رونمایی از طبع شاعرانه زوج تبهکار و سارق معروف
دفتر شعر بانی پارکر و کلاید بارو، زوج سارق، تبهکار و قانونشکن امریکایی ماه آینده به حراج گذاشته شده است.
ایران آرت: شاید کسی فکرش را هم نمیکرد که زوج سارق و قانونشکن امریکایی که به بدنامی شهره بودند و خبر درگیریهای متعددشان با پلیس و ماجراجوییهای شورانگیز بیمرزشان در دهه 30 میلادی صفحات تمام روزنامهها را به خود اختصاص داده بود طبع لطیفی داشته و هردو اهل شعر و شاعری بوده باشند.
به گزارش ایبنا به نقل از اکتوالیته، یک دفتر کهنه سبزرنگ متعلق به این زوج جوان یاغی که تازه یافتشده آشکار میکند که هردوی آنها اهل دل بوده و در اوقات فراغتشان شعر مینوشتهاند. این دفتر به همراه تعدادی عکس منتشر نشده از آن دو قرار است در ماه آوریل توسط خواهرزاده کلاید به حراج گذاشته شود.
معروفترین و محبوبترین زوج مجرم امریکایی که 21 ماه بیوقفه به دزدی در رستورانها، پمپ بنزینها و بانکها در دوران رکود اقتصادی بزرگ امریکا مشغول بودند سرانجام در سال 1934 میلادی در حالی که کلاید 24 ساله و بانی 23 ساله بود در تلاش برای گریختن از راهبندان پلیس، به ضرب گلوله از پای درآمدند.
اگرچه در کتاب پرفروش "با هم پایین برویم، واقعی داستان ناگفته بانی و کلاید"، به قلم جف گویین که توسط چندین کارگردان مشهور بر پرده نقرهای نیز راه یافته، علاقه شدید بانی به شعر و و سطرهایی از مجموعه شعری او آورده شده؛ اما دفتر شعری تازه یافت شده نشان میدهد که کلاید هم ذوقی در سرودن شعر داشته است.
طبق گفته کارشناسان حراجهای میراث، بانی و کلاید از این دفتر برای نوشتن شعرهایی درباره زندگانی مجرمانه و تلاشهای نومیدانهشان برای فرار از چنگ قانون سود میجستهاند و شعرهایشان نیز پر از اغلاط املائی و انشایی بوده است.
یکی از معروفترین شعرها که عنوان "داستان بانی و کلاید" را بر خود دارد چنین آغاز میشود:
شما داستان زندگی جسی جیمز را میدانید/ و مرگ تراژیکش را / اما اگر خواندن را دوست میدارید/ قبل آنکه به خواب بروید/ داستان زندگی بانی و کلاید را بخوانید.
آندو با سفر میکنند/ در گورستانی کنار یکدیگر غروب میکنند/ پلیسها اسلحه خود را به کناری مینهند/ مادری اشک میریزد/ برای مرگ بانی و کلاید میگرید.
در جایی به قلم کلاید آمده است:
بانی شعری نوشته است/ داستان بانی و کلاید را / من هم میخواهم شعر خودم را بنویسم/ با او و در کنار او./
ما به احدی دلمان نمیخواهد بدی کنیم/ مجبوریم بدزدیم تا شکممان را سیر کنیم.