کم کاری هنرمندان در اعتراضات صنفی/ یک گزارش اعتراضی
نخستین مشکل ما با گزارههای داخلی نظیر سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی است که کتابهای ما را بدون اجازه در خارج بهعنوان گزارش کار خود ترجمه و بدون اجازه با نام خودشان بر این کتابها مقدمه نیز مینویسند، درحالیکه اگر سندیکا یا صنف واقعی داشتیم...
این اعتراضات هست و اگر اعتقاد به برخی از آزادیهای مدنی داشته باشیم باید هم باشیم، اما هر بار چنین رخدادهایی روی میدهد برخی آن را نفی کلیت قلمداد کرده و به مقابله با آن میپردازند. گروهی زندهباد میگویند و گروهی مردهباد!
در این مواقع حتی اگر اجازه اعتراضات خیابانی و البته مسالمتآمیز داده نشود، اعتراضات سنگین مجازی شروع میشود که میتوان از آن با نام «راهپیماییهای مجازی» یاد کرد. اعتراضاتی که اگر در سطع دنیای واقعی (Rw) رخ دهد، شاید بتواند شعارها و ... را کنترل کند، اما وقتی به صورت زیرزمینی آن هم در قالب فضای مجازی رخ دهد، پای عواملی را پیش خواهد کشید که کنترل این فضا دیگر مقدور نخواهد بود.
روزنامه شهروند، شماره امروز خود را به این گزارش جالب توجه اختصاص داده و طرح روی این خبر هم، عکس یک امروز این روزنامه است. در ادامه این مطلب نوشته شده:
دنیای امروز، دنیای سندیکالیزم است. دنیایی که حتی در جامعهای مانند آمریکا که سر تا پایش را «کاپیتالیسم» گرفته، سندیکاها و مجامع امور صنفی جای خود را به قوت حفظ کردهاند. جوامعی که هر چند ماهیتشان با نظام سندیکایی مخالف است و آن را دشمن خود میدانند، اما سندیکاها حرف اول را در امور مربوط به هر صنف در جامعه میزنند. در فرانسه با آن حجم از سمنها و سندیکاها به قول یکی از کارگردانان کشور که آمدوشد مدام به این کشور داشته، روزی نیست که یکی از این اصناف، اعتراض و اعتصابی را سامان نداده باشد. طی این سالها و با سامان این همه اعتراض و اعتصاب، کلیت حاکمیت هم هیچ وقت زیر سوال نرفته است. در ایران اما این نوع موارد به رسمیت شناخته نشده است و هر زمان که اعتصاب و اعتراضی هم روی دهد با «انگ و ننگ» مواجه میشود. اصناف موجود در حوزه هنر هم از این موضوع مستثنی نیستند. آنها هم متأثر از این فضا، خیلی اقدامات مشترک صنفی انجام ندادهاند و اگر هم رخدادی در این حوزه به ثبت رسیده، بیشتر محصول رخدادهای دفعی است و مواردی مانند اعتراضات صنفی به موضوعات موجود در خانه سینما هم بیشتر موسمی و فصلی بوده است.
دستکم آنچه حافظه یاری میکند، خیلی نباید دنبال برنامهای منسجم در اعتراضات صنفی اهل هنر گشت. اهل هنری که به قاعده هم باید در تبیین مفهوم اعتراض، پیشگام باشد و هم در تبیین این مفهوم برای حاکمیت و به رسمیت شناساندن آن باید تلاش کند. با تمام این احوال و وظایفی که میتوان برای اهل هنر برشمرد، اصناف موجود در این حوزه خیلی تمایلی به اعتراضات صنفی ندارند، هرچند مثلا در حوزه سینما مواردی وجود دارد و در زمینه موسیقی هم اعتراضات صنفی رقم خورده، اما سرجمع این موارد و تشکیلاتیبودن آن خیلی توان ثبوت ندارد.
به هر روی اگر در عالم هنر در میان اهل خط و ربط، اهالی تصویر و صوت یا شقوق دیگر هنر، اعتراضات صنفی به صورت متشکل شکل نگرفته و آنها نتوانستهاند زبان مشترکی در گفتوگو با حاکمیت پیدا کنند، یک دلیلش این میتواند باشد که برخی از هنرمندان معتقدند باید اعتراضات را در قالب هنر بیان کرد. این گروه برای اعتراض چارچوبی خارج از هنر را به رسمیت نمیشناسند. چارچوبی که بهطور قطع دیگر نمیتوان نام اعتراض صنفی به آن داد و شیوهای از گفتوگوی اجتماعی بین صنوف و حاکمیت را به واسطه آن شکل داد. آنچه در ادامه میآید برخی از نمونههای اعتراضات صنفی در حوزه هنر است که به صورت موردی رخ داده و در این مجال روایت میشود.
اهل قلم؛ صنف ندارند چه رسد به اعتراضات صنفی
قلم و اهل قلم را اگر بخشی از هنر بدانیم که هست، اوضاع ویژه و شاید نابسامانی داشته باشد. زمانی کانون نویسندگان (صرفنظر از ارزشگذاری خوب و بد یا اعضایش که چه کسی عضو بود یا چه کسی نبود) جای صنف در این وادی را پر کرده بود، چنان که کانون صنفی روزنامهنگاران هم به همان شیوه کارکردهایی داشت و حتی در مجلس ششم فردی را از میان خود وارد لیست کرد و ... .
اما همین اهل قلم حالا نهتنها اعتراض صنفی در موضوعات مربوط به خودش را در دستورکار ندارد که از اساس، صنف هم ندارد. یک نمونه از اعتراضاتی که باید به صورت صنفی میشده و نشده، موضوع مربوط به حقوق مصنفین یا همان «کپیرایت» است. موضوع دیگر مثلا برخورد قانونی با آثاری است که باید منتشر شود و نمیشود، برخوردی به دور از سلیقه. اینکه در یک دولت اثری چاپ و منتشر شود و در دولتی دیگر همان اثر از گردونه خارج باشد، دقیقا نشاندهنده تأثیر سلیقه بر اجراست. اما فیالحال که اهل قلم یا نمیتواند یا نمیخواهد در قالب صنف گرد آید و اگر به همین موارد گفتهشده اعتراض دارد؛ آن را از این طریق دنبال کند. بحثی که شاید برخی از آن به فرهنگ غالب فعلی در جامعه ایرانی بازگردد که اهل قلم هم دچار آن شدهاند!
عبدالله کوثری از نامآشنایان قلم در این مرز و بوم، پیشتر گفته است: وقتی سندیکا و اتحادیهای به صورت قانونی نمیتواند فعالیت کند، یعنی ما نویسندگان و مترجمان در قانون جایی نداریم. به نظر میرسد هویت نویسندگان و مترجمان بهصورت جمعی به رسمیت شناخته نمیشود، در صورتی که در حقیقت نویسندگان و مترجمان هم یک صنف هستند. باید گفت، همواره در تمام این سالها به بهانههای گوناگون و در دورههای مختلف مطالبات اهالی قلم عنوان شده که در صدر این مطالبات تشکیل یک صنف کارآمد قرار داشته است. اما بنا به طرز فکر شماری از مدیران میانی فرهنگی کشور، به واسطه نگاه بدبینانهای که نسبت به فعالان عرصه قلم وجود داشته، این مطالبات هیچگاه به جایی نرسیده است. اصولا برخی از سیاستگذاران فرهنگی نگاهی مشکوک به تولیدات فرهنگی دارند و این درحالی است که هرگاه روند خلاقیت ادبی و هنری تسهیل شده، روال صدور مجوز تسریع و تنوع دیدگاهی آثار بهتر شده است. نویسندگان و مترجمان نشان دادهاند اهل سوءاستفاده از فضای باز ایجادشده نیستند و حتی گاه بسیار بیش از شماری از مدیران دل در گرو دین و خاکشان دارند و دلشان برای انقلاب و ایران و ارزشهای شرعی و عرفی جامعه میسوزد. مطالبه مهمی چون تشکیل صنف علاوه بر تمام امنیتی که از نظر فکری و اقتصادی میتواند برای اهالی آن صنف داشته باشد، در مواردی چون ممیزی، پیگیری حقوق مولفان و... نیز میتواند برای اهل قلم راهگشا و کارگشا باشد. درواقع با اینکه در دولت یازدهم در حوزههای هنر و فرهنگ گشایش آشکاری را در تمام سطوح و جوانب شاهد بودیم، اما بههرحال ممیزی باعث آسیبدیدن آثار میشود و اینجاست که صنف میتواند در تعامل با مدیران حداقل مقابل ممیزیهای سلیقهای (و نه عبور از خطوط قرمز) ایستاده و اهالی قلم را در این راه یاری کند.
سیاوش جمادی دیگر نویسنده و مترجم هم معتقد است: نهادهای صنفی نقطه آغازی برای رسیدن به بسیاری از خواستهها هستند. اصولا دموکراسی در فضای عمومی امن، بیبیم و در شرایطی که افراد به حقوق خود آگاه هستند، محقق میشود؛ البته گفته میشود نهادهای صنفی هنری فعال در کشور هنوز توفیق فراوانی به دست نیاوردهاند. با وجود این میشود گفت داشتن نهاد صنفی برای نویسندگان و اهل قلم نقطه شروع خوبی است که میتواند واسط میان نویسندگان و مدیران باشد؛ در غیر این صورت مدیران صدای نویسندگان را نمیشنوند. ما باید نهاد صنفی داشته باشیم تا بشود کارها در مسیر قانونی پیش بروند. فعالیتهایی در این زمینه میتواند دستاوردهایی نظیر فضای امن و مناسب برای گفتوگو را پیش روی ما قرار دهد. فضای عمومی جان دموکراسی است و اگر فضای عمومی را از دموکراسی بگیرید، بقیه ماجرا کلاهبرداری است. گویی به نوعی گفتوگویی از موضع قدرت با مردم فراهم کرده باشید. این مسأله البته جهانی و در همه دنیا مدنظر اهل قلم است. امروز در بسیاری از کشورها متوجه شدهاند که باید شرایط در حوزه اعمال ممیزی تغییر کند. با این توضیح از نظر من ممیزهای سلیقهای غیرموجه است. خاری است بر دل فکر و اندیشه و سدی است بر سر راه جریان آزاد گفتوگو. من در مقامی نیستم که درست و غلط را تعیین کنم. درست و غلط در جریان زمان، گفتوگوها، بحثها، مجادلات و... تعیین میشود؛ اما این را میدانم که در عرصه قلم ممیزی ازجمله چالشهای جدی این عرصه است. ممیزی نوعی اعمال نظر است و میتوان آن را یکی از بدترین انواع اعمال نظرها دانست، چراکه زخم فیزیکی بر بدن مینشیند، اما «چه سازم به خاری که بر دل نشیند». خصوصا ممیزیهایی که ریشه در قانون ندارند، بلکه بر آرا و اعمال نظرهای شخصی استوارند.
هر کتابی که جلوی انتشار آن گرفته شده، خود این ممنوعیت موجب جلب اعتبار برای این کتاب میشود و بلافاصله در تیراژی وسیعتر در جاهایی که ما هم از محلشان اطلاع نداریم، به صورت افست درمیآید و به فروش میرود. در حوزه الکترونیکی هم کمابیش از طریق pdf و فرمتهای دیگر کتابها به صورت کاملا دست نخورده در اختیار خوانندگان قرار میگیرند. به نظر میرسد در این شرایط باید فکری به حال این موضوع کرد. حبیب احمدزاده هم درباره این موضوع گفته است: نخستین مشکل ما با گزارههای داخلی خودمان نظیر سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی است که کتابهای ما را بدون اجازه در خارج صرفا بهعنوان گزارش کار خود ترجمه کرده و بدون اجازه با نام خودشان بر این کتابها مقدمه نیز مینویسند، درحالیکه اگر سندیکا یا صنف واقعی برای اهل قلم و نویسندگان داشته باشیم، میتوانیم به این اقدامات اعتراض کنیم. حتی در این مورد انتشارات مدعی مانند انتشارات سوره مهر هم نتوانسته از مولفان خود پشتیبانی کند. خود من تا بهحال بعد از سه ترجمه مختلف از کتاب شطرنج با ماشین قیامت خودم توسط این سازمان، در کشورهای مختلف از زیرنویس شبکه خبر و خبرگزاریها متوجه شدهام که کتابم را بدون پرداخت کوچکترین حقوق مادی و معنوی و اجازه کتبی ترجمه کردهاند. اگر فرصت داشتم، قطعا در این مورد شکایت میکردم؛ که نداشتهام و نکردهام و اینجاست که جای خالی اصناف کارآمد حس میشود. وقتی رایزنی فرهنگی که باید نماد فرهنگی کشور باشد، حقوق نویسندگان را زیرپا میگذارد، باید حتما به فکر تشکیل یک صنف بود. وجود صنف باعث میشود سازمانهایی از این دست دیگر به خودشان اجازه توهین به نویسندگان را ندهند.
انحلال و بازگشایی خانه سینما
٢٠ماه حاشیه، درگیری و بحران!
تجمعهای صنفی سینماگران در سالهای اخیر نمونههای زیادی دارد. به عبارت بهتر سینما که در هفت- هشت دهه آغازین حیاتش در ایران بیبهره از هر نوع تشکل صنفی بود، با شکلگیری خانه سینما در اوایل دهه ٧٠ شرایط دیگرگونهای را به دست آورد و مسائل و مطالبات صنفی که تا آن زمان در کف امید و آمال سینماگران نیز نبود، با شکلگیری اصناف گوناگون سینمایی به سطح آمد و دیده شد. البته اوضاع سیاسی و اجتماعی پیرامون نیز در این قضیه بیتأثیر نبود که نمونههای آشکارش را در ١٠سال اخیر بهکرات دیدهایم. در حقیقت اوضاع آشفته سینما در دهه اخیر و برخوردهایی که به انحای مختلف با این صنف صورت گرفته، اعتراضهای صنفی چندبارهای را موجب شده است. شاید مهمترین تجمعهای صنفی سینماگران به تجمع این صنف برای حفظ خانه سینما برگردد. اتفاقی که در پی سخنان محمد حسینی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دوره دوم احمدینژاد در حاشیه جلسه هیأت دولت رخ داد که در آن سخنان از انحلال خانه سینما بهطور رسمی خبر داده و گفته بود با توجه به تخلفاتی که خانه سینما انجام داده، هیأت نظارت بر مراکز فرهنگی، انحلال این تشکل را اعلام کرده که کاملا مطابق قانون است. این اتفاق عصبانیت شمار زیادی از سینماگران را موجب شد و به بیانیههای تندوتیز جمعی از هنرمندان و اعضای خانه سینما نظیر مجید مجیدی، منوچهر محمدی، کمال تبریزی، علیرضا خمسه، رضا کیانیان، تهمینه میلانی، داریوش مهرجویی، اصغر فرهادی، حمید فرخنژاد، رخشان بنیاعتماد، داوود رشیدی، محمدرضا هنرمند، صالح دلدم، ابراهیم حاتمیکیا، مجتبی راعی، حسن برزیده، سیدرضا میرکریمی و احمدرضا درویش انجامید. این اعتراضها و بیانیهها تجمع شمار زیادی از سینماگران را نیز درپی داشت که البته به جایی نرسید. اما تجمع بزرگتر ٢٠ماه بعد برگزار شد؛ وقتی محمود احمدینژاد ٢٠روز بعد از اینکه حسن روحانی در انتخابات ریاستجمهوری بهعنوان رئیسجمهوری برگزیده شد، در آخرین روزهایی که پشت میزش بود، به ناچار دستور بازگشایی خانه سینما را صادر کرد؛ درحالیکه ارشاد و سازمان سینمایی یک هیأتمدیره جدید و به عبارت بهتر یک خانه سینمای شماره ٢ و کاملا صوری را به وجود آورده بودند! این باعث درگیریهایی میان هیأتمدیره خانه سینمای اصلی با خانه سینمای شماره ٢ شد که درنهایت به پلمبشدن شبانه ساختمان کوچه سمنان انجامید. اما فردای آن روز در روز ٢٥ تیرماه ٩٢ بازیگران سینما با تجمع روبهروی خانه سینما به اینکه گویا پلمب این انجمن صنفی شب گذشته به صورت غیرقانونی با همکاری اتحادیه ٢ و خانه سینما٢ انجام شده است، اعتراض کردند و تاکید داشتند که فک پلمبکردن تنها باید با دستور مقام قضائی و توسط قوه قضائیه صورت بگیرد و مهلت ٤٨ساعتهای قایل شدند. با اتمام مهلت ٤٨ ساعته حاشیهها بیشتر هم شد و سینماگران با حضور دوباره مقابل خانه سینما اعتراض خود را تکرار کردند. این تجمع مانند نخستین تجمع نبود و بسیار داغتر و باحاشیهتر برگزار شد، بهطوری که به درگیری نیروی انتظامی با سینماگران و شکستن قفلهای در این نهاد ختم شد. سینماگرانی چون عبدالحسین برزیده، اصغر فرهادی، پارسا پیروزفر، هانیه توسلی، پگاه آهنگرانی، رخشان بنیاعتماد، حبیب رضایی، رضا کیانیان، مهتاب کرامتی و پرویز پرستویی از چهرههای حاضر در این تجمع بودند که به همراه دیگر سینماگران تلاشهای متعددی برای بازگشایی در داشتند که در این امر ناموفق بودند.
پرونده پزشکی عباس کیارستمی
اعتراض به نخبهکشی!
وقتی در پاییز سال گذشته بالاخره پس از کشوقوس بسیار دادگاه بدوی پرونده پزشکی عباس کیارستمی حکم اولیهاش را صادر کرد؛ بدنه سینمای ایران ناراضی و عصبانی از این حکم با انتشار اطلاعیهای به این حکم واکنش نشان داد و تجمعی اعتراضی را بر مزار این کارگردان فقید سامان داد.
پس از آنکه دادسرای انتظامی نظام پزشکی، با وجود مقصر دانستن پزشک معالج عباس کیارستمی در بیمارستان جم در مرگ این هنرمند، پزشک معالج را به سه ماه محرومیت از طبابت در بیمارستان جم محکوم کرد، نقدهای فراوانی از سوی سینماگران در فضای مجازی مطرح شد و اغلب سینماگران این رأی را دور از عدالت خواندند. بههرحال این تجمع روز پنجشنبه ۱۵مهرماه بر سر مزار این کارگردان فقید در لواسان برگزار شد و هرچند اکثر مدیران خانه سینما در این گردهمایی غایب بودند، اما حضور سینماگرانی چون بهمن فرمانآرا، همایون اسعدیان، هوشنگ گلمکانی، رضا داودنژاد، آناهیتا همتی، گیتی معینی، محمدرضا مویینی، بابک کریمی، بهزاد خداویسی، شادمهر راستین، محسن عبدالوهاب، محمد حاتمی، هادی محقق و بهمن کیارستمی توجه رسانهها را معطوف این رخداد کرد. حاضران در این تجمع کاغذهایی خطاب به خانواده کیارستمی در دست داشتند که روی آن نوشته بود: شما تنها نیستید. پس از این تجمع، بیانیهای صادر شد که مطابق با آن، پیگیریها تا صدور حکمی متناسب با واقعه رخداده ادامه خواهد داشت. در این بیانیه همچنین تاکید شده که در ادامه این مسیر همراه خانواده کیارستمی خواهند بود و در گشایش بنیاد عباس کیارستمی خانواده این هنرمند را همراهی خواهند کرد. در متن این بیانیه چنین آمده است: اعلام رسمی حکم پرونده پزشکی عباس کیارستمی شاید به اندازه فاجعه مرگ او تکاندهنده بود. از دست دادن کیارستمی، ایران را متأثر کرد. این تأثر که حاصل اندوه فقدان هنرمندی بزرگ است، وقتی ابعاد عمیقتری پیدا کرد که تأثیر خطای پزشکی و قصور پزشکان معالج در آن آشکار شد. سیستم درمانی کشور که همیشه خود را نسبت به هرگونه انتقاد و شبهه مصون میدید، ملزم به پاسخگویی به افکار عمومی شد و برای نخستینبار در تاریخ درمان مدرن ایران، جمعیت انبوهی از مردم در انتظار نتیجه بررسیها ماندند. این هنر زندگی عباس کیارستمی بود که با مرگ خود نیز اهمیت بیان حقایق و روشنشدن تاریکیها را دو چندان کرد.
موسیقی در خانه اعتراض کرد
جستوجو درباره اینکه اهالی هنر کی و کجا اعتراضی صنفی را در چارچوبی درست سامان دادهاند تا همین اعتراضات صنفی بتواند فرهنگی مناسب برای همه در معرض دید قرار دهند و رسالت فرهنگسازی انجام شود، خیلی با موفقیت توأم نیست. در موسیقی، اعتراضات صنفی خیلی نهادینه نیست، با این حال دو مورد آن که بیشتر در خاطر مخاطبان قرار دارد، احتمالا به دو اعتراض برمیگردد. یکی از آنها زمانی بود که سالار عقیلی با یکی از تلویزیونهای خارجی به مصاحبه نشست و بعد از آن، از جریان جشنواره موسیقی فجر کنار گذاشته شد و اهالی موسیقی هم به آن اعتراض کردند. موضوع بعدی هم اعتراض صنفی به لغو کنسرتهاست.
حذف سالار
پس از اعلام حذف سالار عقیلی در جشنواره موسیقی فجر، داریوش پیرنیاکان، دبیر و سخنگوی خانه موسیقی اعلام کرد که این نهاد صنفی به تصمیم گرفتهشده، اعتراض دارد. دبیر و سخنگوی خانه موسیقی درباره این موضوع گفته بود: ما در جایگاه صنفی و هنری خانه موسیقی، موظفیم از حقوق همه هنرمندان و منافع صنفی اعضا دفاع کنیم. من بهعنوان سخنگوی خانه موسیقی و از موضع این نهاد صنفی به لغو برنامه آقای عقیلی در جشنواره فجر اعتراض دارم و انتقاد میکنم. ایشان خواننده سرشناسی است و همین که آمدهاند در جشنواره موسیقی فجر شرکت کردهاند، نکته مثبتی است و نشاندهنده همکاری ایشان است. بعد از آن اعلام مواضع صنفی (هر چند نمود خیابانی نداشت) چنان پیش رفت که ممنوعیت سالار عقیلی برداشته شد.
گردهمایی به نفع کنسرت
در نمونهای دیگر در مردادماه اهالی خانه موسیقی جمع شدند و به روند تعطیلی کنسرتها اعتراض کردند. آن زمان حتی در خبرها اعلام شد گردهمایی بزرگ اهالی و فعالان موسیقی در اعتراض به لغو غیرقانونی کنسرتها در خانه موسیقی (ساختمان شماره ١) برگزار و بیانیهای در این زمینه منتشر میشود. این گردهمایی با حضور هنرمندان برجسته، اعضای شورای عالی، اعضای هیأتمدیره اصلی، اعضای هیأتمدیره کانونهای تخصصی خانه موسیقی، تهیهکنندگان و ناشران موسیقی و اعضای این نهاد صنفی در اعتراض به لغو غیرقانونی کنسرتها در محل ساختمان شماره١ این نهاد برگزار میشود. در این برنامه هنرمندان در تریبون آزاد خانه موسیقی، دیدگاهها و نظرات خود را در اعتراض به لغو غیرقانونی برنامههای هنری و کنسرتها بیان کرده و انتظارات خود از مسئولان و دولت را اعلام خواهند کرد.
این برنامه هرچند ممکن است تأثیری خیلی جدی در اجرای کنسرتها نداشته باشد، اما یک اعتراض صنفی را مضاف بر موارد قبلی، در تاریخ موسیقی به ثبت رسانده است.
عرضه غیرقانونی فیلمهای ایرانی
سینما علیه قاچاق
کمی دورتر اگر برویم، به یکی از نمونهایترین تجمعات صنفی سینماگران در اعتراض به قاچاق نسخههای ویدیویی فیلمها خواهیم رسید که در نیمه نخست دولت نهم به وقوع پیوست و به تجمع سینماگران در موزه سینما برای زندهماندن سینما معروف شد. در این تجمع که سهشنبه ۲۹خردادماه سال ٨٦ در اعتراض به پخش سیدیهای قاچاق در محل موزه سینما برگزار شد؛ علی معلم سخنگوی هیأتمدیره خانه سینما هدف تجمع را دفاع از حقوق تضییعشده سینما اعلام کرد و بر خواستههای کلی خانه سینما و نهادهای سینمایی کشور برای احقاق این حقوق تاکید کرد. معلم افزود: شاهد اقدامات مفیدی از سوی نهادهای گوناگون همچون قوه قضائیه، مجلس شورای اسلامی و شهرداری تهران بودهایم که این اقدامات خود تاکیدی است بر اینکه عزم خانه سینما در حل این مشکل کاملا مشروع، قانونی و حقوقی است. به اعتقاد او، این تجمع برای حفظ کیان سینمای ایران انجام میشود که خوشبختانه مسئولان سینمایی و نمایندگان مجلس و مقامات مسئول، پیگیر حل این مشکل هستند.
این یکی از خوشفرجامترین تجمعاتی بود که به دلیل همکاری نیروی انتظامی و قوه قضائیه در آن روزها دستاوردهای ملموسی برای سینمای ایران به ارمغان آورد.