دوستی تیموتی برتون و جان کریستوفر دپ دوم!/ درباره رفاقت عجیب دوگانه موفق سالهای اخیر سینمای جهان
تیم برتون با این نقش ها بخشی از خود را با جسم جانی دپ به نمایش میگذارد .
ایرانآرت: شما را نمی دانم، اما من هم جای جانی دپ بودم، تیم برتون را اعجوبه، دیوانه، دلاور، جالب، مولف و شریف می دانستم. البته قبل از همه، مثل او می گفتم تیم یک دوست هنرمند است؛ دوستی که انگار فقط بلد است با عده ای خاص نرد رفاقت ببازد؛ رفاقتی که گاه به شیفتگی می رسد و بعضی وقت ها هم از دل شیفتگی بیرون می آید. نمونه دومش را اگر تیم برتون باز یا تیم برتون شناس باشید، به راحتی می توانید مثال بزنید. منظورم دقیقا وینسنت پرایس است؛ بازیگری که با بازی هایش در فیلم های ترسناک تبدیل به بت دوران کودکی تیم برتون شده است؛ بتی که آنقدر برتون را شیفته خود کرده بود که وقتی در سال 1982 امکان ساخت اولین فیلم زندگی اش را به دست آورد، از دل و ذهن بیرونش کشید و داخل دنیای سینمایی اش کرد . برتون نام این فیلم پنج دقیقه ای را که به صورت استاپ موشن ساخته شده بود ، وینسنت گذاشت. البته این دلبستگی یا بهتر بگویم ادای دین، به همین نام گذاری خلاصه نشد و برتون نه تنها شخصیت وینسنت را وارد داستان فیلم کرد، بلکه از او به عنوان راوی داستان فیلم نیز استفاده کرد ؛ راوی ای که بنا به گفته دیگران ، با صدای ملیح و جذابش بر ارزش فیلم افزوده است . هشت سال بعد ، در سال 1990 ، فیلم " ادوارد دست قیچی " بهانه ای شده تا این بار وینسنت روبه روی دوربین برتون قرار گیرد ؛ بهانه ای که باعث شد این بازیگر فراموش شده ، کارنامه بازیگری اش را بافیلمی از تیم برتون ببندد؛ فیلمی که در آن نقش خالق ، سازنده یا به نوعی پدر ادوارد را بازی کرده است. موضوع زمانی جالب تر می شود که بدانیم جانی دپ در این فیلم و با ایفی نقش ادوارد وارد عالم پر رمز و راز و عجیب و غریب تیم برتون می شود. البته گویا اول قرار بوده دیگرانی نقش ادوارد را بازی کنند ؛ دیگرانی که سرشناس ترینشان تام کروز است که در آن زمان حداقل در دوازده فیلم بلند سینمایی بازی کرده و با فیلم هایی همچون " رنگ پول " ، " مرد بارانی " و " متولد چهارم ژوئیه " تبدیل به چهره ی سرشناسی شده بود. بخت و افبال یا هر چیز دیگری که می خواهید نامش را بگذارید ، باعث می شود تیم برتون به جای شهرت تام کروز ، چشم ها و بازس جانی دپ را انتخاب کند . نتبچه این انتخاب ، فقط باعث ورود این بازیگر به فیلم های تیم برتون نشد، رفاقت و یکی شدن آن دو در سینما و زندگی را هم به دنبال داشت . جانی دپ در اولین همکاریشان ، ادواردی می شود که انگار خود تیم برتون است . نه این که برتون مثل این موجود ، عجیب و غریب و ناقص الخلقه باشد ؛ نه! منظور خصوصیات منحصر به فردی است که او را از اجتماع دور و به خلوت خود هدایت می کند . خود برتون نه تنها منکر این شباهت ها نشده ، بلکه تاییدش هم کرده است. در دومین همکاری (ادوود) جانی دپ یک بار دیگر در قالب نقشی قرار می گیرد که در نگاه اول شباهتی به برتون ندارد، اما بخشی از خصوصیات او را باز نمایش می کند.
داستان فیلم درباره فیلمسازی به نام ... بگذریم. می ترسم حکایت رفاقت جانی و تیم ابتر بماند. برگردیم به آن دو نفر؛ آن دو نفری که سینما خیلی وقت ها یکیشان می کند. منظورم نقش هایی است که جانی دپ بازی می کند؛ نقش هایی که فقط ساخته ذهن تیم برتون نیست. او با این نقش ها بخشی از خود را با جسم جانی دپ به نمایش می گذارد . البته آن طور که برتون گفته به دپ به دلایل دیگری هم احساس نزدیکی می کند . انگار هر دو به لحاظ درونی به چیز های مشابهی واکنش نشان می دهند . شاید بارزترینش آلرژی به جامعه ای است که می خواهد تو را مثل همه کند ؛ جامعه ای که به قول برتون به جای اینکه تو را تشویق کند احساس خود را بیان کنی و مثل دوران کودکی همان چیزی را که دوست داری ، بکشی ، با قوانین جامد شروع می کند و می گوید : " نه ، نه ، تو نمی توانی این طوری نقاشی کنی ، باید این طوری بکشی. " البته تیم برتون و جانی دپ کاری به این نه ها ندارند. نقش خودشان را می سازند و بازی می کنند. باید منتظر بمانیم و ببینیم این رفاقت ، مثل رفاقت برتون و وینسنت ختم به مرگ می شودیا نه. فعلا که رفاقت این اعجوبه ، دلاور ، دیوانه ، مولف به آن جیمز دین سر به زیر ، گوشه گیر و دمدمی مزاج ادامه دارد؛ هنوز بازتاب چشم های جان کریستوفر دپ دوم ، تیموتی ویلیام برتون را شگفت زده می کند.
[این یادداشت را حسن لطفی در هفتهنامه «کرگدن» منتشر کرده است]