رمانهای معروفی که توسط توسط انتشارات رد شدند
تقریبا تمام نویسندگان با مانع و شکست مواجه میشوند و این بخش مهمی از روند خلاقیت و شکوفایی است.
ایران آرت: سوفی مکینتاش، نویسنده جوان انگلیسی که نخستین رمانش با عنوان "آبدرمانی" نامزد دریافت جایزه بوکر ۲۰۱۸ شد، از تجربه رد شدن توسط ناشران و لزوم آن برای قرار گرفتن در مسیر درست هنری میگوید.
به گزارش ایبنا، سوفی مکینتاش در گاردین نوشته است: تقریبا تمام نویسندگان با مانع و شکست مواجه میشوند و این بخش مهمی از روند خلاقیت و شکوفایی است. اگر تنها یک حقیقت جهانی وجود داشته باشد این است که "رد شدن" در بعضی مواقع برای همه ما اتفاق میافتد –بهویژه در صنعت نشر. حتا "مزرعه حیوانات" توسط انتشارات فیبر اند فیبر رد شد، تصمیمی که مطمئنا حالا این انتشارات از آن پشیمان است.
عدم پذیرش اورول تنها یکی از موارد بسیاری است که راهشان را به افسانهها باز کردهاند. رد شدن پرهزینه نویسندگان از جی.کی. رولینگ گرفته تا ولادیمیر ناباکوف، همه ما را مبهوت میکند. ما دوست داریم فکر کنیم نوابغ جایزالخطا هستند و هیچکس همیشه حقش را نمیگیرد. اما جدای از این داستانهای معروف، ما درباره تجربه روزمره عدم پذیرش در هنر و نقش آن در روند خلاقیت صحبت نمیکنیم. با محترم شمردن این داستانهای بزرگِ "رد شدن"، ما آن را استثنایی جلوه میدهیم، در حالی که حقیقتا یک پدیده عادی است.
ما مایلیم که در عوض روی روایت موفقیتهای یکشبه و جذابیت نبوغِ کامل شکلگرفته تمرکز کنیم. شاید تنها نمیخواهیم اعتراف کنیم که روند ایجاد هنرِ خوب پر از اشتباه و صراحتا، اغلب ملالآور است. ما عاشق چیزهای جدید پر زرق و برق هستیم، مسیرهای پرسرعت از صفر تا قهرمانی. فرآیندهای پیچیده و اندوهبار را کمتر دوست داریم.
اما در صنعت نشر، همه رد شدهاند. دستنوشتههای درون کشو، راز مگوی ماست. فقط دربارهاش صحبت نمیکنیم، برای اینکه نکند مثل چیزهای آسیبدیده به نظر برسیم. وقتی نویسندهها این را با هم در میان میگذارند، نسبت به این مکالمات آسیبپذیری جدی وجود دارد. ممکن است اینطور احساس شود که آن رد شدنهای اولیه، شاخصی است که ارزش ما با آن اندازهگیری میشود و هر موفقیتِ بعدی به جای آنکه پیامد جانبی پردازش، پیشرفت و تلاش باشد، تصادفی است.
الیزابت مکنیل، نویسنده رمان "کارخانه عروسکسازی" میگوید: "تقریبا تمام دیگر فرمهای هنر، لزوم یک دوره طولانی از یادگیری را پیش از آنکه آماده آن شوند که توسط دنیا دیده شوند، تصدیق میکنند. اما هیچکس درباره نوشتن اینطور نمیگوید. من دو رمان دارم که موفق نشدند و سرآخر، صنعت نشر به درستی آنها را رد کرد –من آماده نبودم. اما میدانم که وقتم را بابت آن دو کتاب تلف نکردم، آنها در واقع دوره کارآموزی من بودند."
آیا میتوانیم رد شدن را به عنوان یک اتفاق ضروری، حتا مطلوب –نه شرمآور- و قدمی مهم در سفر هنریمان تغییر شکل دهیم؟ رد شدن به معنی شکست خوردن نیست؛ بلکه میتواند به این معنی باشد که ریسک کرده و در حال پیشرفت هستید. یا حداقل اینکه دارید تلاش میکنید. باید درباره کار شفاف باشیم، ۹۹ درصد موارد پوستکلفتبودن است که به درد هنرمند میخورد، نه استعدادی که مثل توپ صدا کند.
من تا سالها درباره رد شدن کارهای خودم حرف نمیزدم و مثل تمام نویسندگان جویای نام جبهه میگرفتم. اما بهطور پیوسته توسط تمام اساتید نویسندگی خلاق و دهها نماینده رد میشدم. وقتی یک نماینده پیدا کردم، وقت آن بود که کتاب اولم (که هنوز منتشر نشده) به اتفاق آرا توسط ناشران رد شود و کمی بعدتر باز هم توسط ناشرانِ بیشتر. وقتی رمان بعدیام را ارائه کردم، زمان زیادی را با حملات پنیک سر کردم، تا اینکه اولین پیشنهاد به طرز معجزهآسایی از راه رسید. این خط سیر کاملا طبیعی است. حتا میتواند بدتر از این باشد.
در طول این مدت به دنبال داستانهای عادی از رد شدن بودم. میخواستم درباره کارهای دیدهنشده بدانم، نه معاملات هشت رقمی. میخواستم بدانم آیا ممکن است بدون شکست، هنرمند شد. میخواستم درباره ظرفیت آدمها بدانم که حتا اگر تمام پاسخها منفی باشد، چقدر میتواند به راه خود ادامه دهد.
وقتی از من میپرسند که آیا رمان اولم ممکن است منتشر شود، میگویم نه. میتوانم ببینم که آن رمان کار کسی است که به دنبال پیدا کردن راهش است. آن رد شدنها به من انعطافپذیری بخشیدند. آنها همان چیزی بودند که من برای آنکه به خودم اجازه بدهم چیز بهتری بنویسم، بهشان نیاز داشتم و هنوز مرا تشویق میکنند که چیز بهتری بنویسم. با پذیرشِ رد شدن ما برای انجام کارهایمان فضا پیدا میکنیم. میفهمیم که بقیه هم در هنر در همین جایگاه قرار دارند. و شاید با دانستن آن، کمی با خود و دیگران مهربانتر و صبورتر باشیم.