کد خبر: 22504 A

وقتی یک "لایی" کار ما را راه می اندازد! /روایت جنجالی یک طنزپرداز از بازی ایران اسپانیا

وقتی یک "لایی" کار ما را راه می اندازد! /روایت جنجالی یک طنزپرداز از بازی ایران اسپانیا

طبق یک قانون کلی؛ بدبخت هم که باشید اگر بفهمید بدبخت‌تر از شما هست، احساس خوشبختی می‌کنید

ایران آرت : فرزین پورمحبی در خبرآنلاین نوشت: همیشه بعد از یک موفقیت شیرین، گلامبی (شخصیتی معروف به «من می‌دونم» در کارتن سفرهای گالیور) پیدا می‌شود و آیه یاس می‌خواند.

اجازه دهید در مورد بازی ایران و اسپانیا، بنده مسئولیت این آیه یاس خوانی(آنهم در بین این جشن و پایکوبی) را بعهده بگیرم. 

بعد از ماجرای تحریم ، برجام ، انرژی هسته‌ای ؛ باخت از تیم فوتبال آرژانتین و...
بار دیگر یک شکست افتخارآمیز به کلکسیون باخت‌های دلیرانه ‌ما اضافه شد! بله؛ ما با غرور از اسپانیا باختیم و از این مسئله مانند سایر شکست‌های تاریخی خود مسروریم.

عبارت «چیزی از ارزش های ما کم نشد» سر و کله‌اش از لابلای همین شکست‌ها پیدا شد! البته شاید برای دیگران هضم این موضوع کمی مشکل باشد که چطور می‌شود از شکست‌ لذت برد!

در پاسخ به آنها می‌گوییم: اگر خودتان هم در شرائط ما بودید و تا این حد دچار کمبود سوژه برای خوشحالی و پایکوبی از پیروزی و موفقیت‌های واقعی بودید آنوقت دستتان می‌آمد که چگونه می‌شود در طول تاریخ به درجه‌ای از شهود رسید که بتوان شکست‌ها را خوشگل دید و حالش را برد. با شعار «ما همیشه پیروزیم» دیگر لزومی ندارد برای موفقیت به خودمان زحمت بدهیم. یک لایی هم کارمان را راه می‌اندازد چون لایی از دید ما دو تا حساب است و همین هم از سرمان زیاد است.

با این فرضیه؛ کار خیلی راحت می‌شود چون دیگر لازم نیست باشگاه های‌مان را سر و سامان بدهیم و یا برای هر کدام شان استادیومی بدهیم! خصوصی سازی؟ درآمد سازی؟ سرمایه‌گذاری روی فوتبال پایه؟ استعداد یابی؟ جذب اسپانسر برای جلوگیری از حیف و میل بیت المال؟ کاندیدای میزبانی برای جام جهانی؟ حل کردن مشکل ورود بانوان در استادیوم‌ها ؟ پیدا کردن راه حلی برای بازی‌های تدارکاتی و دوستانه بدون اما و اگر؟ و... برای چه؟ نفت می‌فروشیم و با آوردن یک مربی کاربلد و چند شکست قهرمانانه همه آنها را به گوشه رینگ می‌بریم.

در آینده به مشکل می‌خوریم؟ به ما چه ... خر ما از پل بگذرد؛ آیندگان خودشان فکری به حال خودشان می‌کنند. مدیریت یعنی گلیم خود را از آب کشیدن نه برای نسل‌های بعد زحمت کشیدن!! مردم برای حالای ما کف می‌زنند نه وقتی که در گوریم. پس به جای اینکه درخت گردو بکاریم، با پول نفت گردو میاوریم و آنرا در طبق اخلاص می‌گذاریم و تازه کلی هم به سر مردم منت می‌گذاریم و محبوبیت می‌خریم! ضرب المثل «ماهیگیری از ماهی خریدن بهتر است» را داریم اما باز مربی خارجی می‌آوریم. مربی که اجازه نمی‌دهد دستیارش ایرانی باشد تا مبادا روزی ماهیگیر شود.و 7 سال هم گذشته و کسی هم چیزی نشده (توضیح: بنده مایلی کهن نیستم و بیشتر از شما معتقدم که کیروش از بابای خودم هم بهتر است. اصل حرفم چیز دیگری است)
بله؛ داشتیم می‌گفتیم که شادی کردن را به طرز غریبی بلدیم...

می‌گویند شخصی به سرش چکش می‌کوفت. وقتی دلیلش را پرسیدند؛ گفت: نمی‌دانید وقتی نمی‌کوبم چه کیفی می‌کنم!! انشالله کار ما به اینجاها نکشد اما بین خودمان باشد ما سالهاست که با این سیاست، مشکلات‌مان را حل که نه؛ هضم کردیم، یعنی اخبار بدبختی دیگران را پخش کردیم و بعد برای دچار نشدن به سرنوشت آنها نذر کردیم و از آنچه هستیم خدا را شکر کردیم و اینطوری احساس خوشبختی کردیم.

طبق یک قانون کلی؛ بدبخت هم که باشید اگر بفهمید بدبخت‌تر از شما هست، احساس خوشبختی می‌کنید و در چنین حالتی با دیدن ترک دیوار هم، به جای تاسف، با خنده بیخودی و خندوانه‌ای، خود را روده بر می‌کنید!

اسپانیا حمله می‌کند، ما سراپا دفاع می‌شویم. بعد هم کلی از این دفاع جانانه‌ مسرور می‌شویم! در ادامه؛ اسپانیا گل می‌زند و بطور طبیعی عقب می‌کشد و ما حمله می‌کنیم و به در بسته می‌خوریم اما باز هم با گل آفساید به هوا می‌پریم! به این مو قسم؛ بازی عجیب نیست روال همه بازی ها این است؛ چیزی که می‌بینم و یا بهتر بگوییم چیزی را که دوست داریم ببینیم عجیب است!

سالهاست که کشورهای پیشرفته هر چه خواستند کرده‌اند و ما را با چیزهای کوچکی فریفته‌اند ما هم که حساس به فریب خوردن و آماده کیف کردن از آن‌ها! درست عین فوتبال که ما را می‌برند و بعد با یک لایی دادن؛ دل ما را هم می‌برند تا ما هم سهمی از خوشحالی آنها داشته باشیم البته سهمی که به درد عمه‌مان می‌خورد و بیشتر دلخوشکنک است تا چیزی به درد خور. البته من جلال آل احمد نیستم و به آنها نمی‌گویم استعمارگر و به خودمان غربزده ؛ بلکه به آنها می‌گویم: منطقی و باهوش ... واژه استعمارگر بیشتر برای پنهان کردن حماقت های خودمان است.

آنها بزرگترین؛ درازترین ؛ بلندترین چیزها را در کشورهایی مثل ما می‌سازند تا به داشتن بزرگترین و درازترین و بلندترین‌ها افتخار کنیم و تا می توانیم هارت و پورت کنیم. حتی به وقتش برای مان موشک هم می سازند. اما تکنولوژی ساخت‌ همه آنها را برای خودشان نگاه می‌دارند تا از این موضوع پول دربیاورند. پولش برای آنها می شود و الدورمش مال ما ... اما برگردیم سر شادی.

آنور آبی ها مثل ما نیستند که هر روز نگران باشند که این بار ترامپ چه خوابی برای‌شان دیده! درگیر زلزله ، لغو کنسرت، تحریم ، تسخیر ، تورم ، فیلتر و «کمپین نه، به یک چیز بخصوص» هم نیستند تا سوراخ دعای شادی‌های شان را گم کنند. آنها برای شادی به چیزی که واقعا شادی‌آور است اقتدا می‌کنند و از خودشان یک شادی من درآوردی برای روز مبادا اختراع نمی‌کنند!

حالا نمی‌گوییم جزایر قناری دارند و ما هم باید داشته باشیم اما آنقدر بساط عیش‌شان جور است که برای شادی کردن خود را گم نکنند. و دائما مثل ما خود را در شرائط حساس؛ احساس نکنند. بیخود نیست که شکاف نسل ها در کشور ما پر شده ؛ چون همه رده‌های سنی مان خود را نسل سوخته می‌دانند!

پلیس فتای‌مان هم که نعوذبالله بیشتر از خدا حواسش به همه چیز هست و شانس گند ما، آن چیزها هم؛ چیزهایی است که حواس ما دقیقا معطوف آنهاست. خلاصه همیشه در شرائطی هستیم که باید دعا کنیم پا داریم تا غصه کفش نداشتن ما را دق ندهد. اما خداوکیلی اینکه می‌گویند ایرانی شایسته خیلی چیزهاست مسلما منظورشان این شکست های قهرمانانه نیست؛ به نظر من آنهایی که از این حرفها می زنند احتمالا ایرانی را لایق بهتر از اینها می‌دانند.

به امید یافتن دلائل منطقی تر برای شادی

 

وحید امیری فرزین پورمحبی
نظرات خوانندگان
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین