نیکول کیدمن از " سلست" در دروغ های بزرگ کوچک می گوید
نمیدانم تا کی میتوانم چنین نقشهایی را قبول کنم
نیکول کیدمن به تازگی عهدهدار تهیهکنندگی و بازیگری در یک سریال تلویزیونی شده که با استقبال مخاطبان همراه بوده است.
ایران آرت:حضور نیکول کیدمن در یک سریال تلویزیونی قطعا می تواند برای هر بیننده ای جذاب باشد ، واین جذابیت به سوابق خوب این بازیگر برمی گردد و نقش آفرینی های خوبش در فیلم های مثل مولن روژ، ساعت ها، چشمان باز بسته، داگویل و چند اثر دیگر . او اما این روزها به دلیل حضور موثر و پر رنگش در سریال "دروغ های بزرگ کوچک" بار دیگر نامش را طنین انداز کرده است . البته بسیاری معتقدند این حضور برای او که در سال های اخیر نقش های مهمی را در سینما بازی نکرده است، می تواند یک تولد دوباره باشد. مجله «تجربه» یک گفتوگو با نیکول کیدمن را تجربه کرده که با او درباره سریال "دروغ های بزرگ کوچک" گپ زده و کیدمن از حس اش در این سریال و بازی کنار الکساندراسکارشکارد گفته است.
چه شد که تهیه کنندگی این سریال هم به تو سپرده شد؟
من درباره این پروژه با ریزویترسپون حرف زدم. بعد هم ریز پیشنهاد کرد رمان خوب "دروغ های بزرگ کوچک" را بخوانم و من هم پذیرفتم. ریز گفت به استرالیا می آید تا درباره کار حرف بزنیم . بعد هم با لیان موریارتی قرار گذاشتیم و درباره شروع کار حرف زدیم و خیلی زود به توافق رسیدیم . لیلان قبول کرد که ما از روی رمانش یک سریال بسازیم و ریز قول داد که کار خوبی می شود. او هم پذیرفت و شرطش این بود که من نقش سلست را بازی کنم. آن موقع هنوز نمی دانستم در این پازل من چه نقشی خواهم داشت ولی به مرور متوجه شدم که ریز دوست دارد من سهم بیشتری داشته باشم و من هم پذیرفتم. می دانید، تهیه کنندگی با بازیگری کاملا متفاوت است و آدم باید توان مضاعفی داشته باشد که بتواند به هر دو کار برسد.
چرا این نقش را پذیرفتی؟
نقش های دیگری هم بود که می توانستم آن ها را قبول کنم . منظورم در پروژه های دیگر است ولی ترجیح دادم این نقش را قبول کنم چون به فطرتی زنانه نیاز داشت واحساس کردم جایی است که می توانیم بیش از هر زمان دیگری با ایفای این نقش ، به زن بودنم ببالم . در سریال از نظر من ، مادلین از هر نقش دیگری متفاوت تر است ولی من دوست داشتم ایفاگر نقش سلست باشم چون لیان هم به همین موضوع اشاره کرده بود.
می دانم که ابتدای کار حسابی با هم جدل داشته اید.
جدل به معنای بد آن یعنی بگومگو ؟ نه اصلا . ولی ما از همان ابتدا شگفت زده بودیم . چون اصلا چیزی نداشتیم که درباره اش حرف بزنیم . فقط من و ریز و دیوید ( کلی) – نویسنده فیلمنامه – بودیم . ولی شما می دانید که وقتی خانم ها نیرو و توانشان را صرف موضوعی بکنند قطعا برنده می شوند.
همه چیز خوب است . طراحی ها عالی است، همین طور لوکیشن.
بله، ما از همان اول می خواستیم همه چیز سینمایی باشد ولی در عین حال باید شرایط تلویزیون را هم در نظر می گرفتیم . بیننده با تماشای این سریال احساس می کند یک فیلم بلند سینمایی را به تماشا نشسته است . موسیقی چطور بود؟
خیلی خوب بود. بعد از ایفای این نقش مردم چه واکنشی داشتند؟
جالب است . مردم هنوز این سریال را کامل ندیده اند ولی رسانه ها درباره حضور من مطالب زیادی نوشته اند. به همین دلیل وقتی مثلا امروز به استار باکس رفتم که قهوه ای بنوشم، دیدم مردم درباره این سریال حرف می زنند و دلشان می خواهد از خودم هم درباره نقش و پایان داستان سوال کنند . حتی یک نفر می گفت خب حالا که اینجا هستید چرا برای ما درباره نقش تان حرف نمی زنید. من خوشحالم از این همه استقبال واینکه مردم برای نقشی که بازی کرده ام ، اینقدر به هیجان آمده اند .
دلیل این همه استقبال چیست؟
خب طی سالها ، کسانی که فیلم های مرا تماشا کرده اند با عنوان فیلم های هنری و هالیوودی مواجه بوده اند ولی این بار روانشناسی نهفته در بطن هر نقشه است که احتمالا برای مردم جذابیت ایجاد کرده است . برای خود من هم جالب است که مردم می آیند و نقشم را تحلیل می کنند. البته فکر می کنم اطلاعاتی که در اختیار رسانه ها قرار گرفت، بی تاثیر نبود و بعد هم همان اطلاعات سبب شد خیلی ها رمان لیان را بخوانند یا آن ها که خوانده بوده اند، دوباره آن را بخوانند و متوجه شوند من چه نقشی را بازی می کنم.
رابطه میان سلست و روانشناسی اش هم قدری عجیب و غریب است. من که خیلی ناراحت شدم وقتی این قسمت ها را می دیدم.
من هم دقیقا برای همین لحظات گریه کرده ام. در زندگی لحظاتی وجود دارد که انسان احساس شرم می کند، می ترسد، خوی تهاجمی پیدا می کند و حتی لحظاتی هستند که اصلا نمی دانیم که چه حسی داریم ولی ناچار به این تضاد و بعضا چندگانگی ، تن دهیم و سازش کنیم . زندگی مجال مبازه با بعضی چیزها نیست، هر جا که دستمان رسید رها کنیم . رابطه سلست و روانشناس هم همین است. وقتی مستاصل می شوید، باید بهتر فکر کنید ولی باور کنید گاهی چنین راهکارهای در حد یک شعار جلوه می کند و آدم فقط و فقط به رفتن می اندیشد نه چیز دیگری.
اگر باز هم به شما چنین نقشی پیشنهاد شود ، قبول می کنید؟
بستگی دارد. اگر همین الان باید پاسخ دهم ، قطعا می گویم نه چون فکر می کنم نباید نقشی را تکرار کنم. ولی جزییات روایت همیشه می تواند جذاب باشد و من هم به شدت دوست دارم جزییات کارم زیاد باشد. گاهی شب ها که به خانه می رسیدم ، اینقدر خسته بودم که نمی توانستم شب بخیر بگویم همسرم می گفت بگذار از تو عکسی بگیرم و خستگی ات را ثبت کنم تا دوباره چنین نقش های را قبول نکنی. البته او شوخی می کرد ولی حس می کنم ایفای نقشی چنین پیچیده ، نیاز به توان جسمی و روحی خاصی دارد و نمی دانم تا کی می توانم به این شدت کار کنم .