کد خبر: 9713 A

گفت‌وگوی هافینگتن‌پست با امیر نادری که پس از سه دهه به سینمای ایران بازگشته است/ برخی آدم‌ها برای دوربین متولد شده‌اند/ بپرسید چرا؟!

گفت‌وگوی هافینگتن‌پست با امیر نادری که پس از سه دهه به سینمای ایران بازگشته است/ برخی آدم‌ها برای دوربین متولد شده‌اند/ بپرسید چرا؟!

"کوه" فیلم بسیار خاصی است از یک فیلمساز استثنایی. به آنهایی که هرگز "دونده" و "کات" را ندیده‌اند، می گویم از کف تان رفته است.

ایران آرت: بالاخره و پس از چندسال وقفه، فیلمی از امیر نادری در ایران اکران شده است. به همین بهانه، هافینگتن پست با امیر نادری و دو تن دیگر از عوامل فیلم «کوه» گفت و گو کرده است. متن کامل این گفت وگو را با ترجمه ساسان گلفر بخوانید:

 

موقعی که شروع به تماشای "کوه" می‌کنم که تازه ترین شاهکار امیر نادری است، از خودم می پرسم آیا همهمه های دوردست، صداهایی که در تمام طول فیلم این فیلمساز متولد ایران به گوش می رسد ، آیا مکاشفه ای پیامبر گونه است و چیزی را پیشگویی می کند؟ اما بعد ، " کوه " و داستان آن جای هر فکر دیگری را می گیرند. داستان این فیلم درباره زنده ماندن به هر قیمتی است، درباره اینکه چنان از صمیم قلب عاشق کسی باشی که اجازه بدهی کاری را که همیشه قصد انجام دادنش را داشته، انجام بدهد و درباره تغییر جهان - و سرنوشت خود – فقط با قدرت اراده مطلق. و من به آن سر و صدای مهیب عادت می کنم که پنج دقیقه اول فیلم اشک از چشمم جاری کرد.

"کوه" فیلم بسیار خاصی است از یک فیلمساز استثنایی . به آنهایی که هرگز " دونده " و " کات " را ندیده اند ، می گویم از کف تان رفته است . آنهایی هم که " 99 خانه " (ساخته رامین بحرانی با فیلم نامه امیر نادری – م .) فیلم ناب آمریکای قرن 21 را تماشا کرده اند ، می دانند که چه جادویی از این مرد بر می آید – کافی است فقط دست او در مقام همکار نویسنده به فیلم نامه خورده باشد.

در این داستان که حدود 600 سال پیش در کنار کوهی در شمال ایتالیا اتفاق می افتد، آگوستینو ( آندری سارتورتی ) با همسرش نینا ( کلودیا پوتنزا ) و پسرشان جووانی ( زاکاریا زانگلینی ) تلاش می کنند زنده بمانند و در سایه آن کوه امرار معاش کنند. بیشتر مردم از این منطقه بی برکت رفته اند که در آن فقط علف های هرز امکان رشد دارد و سایه غیر قابل نفوذ کوه جلوی هر کشت و زرعی را می گیرد . اما آگوستینو سر جای خود باقی مانده و معتقد است سرنوشت خانواده اش در میان آن صخره هاست.

در نهایت، معلوم می شود که " کوه " فیلمی در مورد بقاست و همچنین در مورد آنچه موجب تمایز انسان از حیوانات می شود، یعنی گفت و گو . این فیلم ، اثی معنوی نیز هست و فیلمی در مورد قدرت بشریت که به معنی واقعی کلمه می تواند کوه ها را جایجا کند ، به این شرط که انسان ها بتوانند در کنار هم کار کنند و باور داشته باشند.

"کوه" برای اولین بار در جشنواره بین المللی فیلم ونیز به نمایش درآمد و نادری جایزه افتخاری Jaeger-LeCoultre را در این جشنواره دریافت کرد. من هم برای گفت و گویی طولانی با امیر نادری کاریزماتیک ، جذاب و شوخ و بازیگر فوق العاده و خوش قیافه او، آندری سارتوتی در هفتاد و سومین دوره جشنواره ونیز در بالکن نشسته ام. گفت و گوی ما ذهنم را فراتر از کلماتی می برد که بین ما سه نفر رد و بدل می شود. سارتورتی بحث را با جمله ای اندیشمندانه شروع می کند و نادری در پاسخ به آخرین سوال شاید احساس خود را به بهترین شکل ممکن بازگو می کند. اما برای پی بردن به جادوی تمام عیار، تا آخر بخوانید!

 

به نظر من، این فیلمی است که نشان می دهد انسان می تواند بر غیر ممکن غلبه کند.

آندری سارتورتی: می شود من چیزی بگویم؟ فکر می کنم این فیلم ، فیلمی است علیه سرنوشت. سرنوشتی وجود ندارد، فقط انسان است که وجود دارد. سرنوشت وجود ندارد. نادری هم در زندگی خود نشان داده که انسان است که سرنوشت خود را می سازد. این داستان در مورد معجره است. انسان است که معجزه را می سازد.

 

آقای نادری، شما سرنوشت خود را تغییر داده اید. شما همه دیوارهایی را که دیگران می توانند در اطراف شما بسازند، شکسته اید و تبدیل به فیلمساز مشهور جهانی شده اید که هر جا می خواهد، فیلم می سازد. چطور موفق به این کار شدید؟

امیر نادری: لااقل سعی خودم را می کنم. من معتقدم که همه انسان ها نباید با قوانینی که زندگی برای ما ایجاد می کند، کنار بیایند. از آن قوانین متنفرم. انسان ها اگر به این باور برسند، باید قوانین خود را بسازند. باور ما است که همه چیز را به وجود می آورد، نه اینکه من این را می خواهم یا آن را می خواهم. اگر بخواهید در پی باور خود بروید، واقعا گران تمام خواهد شد. باید خطر را بپذیرید و با شرایط خیلی خیلی دشوار دست و پنجه نرم کنید. من از اول از سرنوشت خود خوشم نمی آمد. دیگران برای خودشان زندگی دارند، همسر دارند، بچه دارند، اما به نظرم این خیلی کسالت آور است . خیلی خوب است ولی خسته کننده است. فکر می کنم زندگی، بعضی را انتخاب می کند تا امتحان کند، تا کارهایی بکنند. فکر می کنم زندگی من را انتخاب کرده، من انتخاب نکرده ام.

 

امیر نادری 3

اما همین هم می شود یک خرده اسمش را گذاشت سرنوشت ، مگر نه ؟

نادری : بله، می دانم، من سرنوشتم را از وقتی یازده ساله بودم ، تغییر دادم . من از شهرم رفتم به پایتخت و فیلم خودم را ساختم . بعد بیست و چند ساله بودم که به لندن رفتم تا فیلم تماشا کنم و زندگی کنم . همیشه می خواستم خطر را بپذیرم ، چون آدم بلند پروازی هستم. اگر شما با بلند پروازی به دنیا آمده باشید ، تمام عمر دچار مشکل خواهید بود. بلند پروازی باعث می شود چیز های عادی را دوست نداشته باشید ، بخواهید کار تازه ای انجام بدهید ، بخواهید کار غیر ممکن انجام بدهید. می خواهید خودتان را بیشتر و بیشتر در موقعیت های دشوار قرار بدهید تا به دورترین حد و مرز های خودتان برسید .

سارتورتی: امیر نادری کارگردانی است که هرگز خود را گول نزد. او هرگز نخواست بر سر سبک خود کلاه بگذارد. اگر به اولین فیلم او نگاه کنید و به " کوه " نگاه کنید ، متوجه می شوید که هرگز از سبک خود کوتاه نیامد .

 

آیا شما یک جووانی و یک نینا ( شخصیت های داستان " کوه " ) در زندگی خودتان دارید ؟

نادری : نه ، جووانی من سینما است . زندگی شخصی در من به صفر رسیده است .

سارتورتی : من فکر می کنم جووانی او خود سینما است ؛ به علاوه ، اگر به فیلم توجه کنید ، متوجه می شوید که جووانی سینما است و سینما هم نیاز به نور دارد . نسل جوان نیاز به نور دارد ...

نادری: من در را به روی هر لذتی در زندگی بسته ام،  من گیاه خوارم ، اصلا اهل نوشیدن نیستم ، سیگار نمی کشم ، شده ام مثل یک راهب . همه زندگی من همین است . نه در جمع هستم ، نه به مهمانی می روم ، نه به رستوران . اصالت برای من مهم است .

 

آندری چه چیزی شما را به این نقش جذب کرد؟

سارتورتی: وقتی با امیر ملاقات کردم ، به نظم رسید با خود آگوستینو ملاقات کرده ام .هر روز امیر یک داستان از زندگی خود برایم تعریف می کرد ؛ هر روز . هر شب ، بعد از شام در اتاقم یک داستان از دوران کودکی خود برایم تعریف کرد و هر دفعه که داستانی می گفت ، مثل یک بذر بود . می دانست که این دانه در من رشد خواهد کرد . همین طور شد که آگوستینو ساخته شد .

نادری: من هرگز با بازیگرانم درباره سینما صحبت نمی کنم . آرام آرام خودم را در ذهن و جسم آن ها جا می اندازم . اگر سر صحنه من بیایید ، سه یا چهار امیر را می بینید. برای من زبان بدن مهم است و لوکیشن و روی همین چیز ها کار می کنم.

سارتورتی: درست می گوید. خیلی وقت ها هیچ کلمه ای روی صحنه گفته نمی شود ، کافی است به من نگاه کند تا بفهمم منظورش چیست .

 

می توانید با بازیگری کار کنید که او را احساس نمی کنید ؟

نادری: هرگز ، من انتخاب بازیگر ندارم. قلب من بازیگر انتخاب می کند، نه خودم . اگر در لحظه قلب من بگوید بله ، سعی می کنم با او ارتباط برقرار کنم .

 

امیر نادری2

 

آیا شما برای فیلم ، دیدگاهی هنری دارید؟

نادری: بله، من با آن بزرگ شده ام، آن را به خودم آموخته ام. فکر نمی کنم موزه ای در جهان وجود داشته باشد که من آن را ندیده باشم . برای این فیلم هر صفحه از هنر این کشور (ایتالیا ) را مطالعه کرده ام. مدت ها پیش از این فیلم. بپرسید چرا؟

 

چرا؟

نادری: چون برای من زبان مهم نیست. من به زبان نیاز ندارم. سعی می کنم به عمق بروم و بیایم. من سعی می کنم در مورد اینکه این کشور چگونه است، خودم یاد بگیرم .چرا این کشور، این کشور است. متوجه شدم این کشور هرگز رنگ سفید ندارد، هیچ رنگ سفیدی در هیچ جا نیست. هیچ . هرگز در هیچ اثری از هنر ایتالیا در تمام جهان سفید نمی بینید . اما اگر به انگلستان بروید، سفید را می بینید. در آمریکا قطعا پیدا می کنید، چون از زیبا شناسی مدرن می آید. در هنر ایتالیا هرگز رنگ سرخ بیش از حد نمی بینید. در هنر کاراواجو ، یک خرده رنگ قرمز وجود دارد، چون قرمز باید زبانی داشته باشد. فقط در نقاشی این طور نیست. در فیلم من هرگز رنگ سرخ نمی بینید، الان یک لحظه ، در رویا . حتی سر صحنه گفتم هیچ کس نباید ژاکت قرمز تنش باشد ، چهره پردازی در کار نباشد ، هیچ چیز . این زبان من در مورد ایتالیا است .

و آندری روح خود را به صحنه می آورد ، بعضی از آدم ها برای رفتن جلوی دوربین متولد شده اند ، او یکی از آنهاست.

 

چه احساسی دارید وقتی فیلمسازتان چنین چیزی را درباره شما می گوید ؟

سارتوتی : احساس می کنم به فیلمسازم افتخار می کنم . دیروز وقتی به او جایزه می دادند ، خیلی خوشحال شدم .

نادری : من خیلی خوشحالم که در این کشور فیلم را ساختم چون کشور خیلی سختی است. خیلی منطقی است، خیلی انتقادی، خیلی دار و دسته و قبیله دارد . من از خارج آمده ام ...هفتاد و پنج نفر با من کار می کردند. به همه گفتم ما در حال فیلم ساختن نیستیم. می خواهیم به جنگ برویم . فیلم ، جنگ است ، ما می خواهیم برویم بجنگیم .

 

می توان تصور کنم وقتی مقامات اینجا شنیدند که یک فیلم ساز ایرانی می خواهد در ایتالیا به جنگ برود ...

نادری: من گفتم می خواهم به ارتفاع 2700 متری برویم و آنجا زندگی کنیم . تلفن همراه در کار نیست و زندگی شخصی نداریم . به بازیگرانم گفتم با کسی صحبت نکنند . خودم هم هرگز با کسی صحبت نکردم ، همراه با بازیگر ها غذا نخوردم و آن ها هرگز ندیدند که من کی آمدم و کی رفتم . برای اینکه خیلی به خودتان، به بدن تان، به روابط خودتان عادت نکنید . در غیر این صورت صحنه خیلی کم ارزش می شود و شما فقط بازی می کنید.

 

آیا فیلم سازان می توانند دنیا را تغییر بدهند؟

سارتورتی : سینما دنیای من را تغییر داد ، بنابراین فکر می کنم می تواند دنیای هر کسی را تغییر بدهد. فکر می کنم امیر برای همین است که فیلم می گیرد ، تا دنیا را تغییر بدهد و آن را توضیح بدهد.

نادری : دلیل اینکه من در فیلم گفت و گوی بیش از حد ندارم این است که می خواهم ایده ام جهانی باشد. می توانید آن را به یک آفریقایی یا اهل عربستان نشان بدهید. همه ما می خواهیم کاری انجام بدهیم اما خانواده ما ، زندگی ما ، نیاز ما به پول جلوی مان را می گیرد . به این ترتیب ، آنها می توانند ببینند که یک نفر این کار را انجام داده است .

سارتورتی : هر کسی یک کوه برای خودش دارد. افراد خوش شانس یک کوه دارند . اکثریت مردم چندین کوه دارند . برای مهاجران که با قایق لاستیکی از اقیانوس عبور می کنند ، دریا یک کوه است .

نادری 5

 

نادری : می توانم سوالی بپرسم؟ نظر شما در مورد این فیلم چیست، آندری؟

سارتورتی: من همان طور فکر می کنم که وقتی سر صحنه بودم ، فکر می کردم . یادتان می آید وقتی با هم صبحانه می خوردیم ، من به شما این را گفتم . با این فیلم ، امیر می تواند مسیر بشریت را نشان بدهد . چالش است که از یک انسان ، انسان می سازد . بدون چالش ، یک انسان مثل یک سگ است .  فیلم برای من این است و به همین دلیل من خیلی افتخار می کنم . مسئولیت عظیمی در انجام این کار وجود دارد .

نادری: همه چیز در فیلم من از وسواس می آید . وسواس من نسبت به سینما . باید است نه خواستن . می خواهم واژه خیلی بدی است .

سارتورتی : او چیزی را که در قلب خودم حمل می کنم ، به من یاد داد . روز های اول اگر می خواستم چیزی را تغییر بدهم یا توجه او را جلب کنم ، فریاد می زدم " امیر ، امیر ، امیر ! " و او می گفت ، نه ، داد نزن . هرگز فریاد نزن . مرا چهارصد متر از مجموعه دور می کرد. روز اول به من گفت : " بازیگری یک کار خصوصی است – چون اگر ما جلوی مردم از بازیگری صحبت کنیم ، جادو از دستمان می رود . " ما این امکان را داریم که جادو کنیم اما جادویی که واقعا فرار است . ممکن است در یک لحظه آن را از دست بدهید.

 

جادو زیباترین واژه در هر زبانی است.

نادری : بله ، نمی توانید هم آن را بخرید . برای جادو باید از خود مایه بگذارید که البته با رنج همرا است و اگر دلتان را با خودتان صاف کنید ، جادو هم از راه می رسد . زورکی نیست و کافی است یک نفر سرفه کند... آن وقت جادو هم از دست می رود.

 

امیر نادری فیلم کوه آندری سارتورتی
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین