کد خبر: 72330 A

بهروز وثوقی: فکر مهم‌تر از اسکار در مغز می‌‌پرورانم/ وجه مشترک من و قیصر روح مبارزه‌طبی است

بهروز وثوقی: فکر مهم‌تر از اسکار در مغز می‌‌پرورانم/ وجه مشترک من و قیصر روح مبارزه‌طبی است

هما سرشار خبرنگار وقت مجله‌ی «زن روز» در همان روزها گفت‌وگوی مفصلی با بهروز وثوقی انجام داد که در شماره‌ی ۲۷۵ آن مجله به تاریخ ۱۳ تیر ۴۹ منتشر شد. بخش‌هایی از این مصاحبه را در ادامه مطلب می‌خوانید.

ایران آرت: در تابستان ۱۳۴۹ در نخستین جشنواره‌ی فیلم‌های ایرانی که به ابتکار وزارت فرهنگ و هنر به مدت ۱۲ شب برگزار شد، سه فیلم برگزیده‌ جایزه گرفتند و عوامل سازنده‌ی فیلم‌ها و بهترین هنرپیشگان زن و مرد انتخاب شدند. فیلم «قیصر» در این جشنواره مقام نخست را به دست آورد و «بهروز وثوقی» هنرپیشه‌ی اول آن به عنوان بهترین هنرپیشه‌ی مرد انتخاب شد. برای بهروز که بیش از ده سال سابقه‌ی فعالیت‌های سینمایی داشت، مسلما این موفقیت ارزنده بود، زیرا نخستین بار بود که چنین بزرگ‌داشت پرارجی از فیلم‌ها و هنرپیشگان ایرانی انجام می‌گرفت.

به نقل از خبرآنلاین، هما سرشار خبرنگار وقت مجله‌ی «زن روز» در همان روزها گفت‌وگوی مفصلی با بهروز وثوقی انجام داد که در شماره‌ی ۲۷۵ آن مجله به تاریخ ۱۳ تیر ۴۹ منتشر شد.

مشروح مصاحبه‌ی یادشده را در پی می‌خوانید:

... خوب بهروزخان، از قیصر حرف بزن، از جایزه و جشنواره بگو.

بهتره از اول بگم. فیلم «قیصر» را ما از اواخر فروردین پارسال [۱۳۴۸] شروع کردیم. مسعود کیمیایی، سناریستِ فیلم، دوست نزدیک من است. اولین فیلمش به نام «بیگانه بیا» را من بازی کرده بودم و قیصر دومین فیلمش بود. وقتی داستان آن را نوشت تهیه‌کننده‌های زیادی آن را قبول نکردند چون فکر می‌کردند مثل فیلم «بیگانه بیا» با شکست روبه‌رو می‌شود. وقتی دیدم هیچ تهیه‌کننده‌ای حاضر به ساختن آن نیست تصمیم گرفتم خودم برای آن سرمایه‌گذاری کنم. در این میان «شباویز» گفت من هم حاضرم شریک شوم و دونفری به اتفاق برای این فیلم سرمایه گذاشتیم. فیلم‌برداری به این ترتیب شروع شد و برای دیدن کپی فیلم عده‌ای از کارگردانان و هنرپیشه‌ها و تهیه‌کننده‌ها را دعوت کردیم. بعد از دیدن فیلم همه مخالفت کردند و گفتند این فیلم به اصطلاح «نمی‌گیرد» خلاصه دل ما را حسابی خالی کردند. ولی در سانسور، فیلم مورد تشویق قرار گرفت و در مرحله‌ی روی اکران آمدن با موفقیتی روبه‌رو شد که بیش از حد تصورم بود.

چرا عده‌ی زیادی از دوستان کارگردان و تهیه‌کننده‌ات با این فیلم مخالف بودند؟

برای این‌که فکر می‌کردند صحنه‌های کشت و کشتار زیادی که در آن هست برای تماشاچی جالب نخواهد بود.

عقیده‌ی خودت در این مورد چیست؟ چرا قیصر را پسندیدی؟

من با قیصر از همان روزهای اول که کیمیایی داستانش را می‌نوشت آشنا شدم. نوشتن سناریوی قیصر شش ماه طول کشید و در این مدت کیمیایی توانست بین روحیه‌ی من و خودش و قیصر که می‌خواست به وجود بیاورد تلفیقی ایجاد کند. در تمام این شش ماه من خودم او را همراهی می‌کردم و قدم به قدم با داستان جلو می‌رفتم. روی همین حساب مسلم بود که صد درصد با آن موافق بودم و فکر می‌کردم که حتما موفق هم می‌شود.

بهروز وثوقی: هیچ تهیه‌کننده‌ای حاضر به ساخت «قیصر» نشد

آیا بین خودت و شخص قیصر رابطه‌ی عاطفی به‌خصوصی احساس می‌کنی؟

من شخصا قیصرِ آدم‌کش را نمی‌پسندم به‌خصوص آن مواقعی که خون جلوی چشمش را می‌گرفت؛ ولی با روح مبارزه‌طلبی او موافقم و تنها وجه مشترک من و قیصر همین روحیه است.

در این فیلم مقداری از معیارهای اجتماعی انکار شده بود. یعنی با این امر هم مخالفی؟

تقریبا بله. من قبول دارم که برای هر چیزی حد و معیاری هست و انسان نباید خیلی هم مثل قیصر خودرأی باشد.

راستی بهروز چند سال دوبلور بودی؟

هفت سال. چطور مگه؟

هیچ، همین‌طوری پرسیدم. معذرت می‌خواهم. حرفت را دنبال کن. راجع به شب جشن بگو.

جداً اون شب بزرگ‌ترین و باشکوه‌ترین شب عمر من بود. من ده سال توی سینما کار کرده بودم و هیچ‌وقت و به هیچ ترتیب تشویق نشده بودم. فیلم‌های من معمولا فیلم‌های موفقی نبودند چون بر خلاف آن‌چه مردم عادت داشتند و قبلا به خوردشان داده بودند فرم‌های دیگری داشتند. به همین دلیل نه‌تنها از طرف تماشاچی تشویق نشده بودم بلکه از نظر مادی و معنوی هم بدون اجر مانده بودم.

بهروز وثوقی: هیچ تهیه‌کننده‌ای حاضر به ساخت «قیصر» نشد

مگر از کار خودت چشم‌داشت مادی هم داری؟

خوب صد درصد نه، ولی بالاخره هر کاری باید درآمدی در حد خودش داشته باشد. این مسلم است که هر فیلم و هر هنرپیشه‌ی موفقی درآمد بیش‌تری هم خواهد داشت. قبول کن که نظر من در کار سینما واقعا فقط عشق به کار است. شاید این حرف را مردم از خیلی‌ها شنیده باشند ولی بیان این جمله از طرف من با توجه به مفهوم کلمه‌ی عشق است، نه گفتن یک حرف...

بله داشتم از شب جشن می‌گفتم. اون شب از این جهت برای من بزرگ بود که وزارت فرهنگ و هنر تصمیم گرفته بود کسانی را که کار خود را جدی گرفته بودند تشویق کند و همین مسئله مهم بود یعنی توجه مقامات مسئول به سینمای فارسی. من شخصا خودم را می‌گویم. قبل از ترتیب یافتن این جشنواره یک حالت کلی رکود پیدا کرده بودم. دائم فکر می‌کردم چه فایده دارد که ما روزبه‌روز پیشرفت کنیم و کار خودمان را جلو ببریم ولی کسی متوجه نشود. و این جشنواره یک جرقه بود در تاریکی ناامیدی.

اگر آن شب برنده هم نمی‌شدی همین‌طور فکر می‌کردی؟

صد درصد. من اگر آن شب برنده نمی‌شدم بهت قول می‌دادم که سال بعد یا سال سوم حتما برنده می‌شدم چون اولین هدف من همین بود.

خوب، حالا که به این هدف رسیدی کارت تمام شد؟

تمام نشد. تازه اول کاره. معیارهای ارزیابی آن‌قدر در این دنیا زیاد است که آدم به هر کدام برسد باز یکی دیگر انتظارش را می‌کشد.

حدس می‌زنم هدف دومی‌ات اسکار باشد. این‌طور نیست؟

اسکار را که همه می‌خواهند. باید از این هم جلوتر رفت. من فکر مهم‌تری در مغزم می‌پرورانم.

فکر می‌کنم یکی از خطوط مشخصه‌ی بهروز وثوقی بلندپروازی‌اش باشد. قبول داری؟

اگر آدم بلندپرواز نباشه هیچ‌وقت پیشرفت نمی‌کنه. این‌طور نیست؟

چرا. به نظر خودت پیشرفت تو در این ده سال به آن حد بود که شایسته‌ی برنده شدن باشی؟

در این مورد من نمی‌توانم قضاوت کنم، آن‌هایی که باید قضاوت بکنند کردند.

مسعود کیمیایی بهروز وثوقی قیصر
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین