کودکی غیرقابل باور خانم بازیگر/ ستاره 57 ساله از دیروز و امروز خود میگوید
کریستین اسکات تامس که در 57 سالگی طعم مادربزرگ شدن را چشیده و نظر خود را درباره بازنشستگی از دنیای بازیگری عوض کرده، معتقد است دستش خیلی زود در دروغگویی رو میشود و تمام گناههایی که مرتکب شده به نوعی به رانندگی و خودرو ربط دارد.
ایرانآرت: ستاره انگلیسی «بیمار انگلیسی» با سابقه پنج نامزدی و یک جایزه بفتا و پنج نامزدی و یک جایزه اولیویه، در گفتگو با ایوا وایزمن از گاردین از شیوه زندگی امروزی خود و دوران کودکی پرهرج و مرج و آشفتهاش میگوید. پاسخهای اسکات تامس را به خبرنگار بخش سبک زندگی گاردین با حذف پرسشها میخوانید.
* کشیدن بار سنگین جوانی بسیار سخت است؛ دورانی که وقتی به پایان میرسد، آسودگی آغاز میشود. من دیگر با آن اشتهای دردناک در پی جمعآوری تجربه نیستم و احساس میکنم که دیگر نظر مردم درباره خودم چندان برایم مهم نیست.
* هر جا میرفتم احساس میکردم غریبهام. آن حس عوض شده و من امروز اینجا هستم. فرزندانم همه جا پراکنده شدهاند؛ بلژیک، سوئیس، پاریس اما من امروز همه جا را کاملا خانه خودم میدانم.
* نخستین بار که نوهام را در آغوش گرفتم، حس اعتماد مطلق را در چشمانش دیدم. بسیار تکاندهنده بود. او به من نگاه کرد و ناگهان شدم «مادربزرگ»!
* دوران کودکیام پر از هرج و مرج و مصیبت بود. بحرانهای روحی و جسمی را مدام تجربه میکردم. پدرم و پدرخواندهام را در دو حادثه هواپیما از دست دادم. کودکی من در 13 سالگی متوقف و تبدیل به چیزی نهچندان شاد شد اما من بیشترین بهره را از آن بردم.
* نکته بامزه اینجاست که عاشق پروازم. پیش رفتن در هوا درون یک قوطی حلبی. دوستش دارم.
* تفاوت نسلی میان بازیگرانی چون کاترین دونوو با جوانترها برایم جذاب است و من در میانه این دو قرار دارم. بخش افتضاح ماجرا اینجاست که از زمان تصویب قانون پرداخت دستمزدهای برابر در 1970، ما فکر میکردیم دستمزدمان در تمام این سالها به اندازه مردان است!
* با اینکه گفته بودم میخواهم بازنشست شوم اما به این نتیجه رسیدم که بازی کردن را دوست دارم. زندگی ذهن و فکر تو را دستخوش تغییر میکند. تو نمیدانی که قرار است چه اتفاقی بیفتد. من هم نمیدانم سال آینده قرار است کجا باشم. همین خوب است.
* اصلا بلد نیستم دروغ بگویم با اینکه بخشی از کار من همین دروغ گفتن است. تمام گناهانم به خودرو مربوط میشود. رانندگی کردن در پاریس را یاد گرفتم اما در مدت یک هفته رانندگی در لندن ناخواسته وارد خط ویژه اتوبوس میشدم و هزار دلار برگ جریمه جمع کردم. برادر بزرگتر قطعا مراقب ماست (اشاره به جملهای در کتاب «1984» جورج اورول) که بیتردید وقتی موضوع به من و ترافیک مربوط میشود، خوب است.
* در انجام دادن کارها بسیار واردم. خودم قفل در را درست کردم و همین اواخر کار تعمیر بویلر را به پایان رساندم. همیشه با جعبه ابزار زیر سینک ظرفشویی هستم و خیلی خوشحالم که لازم نیست دنبال صدا کردن تعمیرکار باشم.
* فضا راز هر رابطه شاد است؛ اینکه اجازه بدهی طرف مقابل تو متفاوت باشد. قرار نیست تو آینه کسی باشی که دوستش داری. فقط اینکه من اینها را تازه دارم یاد میگیرم.
* وقتی در نمایش «الکترا» بازی کردم که بسیار هم فیزیکی بود، یکی به من گفت فکر نمیکنم برای چنین کارهایی کمی پیر شده باشم. آن حرف در آن زمان خیلی ناراحتم کرد اما حالا دارم نتیجه هر شب پرت شدن روی زمین را میبینم. شاید حق با آنها بوده باشد. بدن میتواند فقط چند سال دوام بیاورد.
* مشتاق حرف زدن با مردمی هستم که واقعا حقایق دنیای سیاست را میدانند. وقتی نوبت به من میرسد، صرفا چیزهایی را میگویم را که در روزنامهها خواندهام.