تجربههای متفاوت نویسنده زن/ دختری بالای یخچال و افشای داستان رمانها
نویسنده آمریکایی به تجربه دوران کودکیاش اشاره میکند که چطور مجبور بوده به خاطر تعریف کردن داستانی از نگاه خود ساعتها بالای یخچال گریه کند. او اعتقاد دارد در رماننویسی موضوع زیاد مهم نیست.
ایران آرت: مارسیا باتر رماننویس آمریکایی در کشورش بیشتر به خاطر داستان «پوست روی زانویم» شناخته شده است که سریالهای زیادی هم با الهام از این اثر ساخته شده است. باتلر با اشاره به گذشتهاش و خاطراتش از دوران کودکی تجربه خود را از چیزی که او نامش را افشای داستان گذاشته است، اعتقاد دارد در نوشتن رمان نویسنده نباید از فاش شدن موضوع داستان ترسی داشته باشد چون در رمان موضوع مهم نیست بلکه احساسی اهمیت دارد که خواننده از داستانش برداشت میکند. در حقیقت رماننویس باید طوری بنویسید که داستانش بعد از خوانده شدن با معانی مختلفی تعبیر و تفسیر شود.
به گزارش ایبنا، باتلر درباره دوران کودکیاش و تعریف کردن داستان برای سه خواهر بزرگتر از خودش میگوید که چگونه در همان شروع داستان وقتی نام مردی ناشناس را در ابتدای ماجرایی میآورده آنها او را روی یخچال میگذاشتند و مجبور بوده ساعتها بالای یخچال گریه کند و به این فکر کند که باید چه چیزی میگفته تا منظور دقیقش را برساند. وی مینویسد در آن زمانها من داستانی تعریف میکردم ولی خواهرهایش چیز دیگری درک میکردند. با این تجربه بعدها یاد گرفتم که وقتی قرار است داستانی تعریف کنید به طور حتم هزار جور تعبیر و تفسیر از آن میشود.
این نویسنده کهن سال آمریکایی مینویسد: وقتی خواننده تشخیص بدهد که داستان شما درباره چیست، خیلی نگران نباشید چون ممکن است در انتهای داستان چیز دیگری برایش بگوید و این چیزی نباشد که در ابتدا شنیده بود. روز اولی را که قرارداد چاپ اولین رمانم را امضا کردم یادم نیست ولی این را به خوبی یادم میآید که به ناشر موضوع داستان را گفته بودم ولی بعد از اینکه داستان را خواند گفت این که یک داستان عاشقانه است. خب من از این جمله ناراحت نشدم و تازه خوشم هم آمد. این قضیه همه جا مرسوم است که از نویسنده میخواهند با چند جمله درباره داستان یا رمانش حرف بزند. البته من هنوز هم شک دارم بشود یک رمان را در چند جمله بیان کرد چون داستانی که در رمان گفته میشود، پیچیدگیهای خاص خودش را دارد.
باتلر اعتقاد دارد رمان هرچند ممکن است از شخصیتها و حوادث واقعی الهام گرفته شده باشد ولی تقریباً اکثر داستانهایی که در رمانها تعریف میشوند زاییده فکر و تخیل نویسنده است و این نویسنده است که بدون توجه به پستی و بلندیهای جاده بیرون بیشتر روی موج جزر و مدی افکار خود سوار است و در حقیقت از دنیای بیرون خبری ندارد. به خاطر همین وقتی داستان به دست خواننده میرسد که چنین موجی را تجربه نکرده است آن را با پستی و بلندیهای دنیای واقعی مقایسه کرده و تفسیر خاص خودش را از آن میکند.
بسیاری از نویسندگان مشهور بارها گفتهاند که منظورشان از نوشتن داستانشان چیز دیگری بوده است ولی مخاطبان نظر متفاوتی نسبت به آنها داشتند. البته درست است که هیچ کس به غیر از نویسنده نمیتواند معنی دقیق داستان و جملات را درک کند ولی خواننده در تفسیر داستان آزاد بوده و هست و به خاطر همین رمان مثل یک فیلمنامه نیست که لو رفتن داستان زیاد اهمیتی داشته باشد.