گفت‌وگوی پیپل با ریس ویترسپون: باور ندارید؟ از نیکول کیدمن بپرسید!
ریزویترسپون از دلایل قبول پروژه "دروغ های بزرگ کوچک" می گوید
ایران‌آرت: نشریه "پیپل" گفت و گویی ترتیب داده است با ریس ویترسپون به بهانه پخش سریال "دروغ های بزرگ کوچک" از شبکه HBO . این اولین تجربه جدی ویترسپون 40ساله در قامت یک تهیه کننده است . او در گفت و گویی بلند درباره انگیزه هایش برای انتخاب این سریال صحبت کرده است که بخشی از آن را در ادامه می خوانیم. ضمنا در این گفت و گو سوالات احتمالا بنا به دلایلی حذف و به همین شکل هم در نشریه شده چاپ شده است:
- همیشه شاهد این بوده و هستم که زنی در یک پروژه مردانه حضور دارد . این بار خواستم چیز متفاوتی را تجربه کنم و در یک پروژه حضور داشته باشم با فضای که اجازه می دهد با زن های بیشتری در ارتباط باشم .
-خیلی مهم است که بتوانم در یک پروژه کاری با ستاره های همکاری کنم که هر کدام در کارشان حرف های زیادی برای گفتن دارند . من از هر کدام چیزهای زیادی یاد گرفتم. خیلی برایم هیجان انگیز بود .
-ویترسپون از حیله گروه کارگردانی برای تمرکز نفرات در پروژه هم رمز گشایی می کند : " این را باید اضافه کنم که گروه کارگردانی هر بار کاری می کرد که ما زن ها زیاد باهم حرف نزنیم، شاید برای اینکه نمی خواستند ما چیزی جز روال فیلمنامه پیش خودمان تصور کنیم . ولی ما بعد از هر روز کاری با هم حرف می زدیم و جبران مافات می کردیم . صادقانه بگویم این ساده ترین و بهترین زمانی بود که کنار همدیگر سپری کردیم ."
-من ابتدا این پروژه را به کمپانی "پسفیک استاندارد" پیشنهاد کردم ولی آن ها نخواستند و من هم با نیکول حرف زدم و این پروژه را به شبکه HBO دادیم و کار به بهترین شکل پیش رفت.
-من درباره اینکه در برخی موارد با نیکول مشاجره داشته ام ، در بعضی نشریات چیزهای خوانده ام . ولی دوست دارم اینجا بگویم که هرگز چنین اتفاقی نیفتاده است ؛ چون من و نیکول دوستان خوبی هستیم و دلیلی وجود ندارد که بخواهیم با هم مشاجره کنیم. ضمن اینکه موفقیت این پروژه به همان اندازه برای من مهم بود که برای نیکول. پس دلیلی وجود نداشت با هم بحث کنیم.لطفا درباره این مورد از خود نیکول هم سوال کنید.
-من خیلی تاکید داشتم که فیلمنامه باید کامل و دقیق باشد . دوست ندارم بخشی از فیلمنامه به دستم برسد و بگویم باشد، این را می خوانم و باقی را هر زمان آماده شد به من بدهید. می دانم این برای برخی مرسوم است یعنی همان بخشی را که قرار است فلان شخص بازی کند ، برایش می فرستند و او هم یا قبول می کند یا رد. من چنین کاری نمی کنم . با نیکول که حرف زدم ، دوست داشت کار را تا آخر بخواند . شایلین که دیرتر به گروه اضافه شد با نظر ما موافق بود. بنا براین من جلسه ای و به تمام گروه اعلام کردم که باید فیلمنامه را با دقت بخوانند. حتی به طراحان لباس و صحنه هم گفتم این کار را انجام دهند تا ذهنیت همه برای انجام کار یکسان باشد.
-کار با کارگردانی مثل ژان، خیلی سخت است . او در کارش جدی است و برای هر پلان نقشه خاصی دارد. ما فیلمنامه را می خواندیم ولی هربار با ایده جدیدی برای اجرای آن مواجه می شدیم . همین چیزی به ظاهر ساده به گروه ، خاصه بازیگران انرژی می دهد .
-الکساندر در این سریال واقعا مرا تحت تاثیر قرار داد . بازیگر توانایی است و خوب توانست نقش همسر نیکول را ایفا کند .
-باید بدانیم که هر لحظه ممکن است در زندگی اتفاقی بیفتد که آینده را تغییر دهد. باید برای این اتفاق ها آماده باشیم. باید بدانیم که هر انسانی می تواند خطا کند. مهم ، رفتار بعد از خطاست.
-اگر مدام به این فکر کنیم که کار باید بدون نقص باشد، دست کم به بخش زیادی از خواستمان می رسیم . موفقیت قبل از هر چیز به یک زمینه ذهنی نیاز دارد.
