روایت سوسک در حمام خسرو شکیبایی و هدیه تهرانی!/ پوریا شکیبایی: در مکتبی بزرگ شدهام که اولویت آن گذشت به نفع ارزشهای صحنه است
پوریا شکیبایی نه تنها چهره و صدای پدر را به ارث برده بلکه علایق او را نیز دنبال میکند.
ایران آرت: خسرو شکیبایی بازیگری تکرار نشدنی در تئاتر و سینمای ایران است، بازیگری که با خلق شخصیتهای بسیاری در سینما، تئاتر و تلویزیون ایران به یکی از یگانههای این هنر بدل شد. حالا پس از 10 سال از نبود سایه خسرو شکیبایی بر سر هنرهای نمایشی ایران، فرزندش پوریا که چهره و صدا پدر را به ارث برده به عنوان بازیگر پا به عرصه این هنر گذاشته است.
پوریا شکیبایی این روز در نمایش "شب دشنههای بلند" به کارگردانی علی شمس حضور دارد و در این نمایش نقش راوی را برعهده گرفته؛ نقشی که پدرش نیز در عرصه هنرهای نمایشی ایران به خوبی از پس آن برآمد و روایتهای خوبی از بوستان و گلستان در کارنامهاش دارد.
پوریا شکیبایی که دوست ندارد از عنوان پدر در عرصه بازیگری استفاده کند و میخواهد خود تجربه کافی را در عرصه بازیگری کسب کند، درباره نقش خود در نمایش "شب دشنههای بلند" گفت: مسلماً کار من به عنوان یک راوی سخت است؛ به خصوص برای آنکه من هر کاری که انجام میدهم، به قیاس گذاشته میشود. من خیلی سعی میکنم که از این مقایسه فرار کنم و از زیر سایه نام پدرم در بروم. هدف من این است که فقط کارم مورد قبول تماشاگر واقع شود و هیچوقت به دنبال این نیستم که جایزهها را درو کنم و به محبوبیت برسم. کار هنری این است که تماشاگر از شما راضی باشد. پدرم همیشه میگفت که بازیگر بدون تماشاگر یعنی هیچ. بنابراین من در نمایش "شب دشنههای بلند" کار سختی داشتم اما گاه لیدر یک کار که در اینجا علی شمس است، شجاعتی را به آدم میدهد که آنوقت آدم میتواند کوه را هم جابجا کند.
وی افزود: علی شمس دانای کل این نمایش است و میداند همه چیز را چگونه مدیریت کند. یک موج انرژی از سوی علی شمس و تمامی اعضای گروه به سمت من آمد و تواناییهای مرا برای روایت این نمایش دو چندان کرد. روایت کردن کار سختی است و اینطور نیست فکر کنیم راوی نمایش یک جا نشسته و دارد یک سری جملهها را میگوید. با این حال من وقتی برای اولین بار متن را خواندم، گفتار آن برایم بسیار راحت و پر عمق بود و این کار را انجام دادم. خوشبختانه متن این نمایش خیلی قوی است و همین موضوع کار مرا راحتتر کرد. پشت تک تک جملاتی که علی شمس در این نمایشنامه به کار برده، فکر شده است. به نظرم نمایش "شب دشنههای بلند" دل هیچکس را نشکسته و به آنچه که در دل علی شمس بوده، درست و حسابی پرداخته شده است. پدرم یکبار سر صحنه فیلم "کاغذ بی خط" به کارگردانی آقای ناصر تقوایی [که هدیه تهرانی نیز در این فیلم بازی می کرد] در صحنه حمام سه بار بر روی سوسکی که داخل حمام بوده میزند و آقای تقوایی از ایشان ایراد میگیرد و میگوید فقط دو بار! آقای تقوایی میگوید کاراکتر جهانگیر دو بار به سوسک ضربه میزند و سوسک میمیرد. فقط باید همینطور باشد. آقای تقوایی به همه گفته بودند که از این متن یک واو هم نمیشود کم کرد. متن آقای شمس هم متنی نیست که لازم باشد آدم دستی در آن ببرد و علی شمس به عنوان دانای کل این اثر همه چیز را در جای درستش قرار داده است. من در بستری بزرگ شدهام که در آن از کسی تعریف بی خودی نمیشود و صحبتهایم در مورد کار علی شمس عین حقیقتی است که من در مورد این آدم دیدهام.
پوریا شکیبایی با اشاره به تجربهای که این روزها در تئاتر دارد به نکات قالب توجهی اشاره میکند که در سالهای اخیر جزئی از معضلات تئاتر شده است. او گفت: من تا مدتها قبل اصلاً باورم نمیشد که یک بازیگر به طور همزمان سر دو کار میرود. حتی یکبار از یک نفر این سؤال را پرسیدم که تعجب کرد که من از این موضوع اطلاعی ندارم. آرام آرام گذشت تا خودم هم این اواخر به طور همزمان سر دو کار رفتم. کار واقعاً سختی است و خیلی انرژی میخواهد آدم بتواند به طور همزمان سر دو کار موفق باشد. الان آقای شهاب حسینی هم مشغول بازی در فصل دوم سریال "شهرزاد" است و هم نمایش "اعتراف" را هر شب روی صحنه میبرد. من این دو اثر را ندیدهام تا قضاوت کنم که چقدر موفق هستند اما به هر حال کاری که آقای حسینی انجام میدهد کار راحتی نیست.
وی افزود: الان 7-8 نفر در تئاتر وجود دارند که بعضی از تهیهکنندگان دلشان میخواهد با آنها کار کنند تا در گیشه برنده شود. به همین دلیل آنها مجبور میشوند در طول سال در چند نمایش حضور پیدا کنند اینها اتفاقات عجیبی است که در تئاتر ما میافتد.
شکیبایی با اشاره به موضوع نمایشهای اقتباسی که در سالنهای مختلف روی صحنه میرود، گفت: الان در تئاتر ما این موضوع رایج شده که عدهای شکسپیر را بازنویسی میکنند. اگر انگلیسیها متوجه این موضوع شوند، رگ خودشان را میزنند. مثل این است که آنها بگویند که حافظ را عوض کردهاند. مگر چنین چیزی ممکن است؟ مارلون براندو که خدای بداههپردازی است، صریحاً میگوید که نمیتواند از شکسپیر حتی یک واو هم بیندازد. آن وقت چطور میشود که ما شکسپیر را تغییر میدهیم؟
پوریا شکیبایی درباره نگاه خود به عرصه تئاتر گفت: من امیدوارم احترام و ارزش تئاتر و صحنه حفظ شود. پدرم سالها پیش سر یک کاری بود که در حین روزهای اجرای آن نمایش، مادر ایشان فوت میکند. همه فکر میکردند پدرم سر اجرا نرود اما ایشان در روز تدفین مادرشان، بعد از انجام مراسم کفن و دفن، کارهایش را انجام میدهد و میرود سر اجرا. دلیلش این است که زندهیاد خسرو شکیبایی به کارش متعهد بود و برای آن ارزش بسیاری قائل بود. به همین خاطر است که خدا را شکر هر ساله مراسم سالگرد ایشان با حجم بیشتری از علاقهمندان به مرحوم پدرم انجام میشود. الان خیلی از ارزشها فرق کرده و بسیاری از بازیگرها برای صحنه ارزش قائل نیستند. قرار نیست من اگر روز سالگرد پدرم یک تمرین یا اجرا دارم، به خاطر سالگرد پدرم سر آن کار نروم و تعهدم را اجرا نکنم. من در مکتبی بزرگ شدهام که میدانم اولویت آن گذشتن از خیلی چیزها به نفع ارزشهای صحنه است..