بررسی تطبیقی بازی دو ستاره این شبهای تئاتر ایران و نکتهای درباره آن خیابان شلوغ
راهنمای ساده ناتنیکردنِ برادریِ حامد بهداد و نوید محمدزاده!
یادداشت صابر محمدی
یک
خیابان نوفل لوشاتو، برای من همیشه هویتنمای سال هزاروسیصدوهشتادوسه در تایملاین زندگیام بوده است؛ سالی که طی آن، از نشریات محلی جدا شدم و به طور رسمی در تحریریه روزنامهای مرکزنشین لنگر انداختم. حالا شاید بپرسید این سیر خطیِ زندگی من، چه اهمیتی برای شما دارد و من چرا باید بر مدار وهم گمان برم که شما نشستهاید تا روایت اولشخص یک روزنامهنگار پرحرف را بخوانید؟ میخواهم بگویم بله! حق با شماست. اینها کوچکترین اهمیتی ندارد جز اینکه میخواهم درباره خیابان نوفل لوشاتو حرف بزنم؛ در این سیزده سال، نه مثل آن یکسال که هر روزم به آنجا میکشاند اما، گاه گداری گذرم به آن خیابان افتاده و به مخروبه برج و باروریخته آن روزنامه خیره شدهام و همیشه هم به این فکر کردهام که این خیابان، که خالی از ادارات و سفارات و مراکز تجاری هم نیست، چرا هیچوقت همپای موازیهای مشهورش مثل جمهوری و انقلاب، محل تردد نیست و چرا همیشه اینقدر خلوت است. اما شبهای این خیابان، حالا چند ماهی است، یکی از شلوغترینهای تهران است و شاید باورتان نشود اگر بدانید هیچ اتفاقی نیفتاده جز اینکه یک پردیس تئاتر در این خیابان متولد شده است؛ بله، تئاتر. همان هنری که به کممخاطبی و کمرونقی متهمش میداشتیم، حالا شبهای یک خیابان را پرتردد میکند.
در این پانزده شبی که حامد بهداد در ساعت هشتونیم شب و نوید محمدزاده دو ساعت بعد در همان سالن روی صحنه رفتهاند، خیابان نوفل لوشاتو، به یکی از خیابانهای شلوغ شبهای پایتخت و تئاتر شهرزاد، بیشک، پرجمعیتترین مکان فرهنگی در این شهر بوده است. در شبهایی که بیش از صدوده نمایش در سالنهای مختلف در تهران روی صحنه میروند، شهرزاد در خیابان نوفل لوشاتو، با صف روبهرو بوده است؛ دقت داشته باشید صف برای تماشای دو نمایش. و این را باید غنیمت شمرد و بابتش جشن کوچکی در حد همین یادداشت کوتاه هم که شده بر پا داشت.
دو
لابد شنیدهاید که میگویند بازی نوید محمدزاده، هویتنمای نوعی از بازیگری در سینمای ایران است که حامد بهداد از نیمه دهه هشتاد پیشنهادش داد؛ ارائهای دینامیک، بیرونی، پرجنبوجوش و با بهره از بیانی در مدیریت بحران و بدنی که آرام و قرار ندارد. این قولِ البته اغلب شفاهی، بارها و بارها در این سالها شنیده شده است. اولینبار که محمدزاده را در قالبِ بازیگر سینما دیدیدم، مربوط به بازی بهیادماندنیاش در «عصبانی نیستم» بود که البته اکرانش فقط به روزهای برگزاری جشنواره فیلم فجر قد داد. هر چند این فیلم، نخستین حضور سینمایی او نبود، اما با این فیلم بود که او اساسا در سطحی گسترده معرفی شد. پس از آن، منتقدان بازیهای او در «خشم و هیاهو»، «لانتوری» و یکی دو فیلم دیگر را تکرار شیوه اجرای او در «عصبانی نیستم» دانستند و البته که همچنان آن قول معروف مبتنی بر اینکه نوید محمدزاده، یک حامد بهدادِ تازهنفس برای سینمای ایران است بر قوت خود باقی بود. البته نگارنده چندان با این تحلیل همراه نبود و نیست اما اگر هم زعم کسانی را که بر این باورند، بپذیریم، میتوانیم در ساحتی دیگر، به تفاوت شیوه بازیگری این دو بپردازیم؛ در تئاتر.
نمایش «شرق دور، شرق نزدیک» با بازی حامد بهداد از پنجم مردادماه تا همین دیشب، یعنی دهم شهریورماه در پردیس تئاتر شهرزاد روی صحنه بود و نمایش «پچپچههای پشت خط نبرد» هم با بازی نوید محمدزاده که از بیستوپنجم مردادماه آغاز به کار کرده تا بیستوپنج شهریور در همین شهرزاد اجرا خواهد شد. این دو تاریخ را که کنار هم بگذاریم، با تلاقی اجرای دست کم پانزده شب این دو نمایش در یک تماشاخانه روبهرو میشویم؛ بازی این دو بازیگر در این دو نمایش، آنقدر با هم در تفاوت است که نشان میدهد اگر هم بپذیریم که اهل سینما از نوید محمدزاده، یک حامد بهدادِ دیگر ساختهاند، نه تقصیر اوست و نه سلفش حامد بهداد، بلکه توپ تنها در زمین کارگردانانی است که به تکرار الگوهای امتحانپسداده مشغولند تا از آن پاسخ میلیاردی بگیرند. بازی این دو بازیگر در این دو نمایش، خط بطلانی بر شباهت ذاتی بازی نوید محمدزاده به حامد بهداد است. در واقع میتوان گفت، دو کارگردان تئاتر، یکی حمیدرضا نعیمی پرسابقه و دیگری اشکال خیلنژاد جوان، توانستهاند حامد بهداد و نوید محمدزاده را در دو ساخت متفاوت به بازی بگیرند.
حامد بهداد در «شرق دور، شرق نزدیک»، نمایش را با منولوگی نسبتا طولانی آغاز میکند؛ این اجرای باشکوه، که آشکارا محصول دلتنگیِ بهداد با تئاتری است که هشت سال از آن دور بوده است، آنقدر استخواندار و درست است که ما را در لحظه به اجراهای اکسپرسیونیستهایی میاندازد که دههها پیش در مسکو روی صحنه میرفتند و تماشاگران را مسحور خود میکردند. منولوگی که متنی بسیار خطرناک دارد و اگر با جزئیات نمایشی و تعمدا اغراقشده حامد بهداد همراه نبود، شاید حتی به سانتی مانتالیسمی منحط پرتاب میشد.
از آن سو، نوید محمدزاده که عکس بهداد، همواره در تئاتر حضوری مستمر و جدی داشته، یکسره با شیوهای دیگر، برسازنده شمایل رزمندهای در سال 1360 بهموقع آتشبس است. یک بازی بشدت واقعگرا که البته خالی از جزئیاتی متنزع از تصوری که از یک رزمنده داریم، نیست اما آنقدر ملموس و متمرکز بر ترسیم واقعیت این کاراکتر است، که فقط میتوانید تحسینش کنید. اگر یکی از این شبها به پردیس تئاتر شهرزاد میرفتید و به تماشای این دو نمایش مینشستید، با دو بازیگرِ فوقالعاده و با ارائه دو جنس کاملا متفاوت از نقشآفرینی مواجه میشدید؛ یک نوید محمدزاده کاملا رها و آزاد که هر کاری دوست دارد با شما به عنوان تماشاگر صورت میدهد و یک حامد بهداد جاافتاده اما پرانرژی که شما را یاد اجراهای باشکوه بازیگران بزرگ تئاتر در سالهای دوردست، میاندازد.
مخاطبان ایران آرت میتوانند اخبار بیشتر، جنجالی، جذاب و تراز اول دنیای هنر را در کانال تلگرام ایران آرت دنبال کنند: