بهزاد عبدی: کیمیایی حتی اگر در بسته نشانم بدهد باز هم برایش کار میکنم
اعتقاد دارم که حتی راهرفتن استادان هم مایه برکت هنر است.
ایران آرت: بهزاد عبدی، از آن آهنگسازانی است که نامش به موسیقیهای ارکسترال و فیلمهای پرخرج گره خورده؛ درحالیکه اتفاقا موسیقیهای کمحجمترش بسیار شنیدنیاند. عبدی که در اوکراین تحصیل کرده و زندگی میکند، سالهاست موسیقیهایش را در همانجا ضبط میکند؛ بااینحال ارتباطش را با بدنه سینمای ایران حفظ کرده و سفرهای زیادش به ایران باعث شده تا این ارتباط مؤثر باشد؛ تاآنجاکه بسیاری از کارگردانهایی که با عبدی کار میکنند، برای ضبط موسیقی فیلمهایشان به اوکراین سفر میکنند تا در زمان ضبط و اجرای ارکستر بزرگ آنجا حضور داشته باشند. او در آهنگسازی قطعات مختلف از اپرا گرفته تا سمفونی فعالیتهای گستردهای داشته است که برخی از آنها مانند اپرای حافظ و مولانا با کارگردانی بهروز غریبپور و صدای همایون شجریان و دیگر خوانندهها برای مخاطب آشناترند. با او که این روزها حسابی مشغول است، به گفتوگو نشستهایم تا از فعالیتهای اخیر آهنگساز قاتل اهلی، سیانور و آل باخبر شویم.
معیارتان برای انتخاب یک کار برای ساختن موسیقی چیست؟
اول از همه ساختار کلی کار است. اگر کار از استانداردهای فکری من، نه استانداردهای سینمایی، پایینتر باشد، هرچقدر هم که فایده مالی داشته باشد، قبول نمیکنم؛ اما اگر با استانداردهای من هماهنگ باشد و با هیچ معیار دیگری هماهنگ نباشد، کار را قبول میکنم. در واقع معیار خودم هستم. مثلا فیلم فرزند صبح، فیلمی بود که کارگردانش آن را دوست نداشت؛ اما در استانداردهای من بود که از آن دفاع میکنم، دوستش دارم و به خاطرش کاندیدای جایزه هم شدم.
براساس فیلمنامه انتخاب میکنید؟
در درجه اول بله؛ اما مثلا فرزند صبح فیلمنامه هم نداشت. البته اگر از طرف استادان دعوت به همکاری شوم، چشمبسته قبول میکنم؛ اعتقاد دارم که حتی راهرفتن استادان هم مایه برکت هنر است. حتی اگر به نظر خیلیها فیلم خوبی نباشد، باز باید بهعنوان کار یک استاد به آن احترام گذاشت و کنار این استادان بود.
موسیقی «قاتل اهلی» را هم بر اساس همین نظر ساختید؟
آقای کیمیایی حتی اگر یک در بسته را نشانم دهند و بگویند فیلم همین است، باز برایشان کار میکنم؛ چون خیلی دوستشان دارم و به باورهایشان باور دارم. درباره خانه پدری و آقای عیاری هم همینطور بود.
نگاه سبکی هم به ساخت موسیقی دارید؟
ممکن است فیلم در ژانری باشد که دانشش را نداشته باشم. اگر فیلم را دوست داشته باشم، میروم دانشش را کسب میکنم و یاد میگیرم.
سالهاست در اوکراین زندگی میکنید و بیشتر قطعاتتان را آنجا ضبط میکنید. خودتان تحتتأثیر آهنگسازان روس هستید؟
چون موسیقی ایرانی کار کردهام و سه تار و ردیف زدهام، تمام آثاری که کار کردهام، مگر اینکه با فضای فیلم خیلی فاصله داشته باشد، بوی ایران میدهد. حتی هارمونیهایی که استفاده میکنم و اپراهایی که کار کردهام، از این قاعده پیروی میکنند. در اپرای ملی ایران، یک اپرای زبان فارسی داریم که زبانش فارسی است؛ اما مکتبش ایتالیایی است؛ مثل کارهای آقای چکناواریان و احمد پژمان. اولین اپرای مکتب ایرانی را من با اپرای مولوی نوشتم. این یک اپرای ملی است؛ یعنی تمام اصول اپرای ملی در آن هست. اتقیا آواز میخوانند، اشقیا رسیتاتیف میکنند، اشتلمخوانی میکنند و اینها مال مکتب ایرانی است. برعکس این است که در اپرای کلاسیک، آدمهای منفی باریتون و باس و در خانمها آلتو میخوانند و آدمهای مثبت تنور و سوپرانو میخوانند. در موسیقی ایرانی نقش منفی هیچوقت آواز نمیخواند.
در اپرای مولوی خوانندگانی مانند محمد معتمدی و همایون شجریان شرکت کردند. در برنامه آینده کاریتان ممکن است نوشتن قطعات باکلام برای موسیقی ایرانی (به جز اپرا) وجود داشته باشد؟
بله. همین الان بالغ بر ٣٠، ٤٠ تصنیف دارم که برای ارکستر ایرانی و غربی نوشته شده است؛ اما خوانندههای مطرح نخواندهاند. خوانندههای خوشصدا و جوان آنها را اجرا کردهاند.
تجربه بازی در تئاتر را هم دارید. چطور این اتفاق افتاد؟
قبل از اینکه به اوکراین بروم، کار تئاتر میکردم. از معلمهایم آقایان میکائیل شهرستانی، محسن حسینی و محمد یعقوبی بودند. چهبسا اگر به اوکراین نمیرفتم، اصلا موسیقی کار نمیکردم و در تئاتر میماندم. همزمان که در دانشگاه درس میخواندم، هم در گروه تئاتر و هم گروه موسیقی دانشگاه بودم. تا مرداد سال ٩٢ که در تئاتر آقای جلال تهرانی بازی کردم؛ کار خیلی سنگینی بود. در عرض دو هفتهونیم، ٦٧ صفحه متن را حفظ کردم. برای آدمی که ١٥ سال از تئاتر دور بوده، اینکه یکدفعه در اصلیترین سالن تئاتر کشور در کنار بازیگرانی مانند خانم آدینه، خانم طباطبایی و مجید آقاکریمی بازی کند، نقش اصلی باشد و با همه هم بازی داشته باشد، فکر کنید چقدر میتواند سخت باشد؛ اما بااینحال تجربه بسیار شیرینی بود و بازخورد خوبی هم داشت.