نویسندهای که کوتاهترین داستانها را مینویسد
از ویژگیهای برجسته دیویس برنده جایزه من بوکر بین المللی تعدد کارهای او است و معمولاً داستانهایش را در دو یا سه صفحه تمام میکند.
ایران آرت: لایدا دیویس را در دنیای داستان نویسان کوتاهترین خطاب میکنند چون کوتاهترین داستانهای کوتاه را مینویسد به طوری که حتی بعضی از داستانهایش از یک جمله هم فراتر نمیرود. از ویژگیهای برجسته دیویس تعدد کارهای او است و معمولاً داستانهایش را در دو یا سه صفحه تمام میکند. او تقریباً سالی دو مجموعه کتاب از داستانهای کوتاه خود منتشر میکند و تنها نویسنده زنده آمریکایی است که در کشور انگلیس طرفداران بی شماری دارد ولی خودش در نیویورک زندگی میکند.
به گزارش ایبنا به نقل از پاول، از داستانهای مشهورش میتوان به مجموعه داستانهای کوتاه ساموئل جانسون و آشفتگی اشاره کرد. لایدا دیویس جدای از نویسندگی به عنوان مترجم نیز فعالیت میکند و تا کنون کتابهایی را از زبان فرانسوی به انگلیسی ترجمه کرده است. او تا کنون آثار نویسندگان بزرگی مثل گوستاو فلوبر و مارسل پروست را ترجمه کرده و به همین خاطر جایزه مترجم سال را از طرف دولت فرانسه دریافت کرده است. این نویسنده 65 ساله آمریکایی علاوه بر جوایز متعددی در حوزه داستان نویسی امسال جایزه من بوکر بین المللی را به کارنامه ادبی خود اضافه کرد و به همین بهانه پایگاه پاول گفتوگویی با این نویسنده ترتیب داده است:
برای اولین سوال میخواهم از اولین کتابی بگوئید که در کودکی خواندید و دوست داشتید؟
خوب من کتابهای زیادی خواندم مثل باغ مخفی، پرنسس کوچولو، باغی پشت ماه و کتابهایی از جرج مک دونالد. اینها داستانهای بسیار زیبایی هستند که آدم را به دنیای دیگری میبرند
الان سی سال است که داستانهای شما در آمریکا منتشر میشود. به نظرتان کارهای منتشر شده از شما نوعی ثبت وقایع زندگی خودتان است. میتوانید درباره سیر تحول کارهایتان چند جملهای بگوئید؟
بله ولی این سیر تحول یک خط مستقیم نبوده است. در طول زمان به هیچ وجه من یک خط مداوم در داستان پردازی نداشتهام. یعنی هیچ وقت سعی نکردم به طور محظ تجربی بنویسم یا اینکه همیشه محافظه کار و سنتی باشم. همیشه سعی کردم چیزهای جدید را وارد داستانها کنم و در حقیقت سعی کردم از داستان پردازی دور شوم. البته برای یک داستان نویس این شیوه غیر معمولی محسوب میشود.
در کارهایتان از ساموئل بکت نیز حرفهایی زدید. حتی در نوشتههایتان از یادداشتهایش استفاده کردید. رابطه خود را با نویسندگی از نوع بکت میگوئید؟
یکی از دوستان نزدیک روی نامههای بکت کار میکرد و مجموعهای از نامههایش را میخواند و میگفت که خواندن دست نوشتههای بکت خیلی سخت است. برای من خیلی جالب بود ببینم این نوشتهها شبیه چه چیزی است. یعنی سختی خواندن این نوشته چگونه است. نوشتههای بکت شکلی از عبادت نوشتاری است و تکه استخوانی از انسانهای مقدس محسوب میشود
اصلاً چطور شد به سمت کوتاه نویسی و داستانهای خیلی کوتاه روی آوردید؟ داستان نویسان هم عصر شما که در زمینه کوتاه نویسی فعالیت میکنند نوعی اجبار برای این روش ادعا میکنند. فکر میکنید فشارهای خاصی در زندگی شخصیتان باعث شد که به داستانهای کوتاه علاقمند شوید؟
نه اینطور نیست، چون در زمانی که من این کار را شروع کردم چنین الگویی وجود نداشت. وقتی در فرانسه کار میکردم آنقدر زندگی برایم سخت بود که حتی شبها نانی برای خوردن نداشتم ولی با این وجود فکر نوشتن نداشتم. وقتی نویسندهای شروع به نوشتن میکند زیاد به فشارهای محیط زیست خود توجه ندارد. به نظر من نوشتن و نوع آن به خلق و خوی فرد نویسنده بستگی دارد. وقتی با دانش آموزان کار میکردم می دیدم بعضی داستانهای طولانی و بعضی کوتاه دوست دارند و من میدیدم که بیشتر آنها دوست دارند کوتاه بخوانند و حتی بنویسند. به عقیده من هر نویسندهای چیزی را مینویسد که لمس و تجربه میکند و حالا این تجربه مربوط به اشیاء محیطی برای من کوتاه و مختصر است.
وقتی رمان "پایان داستان" را مینوشتید، به نظر میرسد مجبور بودید الگو یا روش معمول نوشتن مخصوص خودتان را تغییر دهید؟
البته در نوشتن رمان و اصولاً داستانهای بلند به روش متفاوتی از نوشتن انواع کوتاه آن نیاز داریم. چالشی که در نوشتن این کتاب داشتم این بود که یک روز باید مینوشتم و برای نوشتن ادامه مطلب باید فردا دوباره مینوشتم و اصلاً به این روند عادت نداشتم. وقتی داستان کوتاه مینویسید همه قصه را در یک ساعت در ذهن می پرورانید و نهایت در همان روز داستان خلق میشود ولی در نوشتن رمان و انواع بلند داستان روش متفاوتی لازم است. هر روز باید قطعههایی کوتاه از یک داستان بلند را کنار هم بچینید و اگر این چیدن خوب انجام نشود پیوستگی داستان به هم میخورد. نوشتن این کتاب برای من به طور حتم خیلی سخت بود ولی اصلاً روش خود را تغییر ندادم. در اصل همان داستانهای کوتاه را پشت سر هم چیدم و این کتاب خلق شد.
در انتها کمی درباره کار بعدی شما صحبت کنیم. در نظر دارید رمان دیگری بنویسید؟
فکر نمیکنم در آینده نزدیک قصد چنین کاری را داشته باشم.