شخم زدن مزرعه حیوانات و 1984 / چرا آثار اورول دوباره ترجمه شد
احمد کساییپور و کاوه میرعباسی از دلایل ترجمه دوباره 2 رمان مهم جورج اورول به فارسی گفتند.
ایران آرت: ترجمههای دوباره آثار ادبی یکی از مسائل اصلی بازار کتاب ایران است. وقتی کتابی با اقبال مخاطبان مواجه میشود مترجمان مختلف سراغ آن میروند و ترجمههای متعددی از آن به بازار میآید؛ ترجمههایی که خیلی شبیه به هم است و اغلب از روی یک ترجمه صورت میگیرد.
اما صورت مسئله وقتی عوض میشود که مترجمان شناختهشده و صاحب سبک سراغ ترجمه دوباره آثار ماندگار ادبیات دنیا میروند. آنوقت دیگر نمیتوان گفت که ترجمه این مترجمان مشابه ترجمههای دیگر است؛ چرا که این مترجمان تسلط خود را در ترجمه اثبات کرده و در کارنامه خود آثاری دارند که جریانساز بوده و مخاطبان بسیار یافتهاند.
جورج اورول (۱۹50-1903) روزنامهنگار و رمان نویس معروف انگلیسی، یکی از نویسندگانی است که آثارش در ایران مخاطبان بسیار دارد. مزرعه حیوانات و 1984 مشهورترین آثار جورج اورول بارها به فارسی ترجمه و با اقبال مخاطبان در 50سال گذشته مواجه شده است.
به گزارش همشهری، احمد کساییپور "مزرعه حیوانات" را دوباره به فارسی برگردانده و کاوه میرعباسی نیز بهتازگی ترجمه تازهای از 1984روانه بازار کرده است؛ 2 مترجمی که هر کدام طرفداران بسیار دارند.
کاوه میرعباسی:ترجمههای1984ایرادهای جدی داشت
شما در طول این سالها کتابهای بسیاری را به فارسی ترجمه کردهاید که ترجمههای دیگری از آن وجود داشته است. چه ضرورتی به ترجمه دوباره این آثار وجود دارد؟
کتابهایی هستند که مخاطب چندانی ندارند و کتابهایی هستند که مخاطب خیلی زیادی دارند. وقتی مخاطب کتابی خیلی زیاد است ضرورت ایجاب میکند که ترجمه خیلی خوبی از کتاب به فارسی وجود داشته باشد. صرف اینکه بگوییم ترجمه قابلقبولی است کفایت نمیکند. ترجمه کتاب باید خیلی خوب باشد. وقتی ترجمه پرخوانندهای بد باشد، میزان آسیبهایی که به خوانندگان وارد میکند خیلی زیاد است. من وقتی سراغ ترجمه "صد سال تنهایی" رفتم که ترجمه بهمن فرزانه در بازار موجود نبود و ترجمه کیومرث پارسای به چاپ بیستم رسیده بود؛ ترجمهای که از سطر اول غلط است. پارسای لیلی بازی کوتاسار را نیز ترجمه کرده اما من سراغ ترجمه دوبارهاش نرفتم؛ چراکه تاکنون فقط 2بار تجدید چاپ شده است.
و چرا سراغ ترجمه 1984رفتید؟
ترجمهای از 1984که معتبرتر از ترجمههای دیگر بود ایرادهای جدی داشت؛ برای همین تصمیم گرفتم که این کتاب را به فارسی برگردانم. درباره کتابهای دیگری که دوباره ترجمه کردهام هم همینطور، بهنظر من ترجمههایی که از پدرو پارامو یا نه داستان سلینجر یا عشق در روزگار وبا وجود داشت، ترجمههای خوبی نبود.
نکته اینجاست که مترجمانی مثل شما میتوانند آثار دیگری را به فارسی ترجمه کنند که تاکنون ترجمه نشده است. حالا چرا سراغ آثار دیگر اورول مثل "بدرود کاتالونیا" نرفتید؟
ببینید ارزش جورج اورول و عمده شهرت او بهخاطر این دو کتاب است. اورول مزرعه حیوانات و 1984را در 10 سال آخر عمرش نوشت. اگر اورول 10 سال کمتر عمر میکرد و این دو اثر را نمینوشت ماندگاری امروز را نداشت. علاوه بر این، من بهعنوان مترجم باید کاری را ترجمه کنم که دوست دارم. 1984را به همین دلیل انتخاب کردم.
با این حال فکر میکنید که ترجمه شما بتواند بهعنوان معتبرترین و رایجترین ترجمه این آثار در میان مخاطبان جابیفتد؟
از ترجمه بهمن فرزانه نزدیک به 50 سال میگذرد. ترجمه من در آخر سال 94منتشر شد و در طول این 3 سال به چاپ هفتم رسیده است؛ با اینکه قیمت آن دوبرابر ترجمه فرزانه است. ترجمه 1984هم در عرض یک هفته به چاپ دوم رسید. امیدوارم هر دو ترجمه بتواند به مرور زمان جابیفتد.
احمد کساییپور:حتی یک ترجمه درست از مزرعه حیوانات وجود نداشت
چرا مزرعه حیوانات را با وجود ترجمههای بسیار دوباره به فارسی برگرداندید؟
وقتی کتابی با استقبال مواجه میشود ترجمههای زیادی از آن به بازار میآید که خیلی از آنها سردستی و کاسبکارانهاند و اثر ادبی را به یک اثر بنجل و سخیف تبدیل میکنند؛ مثل شعر حافظ و مولانا که خوانندهای بیاید آن را با موسیقی نازل و به بدترین شکل ممکن بخواند. ترجمههای زیادی از "مزرعه حیوانات" به فارسی وجود داشت اما بهنظرم کتاب در ترجمههای دیگر ضایع شده بود و حتی یک ترجمه درست از این کتاب وجود نداشت. از عنوان کتاب که اغلب مترجمان به جای مزرعه حیوانات آن را قلعه حیوانات ترجمه کرده بودند گرفته تا ایرادهای ریز و درشت دیگر که سبب شد من کتاب را دوباره به فارسی ترجمه کنم. البته باید بگویم که بهترین ترجمه در میان ترجمههای قدیمی کتاب ترجمه امیر امیرشاهی است. خیلی از ترجمههای دیگر نیز کپی مطلق ترجمه صالح حسینی یا امیر امیرشاهی بود.
درباره ترجمه آثار دیگر جورج اورول چطور؟
1984 و مزرعه حیوانات و بدرود کاتالونیا سهگانه است. بهتر است که مترجمی هر سه را به فارسی برگرداند. اگر مترجمی کارش را بلد باشد و به زبان مناسب ترجمه اثر دست پیدا کند بهتر است که همه کارهای یک نویسنده را به فارسی برگرداند؛ بهویژه کارهایی که تریلوژی هستند. ایکاش آقای فولادوند هر سه اثر را به فارسی ترجمه میکرد. اما من مثلا سراغ ترجمه بدرود کاتالونیا یا به یاد کاتالونیا نخواهم رفت چراکه آقای عزتالله فولادوند ترجمه بسیار خوبی از آن انجام داده است. همچنان که هیچ وقت به فکر ترجمه دن کیشوت نخواهم رفت؛ چرا که ترجمه محمد قاضی بهترین ترجمه این اثر به زبان فارسی است. بهدنبال ترجمه شازده کوچولو هم نخواهم بود چراکه باز هم ترجمه قاضی کار را تمام کرده است. ابوالحسن نجفی استاد من و مترجم فوقالعادهای بود، اما بهنظرم ترجمه ایشان هم از شازده کوچولو با وجود ترجمه قاضی ضرورتی نداشت. وقتی سراغ ترجمه اثری میروم که ترجمههای موجود از آن ترجمههای خوبی نباشند.
یعنی الان که شما مشغول ترجمه آثار همینگوی هستید وداع با اسلحه را بهدلیل ترجمه درخشان نجف دریابندری به فارسی برنمیگردانید؟
نه، آثاری از همینگوی را ترجمه کردهام که ترجمه خوبی از آن به فارسی موجود نیست.
شما بگویید بهترین ترجمه داشتن و نداشتن چه ترجمهای است و از میان آثار دیگر اورول فکر میکنید کدامشان نیاز به ترجمه دوباره دارد؟
1984 را نیز ترجمه کردهام. کتاب مدتهاست نزد ناشر است و به گمانم بهزودی به بازار بیاید.