هلن دانمور برنده جایزه شعر کاستا/ شعری از شاعری که بعد از مرگ جایزه گرفت
در دومین روز از سال میلادی جدید مراسم اعلام برندگان جایزه ادبی کاستا برگزار و جوایز منتخبین اهدا شد.
ایران آرت: مراسم اعلام برندگان و اهدای جوایز "کاستا" برگزار و منتخبین پنج بخش مختلف داستان، زندگینامه، رمان اولیها، شعر و کتاب کودک معرفی شدند. ایبنا نوشت: "مخزن 13" نوشته جون مکگرگور برنده جایزه "کاستا" در بخش رمان شد. "زیر ستاره قطبی" نوشته جف پنی، "خانه آتش" نوشته کامیلا شمسی، و "این مرد" نوشته سارا وینمان از دیگر نامزدهای این بخش بودند. "مخزن 13" پیش از این در فهرست اولیه جایزه بوکر و در فهرست نهایی جایزه گلداسمیتز 2017 قرار داشت.
"حال النور اولیفانت کاملاً خوب است" نوشته گیل هانیمن منتخب جایزه "کاستا" در بخش رمان اولیها شد. "هر کدام از ساعتهای این خانه زمان متفاوتی را نشان میدهند" نوشته ژان بروکز، "رژه مونپلیه" نوشته کارل گاری، و "تسخیر روح هنری توئیست" نوشته ربکا اف. جان دیگر نامزدهای این بخش بودند.
"در روزهای بارانی" نوشته ربکا اسکات منتخب جایزه "کاستا" در بخش زندگینامهنویسی شد. "روزی روزگاری در شرق: داستان بزرگ شدن" نوشته زیائولو گو، "خانواده شجاع و خطرناک" نوشته کارولاین مورهد، و "زندگیهای آسیبپذیر: داستان یک جراح قلب از مرگ و زنگی بر روی میز عمل" نوشته استفن وستبای از دیگر نامزدهای نهایی این بخش بودند.
"در میان موجها" نوشته هلن دانمور به عنوان مجموعه شعر منتخب جایزه "کاستا" انتخاب شد. "کوموکاندا" نوشته کایو شینگونیی، "در تعادل" نوشته سینئاد موریسی، و "اشعار مفید" نوشته ریچارد اوزموند از دیگر نامزدهایی این بخش بودند. از نکات جالب امسال حضور هلن دانمور در میان نامزدهای نهایی بخش شعر بود. دانمور در ماه ژوئن و در 64 سالگی بر اثر ابتلا به بیماری سرطان از دنیا رفت. پسر دانمور پس از دریافت جایزه مادرش گفت: "شک ندارم از دریافت این جایزه بسیار خوشحال است."
"کاشف" نوشته کاترین راندل منتخب جایزه "کاستا" در بخش کتاب کودک شد. "طلوع ماه" نوشته سارا کروسان، "وِد وابیت" نوشته لیسا ایوانز، و "جزیرهای در پایان همه چیز" نوشته کران میلوود هارگریو از دیگر نامزدهای این بخش بودند.
جایزه "کاستا" در پنج بخش داستان، زندگینامه، رمان اولیها، شعر، و کتاب کودک برگزار میشود و فقط نویسندگانی میتوانند در آن شرکت کنند که اثر خود را به زبان انگلیسی بنویسند و خود در بریتانیا یا ایرلند اقامت داشته باشند.
620 کتاب مختلف امسال به دست داوران رسید. در هر بخش سه داور مختلف برای انتخاب برترینها با هم همکاری کردند.
این جایزه اولین بار در سال 1971 و توسط شرکت زنجیرهای "وایتبِرِد" برگزار شد و با نام جایزه کتاب "وایتبِرِد" شناخته میشد. در سال 2006 شرکت قهوهسازی "کاستا" مدیریت یکی از بهترین جوایز ادبی بریتانیا را به عهده گرفت. امسال چهل و ششمین سال برگزاری این جایزه بود.
انتخاب کتاب سال "کاستا" از سال 1985 به سنتهای این جایزه ادبی اضافه شد و از زمان آغاز تاکنون دوازده بار آثاری در بخش رمان، رماناولیها پنج بار، بخش زندگینامه شش بار، مجموعه شعر هفت بار، و بخش کتاب کودک دو بار به عنوان برگزیده انتخاب شدهاند. صاحبنظران معتقدند "حال النور اولیفانت کاملاً خوب است" نوشته گیل هانیمن، منتخب جایزه "کاستا" در بخش کتاباولیها از بیشترین شانس برای به دست آوردن عنوان کتاب سال 2017 برخوردار است.
برگزیدگان هر بخش از جایزه "کاستا" 5 هزار پوند دریافت کردند و به برنده کتاب سال "کاستا"، که در تاریخ سیام ژانویه در مراسمی در لندن اعلام خواهد شد، 30 هزار پوند تقدیم میشود.
اولین ترجمان شعر هلن دانمور به فارسی چند ماه پیش در ایران آرت منتشر شد.
دانمور خرداد ماه سال جاری درگذشت. او در سال 1952 در یورکشایر به دنیا آمد و در دانشگاه یورک تحصیل کرد. او چند سال نیز در فنلاند زندگی کرد. آخرین کتاب او در سال 2017 با عنوان the birdcage walk که نام آن اشاره به خیابانی در لندن دارد، منتشر شد.
هلن دانمور بر اثر سرطان درگذشت. از این نویسنده و شاعر بریتانیایی چند مجموعه شعر نیز باقی مانده است.انتشارات پنگوئن، از هلن دانمور چند رمان و مجموعه داستان کوتاه نیز در دو دهه اخیر منتشر کرده است که اغلب این آثار با تحسین گروهی از منتقدان رو به رو شده است.
شعری که اکنون میخوانید را خانواده شاعر پیدا کردند. شعری که به زعم آنها آخرین شعر او، و نوشته شده در آخرین روز زندگیاش است.
مرگ، دستانت را به سویم باز کن
در آغوشم بگیر
مِهر مادرانهات را به من ببخش
و در میان تمام رنجهایی که میکشی
مرا فراموش نکن.
تو بنفشهای پر گلی که ریشهای گرم دارد
در کنار دیوار
عطر تو، سرخش میکند
از عشق؛ همچون شربتی
ریشهای ناب
دوست داشتنی
و عجیب
کودکی من در کنار دیوار ایستاده
نه آن قدربلندتر از بنفشه.
خورشید، میپوشاندم
روز، انتظار مرا میکشد
و در لباسم خنده دارم
مرگ، به آغوشم بگیر
سبدی از هلو که هوسم را بر نمیانگیزد
و جدول سرخی که از پشت مرا میبندد.
از مدرسه چیزی یاد نگرفتم
دانشِ من مثل کاغذی است که یک غنچه آن را دربرمیگیرد
ساقههای بلند و قهوهای
پشهای اینجا و آنجا، مرا میزند
شکننده، پیش از تصادم آفتاب
مرگ به نوسان درمیآوردم
دامن بلندش سُر میخورد
میداند که خجالتیام
هرگاه که آستینهای لباس سفیدم پر از باد میشود
خجالت میکشم
او در دستانش میگیردم و بلند میکند
طوری که هیچ کس نبیندم
و موهای من توی صورتش میوزد
آنجا، بنفشهای میبالد
تکه تکه
همچنان که دیوار به ما گرما میبخشد
ای مرگ! هیچ نیازی به پرسش نیست
یک مادر همیشه کودکش را بلند میکند
مثل ساقه یک گیاه که گلها را به دوش میگیرد
من بر تو قرار میگیرم
و بازوهایم بر تو حلقه میزنند
تنگ، گِرد کمرت
جایی که تو از آنجا زخم خوردهای
همچنان که موهایم را عقب میزنی
-کاری که باید با شانه انجام بدهی و من هرگز یادم نمیآید چنین کرده باشی-
زمزمه میکنی: "ما اینجا، نزدیک تو هستیم"