کلیشههای جنسیتی در آثار برجسته ادبیات
مطالعه نامزدهای جایزه ادبی "من بوکر" در پنج دهه اخیر نشان میدهد برخی از تحسینشدهترین آثار ادبی دنیا سرشار از سوگیریهای جنسیتی هستند.
ایران آرت: پژوهشگران آزمایشگاه تحقیق موسسه IBM در هند با مطالعه نامزدهای جایزه معتبر من بوکر بین سالهای 1969 تا 2017 به این نتیجه رسیدهاند که حتی در کتابهای مهم و تحسینشده دنیا هم کلیشههای آشنا نقش اصلی را در معرفی شخصیتهای زن و مرد (هویت، شغل و حتی نقش آنها در کتاب) ایفا میکنند.
به گزارش همشهری آنلاین به نقل از کوارتز ایندیا، بر این اساس، شخصیتهای مرد در طرح داستانی جایگاهی برجستهتر دارند و به گونهای به تصویر کشیده شدهاند که قدرتمندتر، داراتر و قویتر به نظر برسند. در سوی دیگر، زیبایی و عاشقپیشگی دو ویژگی اصلی شخصیتهای زن است. پژوهشگران برای مطالعه ویژگیهای شخصیتهای زن و مرد در 257 کتاب نامزد جایزه من بوکر در 50 سال اخیر از هوش مصنوعی استفاده کردند و برای دانستن خلاصه داستان از پیشنهادی سایت گودریدز بهره بردند.
در تاریخ 50 ساله جایزه ادبی من بوکر 31 نویسنده مرد و 16 نویسنده زن آن را به دست آوردهاند. این جایزه هر سال به کتابهای داستانی انگلیسی منتشرشده در بریتانیا اهدا میشود و البته در دو سال اخیر نویسندگان آمریکایی هم مجاز به رقابت در آن شدهاند. بر اساس نتایج پژوهش، سوگیری جنسیتی و کلیشهای نسبت به شغل، معرفی و رفتارهای شخصیتهای زن و مرد در کتابهای مختلف به شدت فراگیر و آشکار است.
در بخش مربوط به شغل و حرفه، شخصیتهای مرد عمدتا در مشاغل سطح بالا حضور دارند و احتمال اینکه دکتر، پروفسور، استاد، نویسنده، کارگردان و کشیش باشند بسیار بیشتر است. در عوض، زنان به کارهایی چون معلمی اشتغال دارند و در برخی موارد پرستار یا بدکارهاند. دانشمند، جراح، تاجر، شاعر و دزد دیگر شغلهای محبوب مردان است و شخصیتهای زن هم عمدتا خانهدار، بچهدار، خدمتکار و منشی هستند.
در حوزه معرفی و تشریح کتابهای نامزد من بوکر، پژوهشگران آیبیام به این نتیجه رسیدند که صفتها و فعلهای مربوط به شخصیتهای مرد و زن هم با کلیشه همراه میشوند. پولدار، زیبا و قوی صفتهای محبوب مردان هستند و زنان بیشتر با عبارتهایی چون زیبا، دوستداشتنی، دلربا و عاشقپیشه معرفی شدهاند. این سوگیری آشکار در افعال هم به چشم میخورد و در حالی که مردان همه چیز را زیر نظر دارند، زنان بیشتر دنبال کمک گرفتن و دعا کردن هستند.
از دیگر یافتههای مهم این پژوهش میتوان به نقش محوری مردان در پیشبرد داستان اشاره کرد. به همین دلیل است که در گفتن خلاصه داستان هم نقش شخصیتهای مرد بسیار پررنگتر از زنان است. نام مردان در آثار داستانی تقریبا دو برابر زنان به میان میآید و در گذر زمان، سر و کله شخصیتهای زن 50 درصد کمتر از همتایان مرد خود در داستان پیدا میشود.
نکته امیدوارکننده در پژوهش موسسه IBM پررنگتر شدن نام زنان در سالهای اخیر به واسطه انتشار کتابهایی است که شخصیتهای زن در آنها نقش محوری دارند. ضمن اینکه تعداد نامزدهای زن هم به نسبت بیشتر از گذشته شده است. طبیعی است که نویسندگان زن بیشتر سراغ شخصیتهایی شبیه خودشان میروند و این یعنی اوضاع زنان به تدریج بهبود یافته است.