پرویز پرستویی
پرویز پرستویی: تلویزیون حق ندارد مرگ من را هم زیرنویس کند/ حتی مردم عصیانزده هم روی ایران غیرت دارند
زهرا سلیمانی - پرویز پرستویی میگوید: مردمی بهتر از مردم ایران ندیدهام، چون دیدم حتی وقتی عصیانزده میشوند یا حرص دارند یا عصبی میشوند و نابسامانیها به آنها فشار میآورد، باز هم یک جو غیرت دارند و دقیقه 90 آرام میگیرند و به هیچ ترتیبی نمیخواهند ایران را از دست بدهند
ایران آرت: پرویز پرستویی در اولین قسمت از برنامه قاف که به سردبیری اکبر نبوی و با همکاری روزنامه فرهیختگان تولید میشود، صداوسیما را آلوده به خطوط خواند و گفت تلویزیون حق ندارد مرگ من را هم زیرنویس کند
گزیدهای از صحبتهای پرویز پرستویی را در ادامه میخوانید.
** سینما از دست رفته، یعنی همهچیز دستبهدست هم داده؛ از عوضشدن مسئولان بگیرید تا شرایط اجتماعی و سیاسی. الان- بهخصوص در این دههای که زندگی میکنیم- نمیگویم مطلق، چون کملطفی است به عزیزانی که دارند کار میکنند اما به اعتقاد من الان زمان رکود سینماست.
** من هیچ کار دیگری جز بازیگری انجام نمیدهم. قرار نیست چون من اینطوری زندگی میکنم، بقیه اهالی سینما هم اینطور زندگی کنند. این سینمایی که الان هست، با سبقهای که وجود داشته، در شأن مردم ما نیست. این را مطلق نمیگویم اما واقعا کم است.
** ما بازیگر زیاد داریم اما بازیگر خوب کم داریم؛ بازیگری که برای امر بازیگری وقت بگذارد و آن را اجرا کند، کم میبینیم. کارها دارد نشان میدهد.
** من نزدیک به دو ماه در بید مجنون مجوزی گرفته بودم که بروم به مجتمع نابینایان در فلکه صادقیه و از هفتونیم صبح تا پنج عصر چشمم را بر هم بگذارم تا بتوانم نقش نابینا را بازی کنم. من واقعا نابینا شده بودم. من میتوانم با خط بریل یک شعر تایپ کنم تا شما بدهید به یک نابینا بخواند. این یک فرصت است. این همان خودسازی است.
** هیچوقت مستقیما به آقای حاتمیکیا نگفتم اما یکبار سر فیلم آژانس شیشهای نصف بدنم فلج شد و حبیب رضایی شاهد است که هر کار میکردم، نصف بدنم فلج بود و یک دستم میافتاد! میگفت زنگ بزنم اورژانس، میگفتم نه درست میشوم. سعی میکردم به آن قدرت وصل شوم و به خودم میگفتم هیچ اتفاقی نیفتاده و تو همان آدم قبلی هستی و خودت را به دست بیاور.
** یادم نمیرود زمانی که فیلم «مطرب» را با آقای مصطفی کیایی کار کردیم، شاید خودشان دوست نداشته باشند که من بگویم؛ اما برادر آقای کیایی خانهاش را فروخته بود و ایشان ریالی از جایی وام نگرفت. یادم هست خود آقای کیایی از استانبول با ایران تماس گرفت و گفت ماشین من را بفروشید که گروه من اینجا اذیت نشود.
** من تقریبا جاهای مهم دنیا را رفتهام اما به ضرس قاطع میگویم مردمی بهتر از مردم ایران ندیدهام، چون دیدم حتی وقتی عصیانزده میشوند یا حرص دارند یا عصبی میشوند و نابسامانیها به آنها فشار میآورد، باز هم یک جو غیرت دارند و دقیقه 90 آرام میگیرند و به هیچ ترتیبی نمیخواهند ایران را از دست بدهند.
** من یکی از پایگاههای بسیار مهمم یعنی تلویزیون را از دست دادم و دیگر هم واقعا کار نمیکنم. من حتی گفتم تلویزیون حق ندارد مرگ من را هم زیرنویس کند، چون تلویزیون هم آلوده خطوط شد.
** الان بعد از قرآن و حافظ در خانه هر ایرانی داخل و خارج از کشور یک فیلم مارمولک هست که دیدهاند و بعد از 20 سال تلویزیون جمهوری اسلامی بالاخره این فیلم را پخش کرد. چه اتفاقی افتاده که آن موقع پخش نشد و الان میشود؟