روایت برنده بوکر ۲۰۱۹ از زندگی شخصیاش/ ۲۰ دقیقه مرگ را به چشم دیدم
روزنامه گاردین طی مصاحبهای با برناردین ایواریستو برنده جایزه بوکر، درباره سبک زندگی به عنوان یک نویسنده رنگینپوست و علایق شخصیاش پرسیده است.
ایران آرت: برنادین ایواریستو نویسنده 61 ساله ساکن لندن سال گذشته به خاطر نوشتن کتاب "دختر، زن، دیگران" توانست به طور مشترک با مارگارت اتوود جایزه ادبی بوکر را کسب کند ولی او قبل از این هشت کتاب داستان و شعر منتشر کرده است که موجب شهرت او در کشور انگلیس شده است.
ایواریستو که در حال حاضر در دانشگاه برونل انگلیس کرسی درس نویسندگی خلاق را در اختیار دارد در کتابش ماجرای قصه زنان رنگینپوست را روایت میکند که در جامعه مدرن فعلی انگلیس باید با چالشهای مختلفی روبرو شوند.
به گزارش ایبنا، با توجه به شرایط روز جهان و تظاهرات گسترده در کشورهای آمریکایی و اروپایی علیه نژادپرستی روزنامه گاردین طی مصاحبهای با این نویسنده انگلیسی درباره سبک زندگی خودش به عنوان یک نویسنده رنگینپوست و علایق شخصیاش سوالاتی پرسیده است.
شادترین لحظه زندگیتان چه بود؟
وقتی همسرم را در سال 2006 در دیتینگ دیرکت ملاقات کردم.
بزرگترین ترستان در زندگی چیست؟
اینکه وقتی پیر شدم نتوانم کارهای روزمرهام را انجام دهم. و اینکه معلولیت ذهنی مشکل سنین بالاست.
از چه ویژگی شخصیتان بیشتر رنج میبرید؟
اینکه قادر نیستم به تصمیماتی که در زندگی میگیرم پایبند باشم.
و در مورد دیگران چطور؟
من کلاً از رفتار خودستایی و افادهفروشی بیزارم.
بدترین چیزی که یک نفر به شما گفته؟
"هنوز به آنجا نرسیدی." این جملهای بود که به من در فستیوال ادبی سال 1995 برای عدم رزرو جا به من گفته شد. من یک کتاب چاپ کرده بودم ولی چون یک نویسنده زن بریتانیایی سیاهپوست بودم نتوانستم در این فستیوال حاضر باشم.
درباره خانواده و والدینتان بگویید؟
پدرم در عرصه سیاست فعالیت کرد و اولین سیاهپوستی بود که وارد شورای شهر گرینویچ شد. مادرم یک معلم بود و گاهی اوقات هم به فعالیتهای تجاری میپرداخت.
اگر بخواهی کسی را به مهمانی خیالیت دعوت کنی، چه کسانی را میگویی؟
میشل اُ ، مری سیکول، بودیکا، باسی اسمیت، زورا نیل هارستون و سافو.
بدترین شغلی که داشتی چه بود؟
برای کار به یک کارخانه تولیدکننده لوازم آرایش رفته بودم. بیشتر از یک نیمروز در آنجا دوام نیاوردم.
آخرین باری که گریه کردی، کی بود؟
وقتی جایزه بوکر را برنده شدم.
شنیده بودیم که تجربه نزدیک به مرگ داشتید، ماجرا چه بود؟
وقتی 29 سال داشتم با دوستی به کشورهای اروپایی سفر کرده بودم و موقع رانندگی ترمزها از کار افتاد و ما در کوههای ایتالیا به دره سقوط کردیم. 20 دقیقه مرگ را به چشم دیدم.
مهمترین درسی که از زندگی گرفتی؟
اینکه برای رسیدن به هدفی که دارید تلاش کنید و هیچ وقت تسلیم نشوید.