اشعار بهارانه شاعران معروف/ از سعدی و مولانا تا هوشنگ ابتهاج
برخی از شاعران نامی ایران با توجه به دیدگاهها و همچنین سبک و دوره شعریشان، به بهار و اجزای آن نگاه خاصی کردهاند.
ایران آرت: "نرم نرمک میرسد اینک بهار". در ادبیات فارسی هم فصل بهار بیشتر از دیگر فصلهای سال جلوه دارد. اصلاً بهار فصلِ شاعری است و مگر میشود شاعران بزرگ ما در طول دوران، با آمدن فصل بهار طبعشان نشکفته باشد و شعری نسروده باشند؟ زیباییهای طبیعت در فصل بهار، یکی از پربسامدترین مضامین در شعر فارسی است.
به گزارش خراسان، هر کدام از شاعران با توجه به دیدگاهها و همچنین سبک و دوره شعریشان، به بهار و اجزای آن نگاه کردهاند؛ بعضیها مانند مولانا از راه رسیدن فصل بهار بعد از زمستان را درسی برای آموختنِ معاد و رستاخیز دانستهاند و بعضیها هم مانند رودکی و منوچهری دامغانی بیشتر به توصیف بهار و زیبایی و طراوت آن توجه کردهاند. در ادامه از بهاریههای چند شاعر کلاسیک و معاصر فارسی میخوانید.
رودکی سمرقندی
اگرچه بسیاری از اشعار پدر شعر فارسی در طول تاریخ از بین رفته و تنها تعداد کمی از آنها به دست ما رسیده است ولی با بررسی همین آثار کم هم میتوان متوجه شد که توجه به طبیعت در شعر رودکی سمرقندی، جایگاه ویژهای دارد. یکی از زیباترین اشعار بهاری این شاعر سبک خراسانی با این ابیات شروع میشود: "آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب/ با صد هزار نزهت و آرایش عجیب/ شاید که مرد پیر بدین گه جوان شود/ گیتی بدیل یافت شباب از پی مشیب/ چرخ بزرگوار یکی لشکری بکرد/ لشکرش ابر تیره و باد صبا نقیب". این قصیده یکی از زیباترین بهاریههای شعر فارسی است.
سعدی شیرازی
مگر میشود از فصل بهار گفت و سعدی شیرازی را از یاد برد؟ بهار در غزلها و دیگر اشعار خداوندگار سخن، جلوه و جایگاهی ویژه دارد. چه تصویرسازیهایی که سعدی در باب عشق و محبت با استفاده از فصل بهار و طبیعت آن نکرده است. یکی از بهاریههای سعدی اینطور آغاز میشود: "برآمد باد صبح و بوی نوروز/ به کام دوستان و بخت پیروز/ مبارک بادت این سال و همه سال/ همایون بادت این روز و همه روز.../ بهاری خرم است ای گل کجایی/ که بینی بلبلان را ناله و سوز". سعدی در غزلی دیگر بهار را فصل عاشقی معرفی میکند و میگوید: "آدمی نیست که عاشق نشود فصل بهار/ هر گیاهی که به نوروز نجنبد حَطَب است/ جنبش سرو تو پنداری که از باد صباست/ نه که از ناله مرغانِ چمن در طرب است".
مولانا جلالالدین محمد بلخی
شاعر و عارف بزرگ قرن هفتم هجری، چه در مثنوی معنوی و چه در غزلیات شمس، از مفهوم بهار بسیار استفاده کرده است و به ویژه در مثنوی به آن نگاهی عارفانه دارد. مولوی در دفتر اول مثنوی در دو بیت، حدیثی از پیامبر اکرم(ص) را درباره بهار به شعر درآورده است: "گفت پیغمبر به اصحاب کِبار/ تن مپوشانید از فصل بهار/ آن چه با برگ درختان میکند/ با تن و جانِ شما آن میکند". مولوی در غزلیات هم به بهار نگاهی ویژه دارد از جمله در این غزل: "آمد بهار عاشقان تا خاکدان بستان شود/ آمد ندای آسمان تا مرغ جان پران شود/ هم بحر پر گوهر شود هم شوره چون گوهر شود/ هم سنگ لعلِ کان شود، هم جسم جمله جان شود".
هوشنگ ابتهاج
یکی از برجستهترین شاعران معاصر فارسی که استفاده از عناصر فصل بهار و طبیعت آن در شعرش جایگاهی خاص دارد، هوشنگ ابتهاج (ه. ا.سایه) است. او در اشعارش گاهی به توصیف بهار پرداخته و گاهی هم از عناصر این فصل، برای بیانِ مفاهیم اجتماعی و انسانیِ مد نظر خود استفاده کرده است. ابتهاج در غزلی اینطور از بهار میگوید: "بهارا خیز و زان ابرِ سبکرو/ بزن آبی به روی سبزه نو/ گهی چون جویبارم نغمهآموز/ گهی چون آذرخشم رخ برافروز/ هنوز اینجا جوانی دلنشین است/ هنوز اینجا نفسها آتشین است".