نامههای خصوصی ارنست همینگوی منتشر شد
اخیرا برخی از نامههای خصوصی همینگوی در قالب یک کتاب منتشر شده که از روابط دوستانه و خصمانه او با دیگر نویسندگان مشهور پرده برداشته است.
ایران آرت: انتشار یک کتاب جدید از نامههای خصوصی ارنست همینگوی جزئیاتی را درباره ارتباط دوستانه او با نویسندگان همدورهاش نظیر فیتز جرالد، نویسنده امریکایی و نیز اختلافات تلخ او با برخی دیگر از نویسندگان مانند گرترود استاین، نویسنده و شاعر امریکایی و مکث استمن، منتقد ادبی آشکار کرده است.
این کتاب جدید که نامههای همینگوی را از سال 1932 تا 1934 در بر میگیرد موضوعات مختلف و متعددی را از شکار، ماهیگیری تا سیاست و زندگی خانوادگی او شامل میشود.
به گزارش ایبنا، سندرا اسپانیر، سر ویراستار پروژه نامههای همینگوی گفت که این مجموعه نمایی غنی از زندگی همینگوی در آن دوره خاص ارائه میدهد.
او در ادامه افزود: «این دوره به ویژه از اهمیت خاصی برخوردار است؛ زیرا همینگوی پیشتر برای نگارش رمان «وداع با اسلحه» در سال 1929 به شهرت رسیده بود و در این دوره هم تلاش میکند با نوشتن محدودیتهای موجود را کنار بزند. این نامهها دید تازهای را به هرآنچه او دربارهاش نوشته ارائه میدهد. با خواندن این نامهها میتوان ابعاد دنیوی زندگی روزمره و ماجراجوییهای همینگوی را روز به روز دنبال کرد.»
کتاب «نامههای همینگوی 1932–1934» که اخیر از سوی انتشارات دانشگاه کمبریح منتشر شده در واقع پنجمین کتاب از 17 جلدی است که انتظار میرود انتشارات کمبریج از نامههای همینگوی در آینده منتشر کند. این پروژه مبتکرانه برای یافتن و ویرایش کامل و انتشار حدود 6 هزار نامه به جای مانده از همینگوی است که بیشتر آنها تاکنون چاپ نشده بوده است.
طبق نظر پژوهشگران، یکی از پرآوازهترین رابطههای دوستی همینگوی که در نامهها پیداست با فیتزجرالد، خالق رمان «گتسبی بزرگ» بوده است. فیتزجرالد با مشکلات عدیده مالی، بیماری روانی همسرش و اعتیادش به الکل تقریبا 9 سال درتلاش بود تا بتواند رمان بعدیاش را منتشر کند و این موضوع موجب نگرانی عمیق همینگوی شده بود و وقتی سرانجام رمان «لطیف است شب» را در سال 1934 منتشر کرد همینگوی در ماه مه سال 1934 نامه بلندی به فیتز جرالد نوشت و در آن به انتقاد از رمانش پرداخت.
همینگوی در این نامه نوشته «تراژدی شخصیات را فراموش کن. شما خصوصا پیش از آنکه بتوانی چیز جدی بنویسی باید زخم بخوری، اما وقتی هم که زخم خوردی فریفته آن نشو. مثل یک دانشمند به آن وفادار باش؛ اما فکر نکن هرچیزی صرفا به این خاطر که برای تو و یا یکی از نزدیکان تو اتفاق افتاده مهم است.»
با اینحال روی پاکت نامه با نشانهای از پشیمانی نوشته «درباره قسمتهای خوب آن چیزی ننوشتم. اما خودت میدانی که چقدر خوب هستند.»
اسپانیر گفته که همینگوی بعد از این نقد تند و تیز در نامهای دیگر نظرش را درباره رمان فیتز جرالد تغییر داده است «همینگوی چند سال بعد نامهای را به مکسول پرکین، سرویراستار فرستاده و نوشته وقتی رمان را دوباره خوانده برایش خیلی عجیب و حتا وحشتناک بوده که این رمان چقدر خوب بوده است که همه اینها نشان میدهد ارتباط دوستانه پیچیدهای بین آن دو در جریان بوده و نسبت به یکدیگر توجه عمیقی نشان میداده و بسیار مراقب یکدیگر بودهاند.»
اما نامههای به جای مانده از همان دوره نشان میدهد که با دیگرانی نیز در حال نزاع و خصومت دائم بوده که مهمترین آنها مربی سابقش گرتورد استاین بوده است. استاین در کتابش با عنوان «خودزندگینامه آلیس بی. تُکلاس» همینگوی را ضعیف و بیمایه و مستعد تصادف کردن توصیف کرده بود که نوشتن را از او آموخته بوده است.»
اسپینر میگوید همینگوی که از این موضوع عصبانی شده بود در نامهای جزئیات تصادف و زخمهایی را که اثر آن برداشته بود شرح داده بوده و در طی چند نامه که به چندین نفر نوشته بوده به سرزنش و بدگویی از استاین روی آورده است؛ اما از ظاهر نامهها پیداست که در آن زمان احساساتش به شدت جریحهدار شده و عصبانی بوده است و احساس میکرده از کسی که زمانی تحسینش میکرده خیانت دیده است.»
ازرا پوند، شاعر و منتقد امریکایی یکی از افرادی بوده که یکی از نامهای گلهآمیز همینگوی را با همین موضوع در سال 1933 دریافت کرده بوده است.
این نامهها همچنین به نزاع و درگیری همینگوی با مکس ایستمن اشاره دارد که در یک مقاله انتقادی کتاب «مرگ در بعدالظهر» همینگوی را «مزخرف در بعدالظهر» نامیده بود که منجر به رفتن همینگوی به دفتر ایستمن و درگیری فیزیکی بین آن دو شده بود.
ورنا کاله، یکی دیگر از ویراستاران و مسئول پروژه نامههای همینگوی میگوید که این جلد همچنین رابطه دوستان همینگوی با جین مانسون، حامی و دوستدار هنر آشکار کرده که برای اولین بار است نامههای بین آن رنگ چاپ به خود میبینند.
مانسون سومین دریافتکننده بااهمیت نامههای همینگوی در این بازه زمانی بوده است که نامهها دوستی آشکاری را بین آن دو به نمایش گذاشته که با خواندن آن پی میبریم مانسون پیشالگوی دو شخصیت سرد زن در آثار همینگوی بوده است؛ هرچند که این نامهها او را زنی خونگرم، باهوش، بذلهگو و هنری نشان میدهد.