برزگر: او حالا دارد میخندد به مجوزها و سانسورها/یادداشت قهرآمیز آقای کارگردان
مجید برزگر، کارگردان «پرویز» نوشت: عادت کردهایم به جوانمرگی، به رفتن کاشیگرها، اسدیها و نصیریانها .
ایران آرت: مجید برزگر (کارگردان و تهیهکننده سینما) به مناسبت درگذشت وحید نصیریان یادداشتی نوشت و در آن از مرگ نویسندگان و کارگردانان جوان عرصه هنر اظهار اندوه کرد.
متن یادداشت مجید برزگر که در اختیار ایلنا قرار گرفته؛ به شرح زیر است:
وحید نصیریان لابد الان هم دارد میخندد. ضد نور و با همان شمایلی که انگار از کتابهای قصه بیرون آمده بود. طوری میزد زیر خنده بلند بلند که خیال میکردی او نبود که سه قطره خون را ساخت و قلب سیمرغ را. با آن چشمهای باهوش و مضطرب. با آن دماغ عقابی که وقتِ خنده چروک میشد. از دور میدیدت و چشمهایش گشاد میشد و خندهکنان طوری در آغوشت میکشید که انگاری سالهاست ندیده باشدت. وحید بامعرفتتر از ما بود.
حالا لابد دارد میخندد. فشارهای سالهای دراز انتظار در مسیر گرفتن مجوز برای فیلمهایش حالا اینگونه خودش را نشان داد. این ایست قلبی نبود. انتخاب این شیوه زندگی برای بسیاری از ما، انتخاب مسیری بود بیآنکه بخواهیم. وحید جهانِ ذهنی غریبی داشت در زمانه ساخت و سازهای سفارشی. چه در فیلمهایش و چه در نقاشیهایش. و تن نمیداد به هر کاری. یک بار هم از این خاک کوچید. که تحمل نکرد و برگشت. هنوز ایدههای بسیاری داشت و تازه دست به کار ساختن فیلم جدیدش شده بود و همین چند هفته پیش پیگیر نمایشگاه تازهاش بود. پس ناامید نبود. خوب میخواند و پیگیر فیلمهای دیگران بود. چه نقد بالا بلندی بر مستندی که تازه دیده بود، داشت و با نکتهسنجی درباره پژوهشش حرف میزد. او سالها بود مسیرش را انتخاب کرده بود. با قلدری و قدرتی که مال خودش بود. توانش را هم داشت. چه عجیب بود اولین واکنش همه کسانی که او را میشناختن بر خبر رفتنش: خندههایی که فراموش نمیشود.
حالا لابد دارد میخندد. به مجوزها، به سانسورها، به قلب سیمرغی که نیست روی پرده ببیندش. به آن رستم و رخشِ آخرالزمانی که ساخت. حالا لابد میتواند همه ایدههای انیمیشنیاش را اجرا کند و نمایش دهد بیآنکه هراسی از چشمان دلواپسان داشته باشد.
برای ما کهزاده اضطراب جهانیم جوانمرگی چه عادی شده. به لطف خیلیها وحید انگار خیلی زیاد تنها نخواهد ماند و کاش این بار اینطور نشود اما مگر کوروش اسدی داستاننویس و مدیا کاشیگر هم نرفت تازگی؟
حالا لابد دارد میخندد وحید و ما چقدر دلتنگش خواهیم بود...