روایت هوشنگ مرادی کرمانی از سالهای تنهاییاش
هوشنگ مرادی کرمانی که به تازگی از دنیای نویسندگی خداحافظی کرده است در گفتوگویی درباره سالهای تنهایی خود صحبت کرد.
ایران آرت: الناز عباسیان در همشهری نوشت: در سیودومین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، مدیر انتشارات معین با اعلام خبر رونمایی از کتاب جدید هوشنگ مرادی کرمانی این اثر را کتاب خداحافظی نویسنده با دنیای نویسندگی خواند. همین خبر کوتاه مثل یک بمب در رسانهها سر و صدا کرد و برای ما هم کافی بود تا بهانهای شود که سراغ این نویسنده پرافتخار برویم و از تصمیمی که گرفته بیشتر بدانیم. هوشنگ مرادیکرمانی مثل "قصههای مجید"اش بیریا و صمیمی است. با وجود مشغلههای بسیار، دعوت ما را برای یک میزبانی در دفتر روزنامه همشهری میپذیرد. "شما که غریبه نیستید"؛ از همنشینی با استادی که از کودکی نامش را در ذهن داریم ذوق میکنیم. شناسنامهاش میگوید بهار 75سالگی را هم تجربه کرده اما نشاط و شور جوانیاش این رقمهای شناسنامهای را زیر سؤال برده است. آنچه میخوانید حاصل گفتوگوی ماست با نویسنده داستانهای شیرین و همه پسند درباره ادبیات و زندگی و تصمیم جدید نویسندگیاش.
شما نزدیک به نیم قرن یعنی از سال 1347و بعد از دیدار با آقای شاملو، رسما کار نویسندگی را آغاز کرده و نخستین اثرتان با نام "معصومه" در سال ۱۳۵۰ منتشر شده است. آیا کتاب "قاشق چایخوری" را باید آخرین اثر شما بدانیم. اینکه گفته میشود شما دیگر نخواهید نوشت حقیقت دارد؟
چند هفته پیش دوست و ناشر کتابهایم آقای رامسری در نمایشگاه کتاب برای نخستین بار این موضوع را مطرح کرد. خبر بازنشستگی من این روزها برای خودم هم پرحاشیه شده زیرا بسیاری از دوستان و آشنایان و خبرنگاران با من تماس میگیرند و میخواهند مطمئن شوند که من از نوشتن خداحافظی کردم یا نه؟ من امروز اینجا آمدم تا علاقهمندان به داستانهایم را از تصمیمی که گرفتهام باخبر کنم. از شما چه پنهان دوست دارم در اوج با نوشتن خداحافظی کنم و این کار آخرین اثر مکتوب و مجلد من است.
چه شد که این تصمیم را گرفتید؟
همیشه یک موضوعی ذهنم را مشغول کرده بود و آن این بود که چرا عمر هنری هنرمندان و صاحبان قلم اینقدر کم شده و چرا اینقدر زود به فراموشی سپرده میشوند. این درحالی است که ما هنرمندان ماندگاری چون استاد شجریان و استاد بنان یا در عرصه بینالمللی افرادی چون چارلی چاپلین داریم که هیچگاه رنگ تکرار و فراموشی بهخود نگرفته و برای همیشه ماندگارند. البته مسئله مقایسه با این بزرگان نیست اما هماکنون بسیاری از هنرمندان در داخل و چه خارج از کشور دچار شهرت مقطعی و فراموشی تدریجی هستند. همه نویسندگان و هنرمندان این احساس خطر را میکنند. از طرفی من بیش از 50سال است که مینویسم و احساس میکنم دیگر باید بهخودم یک استراحت بدهم. دوست داشتم خودم به جایی برسم که بگویم بس است نوشتن پیش از آنکه دیگران به من بگویند. وقتی این کتاب را به ناشر دادم اعلام کردم که میخواهم قبل از اینکه مردم و خوانندهها مرا کنار بگذارند، خودم کنار بروم. زیرا اعتقاد دارم انسان موجودی است که تا یک مسیری با کسی همراه میشود و بعد از مدتی از او خسته میشود.
شما عمری با هوشنگ اول و دوم زندگی خود خیالپردازی کرده و نوشتهاید. یعنی حتی داستان کوتاه جدید هم از استاد هوشنگ مرادی کرمانی نخواهیم دید؟
شاید هم ورق برگشت و چیزی به سرم زد. ممکن است دوباره بنویسم. اما من دوست دارم خدا کمک کند که دیگر نتوانم بنویسم (باخنده).
ما با کتاب "قصههای مجید" شما بزرگ شدیم و در کتاب "شما که غریبه نیستید" مرادی کرمانی را شناختیم و فهمیدم این همه خوشرویی و لبخند دائمی روی لبهایش، انتقامی است که او از گذشته تلخ خود گرفته است. در نهایت در کتاب "ته خیار" فهمیدم که مرز خنده و گریه بسیار نزدیک است. راز دلنشینی آثار شما چیست؟
من نباید از خودم تعریف کنم اما یک نکته همیشه در نوشتهها و داستانهایم بوده و آن صداقت در کلام است. بیکسی من از کودکی و نداشتن خواهر، برادر، مادر و نبود نه چندان زیاد سایه پدر بر سرم، تنهایی عجیبی برایم ساخت. این قدر تنها بودنم را باید جایی میگفتم و من همه این درددلهای صادقانه زندگیام را در کتابهایم بازگو کردم. اگر بر دل کسی نشسته بدانید که از دلم برخاسته بود. من همیشه سعی میکنم از تلخترین حادثهها هم لحظههای شاد را شکار کنم. من لحظههای تلخ زندگی را زیاد نوشتم و حتی رنج کشیدم و کتاب"بچههای قالیبافخانه" یکی از تلخترین داستانهای من است. اما باز هم میتوانم از وسط همین تلخکامیها چیزهایی برای خنده دریافت کنم. یک جمله معروف است که میگوید تلخترین وقایع جهان هم در خود یک طنز دارند و در شادترین موقعیت زندگی یک تراژدی نهان است. این همسایگی غم و شادی و تقابل آنها در همه نوشتههای من موج میزند.
از فرزندانتان بگویید آنها هم اهل نوشتن هستند؟
من 3فرزند دارم. 2پسر به نامهای هومن و بیژن و دخترم گلرخ که خوشبختانه هر کدام در رشته مورد علاقهشان از ادبیات نمایشی گرفته تا هنر موفقاند اما نویسندگی را رسما دنبال نکردند.