کتابی که نویسنده زن نوشت و با نام همسرش منتشر شد
کتاب اول فیلیپ ریف نوشته همسرش سوزان سانتاگ بوده و سانتاگ این کتاب را برای گرفتن حق حضانت فرزندش به شوهرش میسپارد تا بتواند سرپرستی پسرش را بگیرد.
ایران آرت: وقتی سوزان سانتاگ در فصل اول کتاب "نظر به درد دیگران" از جهان مردانهای که وولف از آن بیزار بود مینوشت، شاید درد خودش را هم به یاد میآورد.
سوزان سانتاگ به آزاد اندیشی شناخته میشود، او با کتاب "علیه تفسیر" خود در جامعه ما به بهترین شکل شناخته شده است.
به گزارش ایرنا، سانتاگ در معنای واقعی کلمه فمینیست نبود اما حامی حقوق زنان به شمار میرفت و در محیطی زیست که جبر مردانه هنوز برای زنان تعیین کننده بود بر این اساس حضور او به معنای یک زن پژوهشگر منتقد، با وجهی که امروز از او میشناسیم به سادگی شکل نگرفته است.
مبارزه با مرد سالاری به سانتاگ تسری پیدا کرده اما نکتهای در این زمینه وجود دارد که باید آن را باید به گونه دیگری شناخت، وقتی در خبرها این نکته منتشر میشود که کتاب اول همسرش، فیلیپ ریف، نوشته سانتاگ بوده و این کتاب را برای گرفتن حق حضانت فرزندش به شوهرش میسپارد تا بتواند سرپرستی پسرش را بگیرد.
ازدواج او و فیلیپ ریف، از ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۹ ادامه داشت و در زمانی که این کتاب برای ریف نوشته شد، پسرشان دیوید یازده ساله بود.
سوزان سانتاگ در کتاب "نظر به درد دیگران" با اشاره به اثر ویرجینیا وولف و نام بردن از کتاب "سه گینی" که درباره مقابله با جنگ است مینویسد: وولف میگوید به نظرش مکالمهای حقیقی میان آن دوغیرممکن است. چون با وجود اینکه هر دو از یک طبقه اجتماعی و هر دو تحصیل کرده هستند، شکاف عظیمی بین آنها وجود دارد، آقای وکیل مرد است و او زن.
این درد و این اندیشه زمانی پیچیدهتر خواهد شد که این گونه در نظر بگیریم، سانتاگ با بازگو کردن این راز پیش کسانی که امروز این خبر را اعلام کردهاند و با گفتن این خبر که این کتاب را من نوشتهام و همسرم به نام خود منتشر کرده، خواسته نظر دیگران را به درد خودش جلب کند، دزدی آشکار و بهایی که باید در اولین اقدام برای رهایی زندگیاش، به همسرش بپردازد.
این اتفاق ناخوشایند که با رضایت و اطلاع سانتاگ صورت گرفته دو مشکل عمده دارد، یک هویت سانتاگ را در معنای یک فیلسوف و منتقد ادبی زیر سوال میبرد و دیگر این که هویت همسرش به معنای یک روانشناس و جامعهشناس حاذق و صاحب نام، متأثر خواهد شد.
گفتنی آنکه این کتاب، نخستین اثر فیلیپ ریف به نام "Collected Papers of Sigmund Freud" است که در سال ۱۹۶۳ نوشته شده و به زبان فارسی ترجمه نشده است. جالب توجه تر آنکه اثر اولی که از سانتاگ منتشر شد، سه سال بعد از آن یعنی در سال ۱۹۶۶ بود و نخستین مقاله او که در ۱۹۶۴ منتشر شد را در خود داشت، دیگر موضوع آن است که سانتاگ در زمینه روانشناسی تحصیلات و احاطه ندارد اما این کتاب را به گونهای مینویسد که تردید علمی در نگارش آن وجود ندارد.
پرده افتادن از این راز، هویت همسر او را به عنوان یک روانشناس و جامعهشناس حاذق، زیر سوال خواهد برد، کسی که چنین از همسر خود سود میبرد چگونه میتواند زندگی دیگران را تغییر بدهد و راهنمای آنان به سمت آگاهی و خودشناسی باشد؟
روشی که سانتاگ برای ادامه زندگی خود برمیگزیند، شاید در تقابل با این سودجویی اخلاقی آقای دکتر ریف باشد اما زن موفقی که پس از این ماجرا خود را نشان میدهد، در درون این زن ۲۷ ساله می زیسته است.
شاید نویسندگان دیگری را بشناسیم که کتابهایی با نام مستعار منتشر کردهاند اما دردی که در این خبر درباره سانتاگ وجود دارد، باید دیده شود، حتی اگر سوزان سانتاگ باشید، قوانین مردانه جهان به شما تحمیل خواهد شد و مبارزه در این راه، چیزی کم از هویت مردانه جنگیدن ندارد که وولف و سانتاگ درباره اش صحبت میکنند.