انتقاد رضا امیرخانی به دشنامهای ناموسی/ یادداشت آقای نویسنده خطاب به صدا و سیما
رضا امیرخانی در یادداشتی نسبت به سیاستهای موجود در ورزشگاهها و شعارهای ضد میهنی انتقاد کرد.
ایران آرت، رضا امیرخانی، نویسنده سرشناس کشورمان، در یادداشتی منتشر شده در کانال تلگرامی خود، به موضوعی پرداخته که بحث داغ این روزهای ورزش و رسانه کشور است. ماجرای فحاشی در ورزشگاهها و بیتوجهی صداوسیما به این اتفاق، موضوعی است که امیرخانی با نگاهی به تعطیلی برنامه نود به آن پرداخته است.
یادداشت این نویسنده را که در کتاب "نفحات نفت" خود هم نقبی به ماجرای خصوصیسازی باشگاههای فوتبال زده و به گواه دوستانش، هوادار دوآتیشه یکی از تیمهای پایتخت است، در ادامه میخوانید.
"الف- تقریبا همهی ملتِ ایران به جز رسانهی ملت به گرفتاریِ ورزشگاهها آگاهند. دشنامهای ناموسی، ذرهذره به سمتِ رفتارهای غیراجتماعی سوق پیدا کرد و حالا رسیده است به شعارهای ضدمیهنی. این موضوع در مورد طرفدارانِ تیمهای تبریز و اهواز نگرانکنندهتر است. از این سیر طولانی که حالا در ایستگاههای آخرینش هستیم، رسانهی ملی تازه رسیده است به ایستگاه اول که دشنام ناموسی به مادر فلان مربی که از قضا مادر شهید است، بسیار غیراخلاقی است! پنداری فقط قباحت دشنام به مادران شهدا برمیگردد و در مورد باقی مادران اخلاق حکم دیگری صادر کرده است... .
ب- درست است که استادیوم دماسنجِ جامعه است. اما موضوع شعارها به استادیوم برمیگردد و به هر رو در استادیوم باید حل شود. فراموش نکنیم که سرریزِ هیجان در استادیوم میتواند متفاوت باشد با نیاتِ اولیه. پرسپولیس در سالهای سلطانیِ پروین در میان طرفدارانش به بایرنمونیخ شهره بود و سرود معروفی هم داشت که تیم ما بایرنمونیخه، شهر ما شهر مونیخّه! عقاب آسیا با ماست... هیچگاه کسی از این سرود، پرسپولیس را عامل بیگانه تصور نمیکرد حتا اگر طرفداران با پرچمِ آلمان به ورزشگاه میآمدند... اما اگر قدرت روی این موضوع حساس میشد، یقین بدانید موضوع سیاسی میشد و احتمالا هلموت کهل هم در استادیوم تشویق میشد... وقتی پرسپولیسِ بعد سالها ناکامی تیمهای ایرانی به فینال آسیا رسید و رقیبش پرچم ژاپن را به هوا بلند کرد در بیقرینهگی اجتماعی، این موضوع، به موضوعی ضدمیهنی تعبیر ن…
به راحتی یک بوقچی میتواند جریان شعارِ استادیومی را از این سو به آن سو ببرد...
اما موضوع استادیوم باید در استادیوم حل شود.
ج- در شرایط طبیعی وقتی با چنین مشکلی در استادیوم مواجه میشدیم چه میکردیم؟ هیچ! سهل و ساده منتظر میماندیم تا دوشنبهشب فرا برسد و طبیعیترین برنامهی ورزشی تلهویزیون با مجریِ باهوشش این عقده را بازگشاید. فراموش نکردهایم که ده سال پیش وقتی جامعه درگیرِ بحرانی در مسالهی رای و شمارش آن بود، همین بحران مدل شد در شمارش آرای طرفدارانِ تراکتور و بحران ورزشی کاملا همدوش با بحران سیاسی کشور بالا گرفت. چه اتفاقی افتاد؟ دقیقترین رسانهی ورزشی موضوع را آنگونه حل کرد که همه فهمیدند رسانهی ملی نمیتواند مانند نود بحران ملی را حل کند! موضوع استادیوم در رسانهی استادیوم حل شد و موضوع کشور در رسانهی کشور حل نشد. حالا مهمترین رسانهی ورزشی را از دست دادهایم. پس رسانهی ملی مطابق معمول باید صورت مساله را خاکمال کند و مثلا برود راجع به قباحت توهین به مادران شهدا گزارش بگیرد، تا چه پیش آید.
د- نود که از بین رفت، روشن بود که یک مدیر بیتجربهی هشتادوهشتسازِ سیاسی نمیتواند تبعات تصمیم حذف نود را تحمل کند. پس موضوع ظرف مدت کوتاهی به گردنِ بالادستیها انداخته شد. در یک مقایسهی ساده باز روشن شد که نود بزرگتر از رییس رسانهی ملی است و مجرای این تصمیم باز هم بالاتر رفت. این خود مهمترین نشانهی جایگاهِ رسانه بود.
ه- کسی که مرجعیتِ اجتماعی داشته باشد، نیک میداند که رقیب را نباید و نمیتواند حذف کند. شاید با او دشمنی کند، اما هرگز تلاش غیراجتماعی و غیررسانهای نمیکند برای حذف او. موضوع حذف نود فقط برمیگشت به حذف مرجعیت اجتماعی به دست گروهی که هیچ مرجعیتی نداشتند!
و- نود، موفقترین برنامهی رسانهی ملی بود. بعضی جذابیت فوتبال را عامل موفقیت نود میدانستند. اما برای فوتبال که جذابترین سوژهی رسانهای است در شرایطی که رقبای جهانی و دشمنان سیاسی، هیچ موضوعی را در شبکههای رسانهایشان نادیده نمیگرفتند، هیچ برنامهی ماهوارهای نداشتیم. چرا؟ چون نود به راحتی آنها را به شکل رسانهای ضربه میکرد!
ز- در توجیه تصمیمِ ابلهانه گفتند که نود یک باکس تبلیغاتی قوی داشت (قویترین باکس) که حالا با (کلاهبرداریِ) ستاره مربع از آن پیش افتادهایم. طرفدارِ زیاد هم داشت که حالا با عصر جدید مخاطبِ بیشتر داریم... پیامک هم که بازی بوده است! نفهمیدند که اولا فقط با این دو عامل برنامه را نمیسنجند و درثانی کارکرد نود متفاوت است با عصر جدید. نود به مردم آگاهی میداد... .
ح- مشکل بزرگتر در مقایسهی عصر جدید و نود فهمِ نفحات نفتی مدیر هشتادوهشتساز بود... من یک اسب کهر دارم که سالهاست برندهی مسابقات اسبدوانی است. حالا یک شترمرغ میآورم که در یک مسابقهی رقاصی برنده شده است. لازم نیست جلو شترمرغ اسبم را سر ببرم! مگر نود جای عصر جدید را تنگ کرده بود؟!
ط- حالا بسمالله! با عصر جدید و ستاره مربع این بحران را حل کن مدیر شبکه!
ی- نود انحصارطلب بوده است؟ احتمالا! به غیر از تیم خودش کسی را بازی نمیداده است؟ طبیعتا! از امکانات صدا و سیما استفاده میکرده است؟ قطعا! اینها چه دخلی به تعطیلی دارد؟
ک- اگر از من بپرسند که نمایندهی رهبری در صدا و سیما چه کسی است، پاسخ میدهم کسی است که بتواند با عقلانیت بیشترین گسترهی مخاطب را در یک موضوعِ ملی قانع کند. به این معنا قطعا عادل بیش از مدیر رسانهی ملی نمایندهی رهبر گرامی بوده است!
ل- سالها پیش وقتی هنوز لولهکشی گوگل نداشتیم، تنها راه فهم جهان بیرون، اشتراک مجلات بود. اما در ارشاد کسی مینشست که ماموریتش کشیدن ماژیک روی تصاویر زنان برهنهی مجلات بود. مشکل اینجا بود که ماژیکش جوری جوهر پس میداد که صفحهی پشتیِ زن مکشفه هم خوانده نمیشد! راهِ حل، اشتراک مجلات علمی به نشانی دانشگاه بود. بیست و هفت سال پیش، سال ۷۱ به گمانم، من که دانشجوی سال دو بودم، نشریهای در زمینهی صنعت هوایی مشترک بودم که به آیندهی شغلی احتمالی آن دورهام برمیگشت؛ آیندهای که محقق نشد! هر بار که برای گرفتن نشریه به دانشگاه میرفتم، دانشجوی سالِ یک سیاهطوری را میدیدم که یکی دو هفتهنامهی فوتبالی مشترک بود... او تنها کسی بود که به همانجا رسید که میدانست و میخواست... مدیر و مسوول و سیاستگذار و بودجهریز و باقی تصمیمگیران! بیست و هفت سال پیش مشترک چه چیزی بودید و میخواستید چه کاره شوید؟ هیچکدام در هیچ کاری حرفهای نشدید و مهمتر این که تنها حرفهای جمعتان را بیرون کردید! شبتان دراز!
ط- حالا بسمالله! با ستاره مربع این بحران را حل کن مدیر شبکه!"