ناگفته های ابراهیم گلستان از فروغ و فیلمش، مانی حقیقی،مسعود کیمیایی و حمله به اصغر فرهادی
من فروغ را با سه نفر به این سفر فرستادم که هیچ شائبه حضور و کمکهای من در آن نباشد. تنها سفارش من به فروغ هم فقط این بود که مواظب باش و دقت کن و تصور کن که جذامخانهای که تو خواهی دید همین کشور ماست و همان را ببین و حس کن...
ایران آرت: اعتماد در سالنامه اش گپ و گفتی با ابراهیم گلستان دارد.
در مقدمه آمده است: آن چیزی که بیش از هر چیز در این مکالمه نظر ما را به خود جلب کرد این که سن و سال زیاد گلستان مانع از مهربانی او نشد و صدای رسایش پشت خط تلفن، حاکی از احوال خوب و شرایط جسمانی مناسب او بود. ماحصل این گفتوگو پیش روی شماست.
جناب گلستان به بهانه تغییر قرن و شروع سده پانزدهم هجری خورشیدی، درباره صدسالگی سینمای ایران میخواستیم با شما صحبت کنیم. از آن روزهای دور که شما فیلمهای اولتان را ساختید کمی برای ما صحبت میکنید؟ سینما آن زمان چه روزهایی را سپری میکرد؟ فضای کار کردن در آن دوران چگونه بود؟
من از کارکرد سینمای آن روز نه راضی بودم، نه زیاد آلودگی با آن را میپذیرفتم. با چنین روحیهای بود که در آن، شباهت به بودن من در آن داشت. توضیح و روشن کردن بیشتر لزومی ندارد یا در واقع نمیشود داد.
استودیو گلستان در زمانهای تاسیس شد که فعالیتهایش بیرون از رسم و اوضاع دیگر استودیوها بود. اگر تمایل دارید از چگونگی شکلگیری آن برایمان توضیح دهید؟
شکل استودیو گلستان که میگویید در واقع شکل من و همکارانم را داشت، یعنی مطابق با برداشتهای من و همکارانم بود و من میکوشیدم که به یک چنین شکل منحصر باشد و در آن بماند.
چه شد که در مبحث فیلمسازی، کارتان را با فیلم مستند (از قطره تا دریا، چشماندازها، تپههای مارلیک، گنجینههای گوهر) آغاز کردید؟ آیا ممکن است اینطور فکر کنیم که سفارش تولید (برای شرکت نفت) شما را به مستندسازی واداشت؟
نه «از قطره تا دریا» نه «تپههای مارلیک» نه «گنجینههای گوهر» هیچ یک سفارش و ربطی به نفت و شرکت نفت یا هر موسسه مشابه دیگری نداشتهاند. فیلم باید مستند باشد و هست. مستند بودن درستترین نوع فیلم است، یعنی متوجهترین نوع فیلمسازی و کار در فیلمسازی است. ادبیات نوشتهای هم، خواهناخواه همینجور است، همین است، کمابیش عینا، ساختههایی که دور باشند از این روند و قسمت و قواره، اگر پابهپای تصویر آشکار یا پابهپای معنی و مطلب و حالت نباشند کارهای زائد و پرتی خواهند بود و هستند و تنها به درد وقتکشی و ضایع کردن وقت و تواناییهای تن و پول و امکانها به حساب بیایند و به حساب هم به همچنین خواهند آمد. تفریحاتی که چنین روند نباشند، روند روح و فکر و نوعی کوشش سازندگی آن، ضایعکننده وقت و تلف کردن امکانهای جماعتند و میشوند. فیلمهایی که برای صنعت نفت (و نه شرکت نفت) ساختم از همین راه بود که رفتم و میرفتم. همهشان هستند، نگاه کنید. چشم باز، همراه فکر باز لازم است برای دیدن درست آنها، تکرار میکنم، دیدن درست، فکر و دید کوشنده در درستی لازم است که آماده باشد.
جناب گلستان شرایط فیلمسازی آن زمان برای شما فراهم بود ولی کارنامه شما قطور نیست چرا؟ (اینجا منظور تولید اثر به لحاظ کمی است و نه کیفی که ارزش ساختههای شما بر هیچ کسی پوشیده نیست.)
اگر مایل باشید میتوانید توانایی مرا بیش از این ببینید، یعنی اگر مایل باشید و به شرط آن که مایل باشید. آن جوری که شایسته است، آن جوری که دست کم با امکانات اداری و غیره جور بیاید که این در وضع جاری با چنان شرایط جور نمیآمد.
آن زمانها ممکن بود که جلوی فعالیت شما را بگیرند یا این که اساسا علاقه شما بیشتر به ادبیات بود؟
علاقه من علاقه من بود. شما آن را در ادبیات و روزنامهنگاری و به ادبیات و روزنامهنگاری تقلیل دادهاید.
در ادبیات هم همواره سرآمد هستید. اما پرسش دیگر این که فیلمها و سینمای شما در گروه فیلمهای فرهیخته یا موج نو قرار میگیرد که این مشخص میکند شما تن به آلودگیهای آن زمان فیلمسازی نمیدادید. این طرز فکر شما ناشی از کجا بود که به سمت سینمای آلوده نمیرفتید؟
طرز فکر من ناشی از کوشش شاید ناقص من هم بوده است برای کمابیش درست فکر کردن که دست کم چنین کوششی بوده است- درست یا نادرست که درستتر تواند بود و خواهد بود. از صفتهای «آلامد»، «فرهیخته» و«موج نو» نه خوشم میآید نه در این موارد جاریشان قبولشان دارم. تکرار میکنم که درست یا نادرست حرف در شناختن و معنای این دو وجه و صورت است.
بعد از انقلاب با این که از ایران رفتید اما در جریان سینمای ایران هستید و میدانید که اوضاع در چهل سال گذشته چگونه بوده است. چه نظری درباره سینمای ایران قبل و بعد از انقلاب و در صدسالگیاش دارید؟
وقتی نظری که من داشته باشم و فرصتی نداشته باشد و فقط پا در هوا و فرضی نباشد در وضع موجود، دیگر چه فایده پز دادن، چه به خود بستن و ادا در آوردن آن هم ادای اینجوری؟
به نظر شما مهمترین آسیبی که سینمای ایران در تمام این سالها دیده چه بوده؟
اینکه بگویند این جور بساز اینکه فضای ساختن - و نمایش فیلم - محدود به فکر موسمی دیگران باشد، به فکر رسمی دیگران باشد، فکرهای رسمی و موسمی که چیزی غیر از حسیات و تعقلهای عامه باشد بیآنکه به هوش و فکر عمیق رسیده باشد. فکرهای رسمی که موسمی پذیر هستند غیر از حسیات و تعقل عمومی عامه است که نخبهشان گاه به بیرون میپرد، میترکد، که از عقلگراییهای عامه گاه وضع دلخواه و گاه وضع ناجور و نامساعد غلط میسازد که نهایتا خودش اصلاح تواند کرد، خودش اصلاح خواهد کرد، خواه ناخواه، و چنین نیز کرده است. تاریخ بشر تاریخ این تغییر و تغییرات است.
سینمای ایران را در این سالها به اسم چه کارگردانانی میشناسید و فیلمهای چه کارگردانانی را میبینید؟
بهتر است که نشناسم هر چند در هر بهایی که باشد و تصور بفرمایید. ساعت و روزی که من این سطرها را مینویسم روز دوم اسفند ۱۴۰۰ است و من فردای یکصد سال پیش را به خاطر میآورم.
مانی حقیقی در سالهای اخیر فیلمهای مناسبی برای سینمای ایران ساخته؛ ساختههای او را دنبال میکنید؟
نه به اندازه کافی.
کمی نگاهی به گذشتههای دور داشته باشیم، درباره فیلمی که برای فروغ فرخزاد تهیه کردید «خانه سیاه است» کمی برای ما توضیح میدهید؟
من فروغ را با سه نفر که یکی فیلمبردار و دیگری صدابردار و سومی دستیار که همه از کم و بیش از خام مطلق شروع کرده بودند تا به حد توانایی آن روزشان رسیده بودند، به این سفر فرستادم که هیچ شائبه حضور و کمکهای من در آن نباشد و بماند. همین. تنها سفارش من به فروغ هم فقط این بود که مواظب باش و دقت کن و تصور کن که جذامخانهای که تو خواهی دید همین کشور ماست و همان را ببین و حس کن.
همین و فقط همین. تمام تصویرها، صداها، منحصرا به دست خودش و به میل و خواست خودش بود و شد و آورد. من فقط کمک کردم به برش فیلم و به این صورت در آوردن آن بود. عکس و نور و حالت و گفتههای روی پرده همه از خودش بود. در کار مونتاژ پس از ضبط فیلم یعنی نگاتیو فیلم که نمیشد تغییری در عکس و صدا بدهی، در برش فیلم دخالت کردم و بعد هم برای همهاش گفتار نوشتم و خواندم. همین و همین و همین. هرچه شد از خودش بود و فوقالعادهترین سکانس فیلم برای من که هنوز پس از این همه سالها مرا میلرزاند و به زجر میاندازد.
چه سکانس و لحظهای از فیلم مورد توجه شما بود؟
آن سکانسی است که یک جذامی از پیش پنجرههای جذامخانه میگذرد و اسم روزها و روزها را میآورد. هنوز، حتی الان که این را مینویسم میلرزم. این فیلم را به سفارش آقای دکتر راجی که سرپرست و ایجاد کننده آن مرکز بود ساختیم.
بد نیست درباره اصغر فرهادی هم صحبت کنیم همانطور که مستحضر هستید این فیلمساز به واسطه آخرین ساختهاش «قهرمان» با حملات زیادی مواجه شد نظر شما درباره موافقان و مخالفان او چیست؟
بیشتر مخالفتها کاری به کار مطلب و سخن ندارند. گاهی غرض بیشتر اینها، لج و درافتادن شخصی با کسی است که در نظرشان «دیگری» یا «مورد توجه» یا رقیب است. اصغر فرهادی باید به حملات زیادی توجه کند که درخور عقل و اندیشهاش باشد و این عقل و اندیشه را پیوسته پرورش دهد. اگر این شرطها را رعایت نکند میشود مانند بیشتر دیگران.
فیلم «قهرمان» را دیدید؟
نه.
فیلمهای جدید کیمیایی را می بینید؟ نظرتان درباره ساختههای او چیست؟
درباره کیمیایی از همان کار اولش عقیدهام را گفتهام، وسیله و نیروها برای فیلمسازی را داشتن کافی نتواند بود برای پسند کلی و عمومی ساختن فیلم. البته که کیمیایی توان کافی در این کار دارد به شرط آنکه راهی نرود که بعضی هم عصرهایشان، که نامشان را نیاوردیم سنگینتریم، رفتند.