مرگ شاعری که عمری عاشقانه و سیاسی سرود/ سه شعر از حمیرا نکهت
شاعران بسیاری شعر فارسی را خارج از مرزهای کشورهای فارسیزبان گستراندهاند و شاخ و برگهای تازهای به درخت تناور شعر فارسی افزودهاند. حمیرا نکهت دستگیرزاده بیتردید یکی از این شاعران است.
ایران آرت: مرتضی کاردر در همشهری نوشت: روند تحول ادبی در کشورهایی مثل افغانستان و تاجیکستان کندتر از ایران بوده است. آنجا هنوز گفتمان سنتی شعر فارسی غلبه دارد. نه اینکه نوگرایی به آنجا نرسیده باشد و شاعران و مخاطبان شعر با نوگرایی آشنا نباشند، اما نظام نشانههای سنتی هنوز غلبه بیشتری دارد و شعرهایی که به شعر سنتی نزدیکترند، بهویژه عاشقانهها، از اقبال بیشتری در میان مخاطبان برخوردار میشوند.
شماری از شاعران افغانستان و تاجیکستان که در فضای ادبی ایران نفس کشیدهاند، مثلا از محمدکاظم کاظمی و سیدابوطالب مظفری تا سیدضیاء قاسمی و سیدرضا محمدی و زندهیاد محمدعلی عجمی بیشتر ذیل جریانهای شعری ایران قرار میگیرند و شعرشان بیشتر از آنکه ویژگیهای سبکی شعرهای کشورهایشان را داشته باشد، ویژگیهای شعر ایران، بهویژه ایران پس از انقلاب را داراست.
هفته گذشته حمیرا نکهت دستگیرزاده درگذشت؛ بانوی شاعری که کارنامهای پربرگوبار داشت و در طول بیش از ۳۰سال حیات حرفهای خود، ۱۳مجموعه شعر منتشر کرده بود. نکهت یکی از نامدارترین شاعران افغان در میان مردم افغانستان و خارج از مرزها (در کشورهای اروپایی) بود. بیشتر شعرهای نکهت ذیل نظام سنتی شعر قرار میگیرند. اما او از شاعرانی بود که میکوشید بدون گسست از سنت ادبی، نیمنگاهی به نوگرایی نیز داشته باشد، مثلا گاهوبیگاه از نظام سنتی شعر فاصله بگیرد، زبان را به سمت سادگی بکشاند و سلیقه دو طیف مخاطبان شعر را برآورده کند.
هرچه به سالهای اخیر نزدیک میشویم، دغدغههای اجتماعی و سیاسی در شعر نکهت بیشتر میشود. نمیشود شاعری اهل افغانستان باشد و بیتوجه به مسائل اجتماعی و سیاسی و آنچه بر کشورش در طول 40سال گذشته رفته، شعر بگوید. با وجود این، شعر نکهت اغلب عاشقانه است و و فادار به ماهیت غزل. ناگفته نماند که او نیز مثل شماری از شاعران افغانستان اسیر رمانتیسیسم است.
شعری از او را در ادامه میخوانید:
اردیبهشت زادم، هم باورِ زمینم
با عشق هم سرودم، با عشق همنشینم
دریاست در صدایم وقتی که میسرایم
آزاده و رهایم، زیباییآفـریـنـم
در من کسیست پنهان، خورشیدواره تابان
او یک کتاب انسان، من حرف اولینم
در من کسیست پنهان پوینده و شتابان
من راهی هراسان، او میشود یقینم
من میسرایم از او یا خود سرودِ اویم
آتش به واژه است او یا اینکه خود همینم
او میکشاندم باز تا لحظههای آغاز
تا ابتدای آواز، بیرونِ کفر و دینم
هر سوی میشتابد تا واژه را بیابد
ماهی شود بتابد آنجا که من نشینم
گیسو زنم به یک سو، با خیز تند آهو
یک دشت از تگ و پو در دست و آستینم
از خویش پر گشایم آیینه مینمایم
ققنوسِ انتهایم عشق است سرزمینم
شاعران بسیاری شعر فارسی را خارج از مرزهای کشورهای فارسیزبان گستراندهاند و شاخ و برگهای تازهای به درخت تناور شعر فارسی افزودهاند. حمیرا نکهت دستگیرزاده بیتردید یکی از این شاعران است. نام او در میان شاعران امروز فارسی جاودانه خواهد ماند.
شعر دیگری از حمیرا نکهت
دمی که چشم عاشقت اسیر باده میشود
زبان قصههای من سلیس و ساده میشود
برای بودن دلم کلام تو بهانهای
برای رفتن دلم صدات جاده میشود
بهار پرترانهای، نشاط آشیانهای
رواج مهربانیات، سحر پیاده میشود
به بال شعر پر شوم، به جان شعر در شوم
چو پلک تو ز عاشقی به هم نهاده میشود
صمیم عاشقانهها، به عادت جوانهها
سجود لحظهای شوم که از تو زاده میشود
حمیرا نکهت در سال۱۳۳۹ در هرات به دنیا آمد. به اقتضای شغل نظامی پدر، زندگی را در شهرهای گوناگون افغانستان گذراند و سرانجام در کابل دیپلم گرفت. بعد برای تحصیل در رشته علوم سیاسی وارد دانشگاه کابل شد و سرانجام دکترای خود را در رشته ادبیات از دانشگاه صوفیه بلغارستان به پایان رساند. او در سالهای دهه60 و 70شمسی در افغانستان به فعالیت ادبی مشغول بود اما سرانجام به کشور هلند مهاجرت کرد و ۲۰سال آخر زندگی را در هلند گذراند. مجموعه شعری نیز به زبان هلندی یا به تلفظ افغانها هالندی منتشر کرده بود.
در سالهای اخیر شعرهای نو در کارنامه نکهت بیشتر به چشم میخورد، اما بیشتر نوسرودههای او، فارغ از جایگاهی که در شعر افغانستان دارد، شبیه نوسرودههای آغازین شاعران فارسیزبان در قرن چهاردهم است. به جز استثناهایی شبیه این شعر:
گفتم درختها
با بوتهها برابر و همسان نمیشوند
گفتم درختها
از سینه زمین
چون ناله میجهند
آزادهاند و بسته زندان
نمیشوند
گفتم درختها
چون آیههای فتح
از خاک تا به اوج
همواره دست جانب خورشید
میبرند
گفتی:
درختها
دیگر دریغ، درد
بیگانه از تبسم نورند و روشنی
گفتی درختها
یا دسته تبر شدهاند
یا که چوبِ دار
افسوس
آیینه بلند بهاران
نمیشوند
انتخاب قالب شعر سپید در میان شاعران غیر ساکن در این سرزمین همواره سنت شکن و از زمره فروغ دوستان گوشه نشین محسوب میگردند و در گذ شتن از خود محوری شهرت گرا از ان رسومات پر تجلیل و سراسر عاشقانه نکهت است.