کشیده میشوند. به پدر و مادرهای جوان توصیه میکنم از جادوی شعر خواندن برای فرزندان خود غافل نشوند.