15میلیون بگیر مثل چارلی چاپلین جلوی رستوران راه برو/ چاپلین یاسوجی در مسجد می خوابد / همسرم به خاطر شباهت با چاپلین از من طلاق گرفت
20 روزی که تهران بودم، نزدیک 3 میلیون عکس با من گرفتند. درآمدم روزانه در تهران، بین 200 تا 300 هزار تومان بود.
ایران آرت: مهدی جم در عصرایران نوشت: «فلاح مرتضوی» به خاطر شباهت عجیبش به چارلی چاپلین برای مردم محبوب شده است. شباهت و عشق او به چارلی چاپلین باعث جدایی از همسرش شد و حال با همان عشق کنار مردم می ایستد و عکس می گیرد تا لبخند را بر چهره آنان بیاورد.
طلاق به قیمت چارلی
47 ساله و اهل دهدشت کهگیلویه و بویراحمد هستم اما در یاسوج زندگی می کنم. در خانواده فقیری بزرگ شدم؛ خانواده ای که آه در بساط نداشت. چهار برادر و هفت خواهرم دارم؛ یکی از برادرانم دکترای روانشانسی، یکی در نیروی هوایی ارتش؛ سومی گچ کار و آخری در حوزه علمیه قم هست. برادر بزرگم و همینطور خانواده خوشحال هستند از اینکه در شرایط بد اقتصادی و فشار زندگی، مردم را شاد می کنم اما همیشه می گویند «سعی کن از زندگی عقب نمانی».
سال 78 بعد از اینکه پدرم فوت کرد، برادر بزرگم سرپرستی خانواده را بر عهده گرفت، بعد از چند سال همه ازدواج کردیم اما بخاطر یک سری مشکلات، ازدواج من به جدایی کشیده شد. همسرم دوست نداشت که شبیه چارلی چاپلین باشم. همینطور در ازدواج دوم هم مشکلاتی بوجود آمد که دوباره از همسرم جدا شدم و در حال حاضر مجرد هستم.
چارلی در روحم قرار دارد
همیشه فیلم ها و داستان های چارلی را نگاه می کنم. عشق و علاقه ایی که به چارلی چاپلین دارم، بی نهایت است، او در روحم قرار دارد. پوشیدن لباسی شبیه چارلی بهانه ای شده تا ارتباطی با مردم برقرار کنم چون همه مردم ایران از هر قومی را جزیی از خودم می دانم. دوست دارم همه جای ایران سفر کنم و با لباس چارلی و شخصیت چارلی، مردم را خوشحال کنم.
مردم تهران 3 میلیون عکس با من گرفتند
قبل از کرونا در پیج اینستاگرام فعال بودم، تقریبا یک ماه پیش به تهران رفتم و آنجا لباس چارلی چاپلین را به تن کردم. چون شخصیت چارلی را دوست داشتم، پیش خودم گفتم هر اتفافی که می خواهد رخ دهد، مهم نیست. 20 روزی که تهران بودم، نزدیک 3 میلیون عکس با من گرفتند. درآمدم روزانه در تهران، بین 200 تا 300 هزار تومان بود. درحدی بود که بتوانم خرج خودم را تامین کنم. بیشتر رستواران ها، پولی نمی گرفتند. در مترو هم همه من را میشناختند و رایگان سوار می شدم. برای خواب هم معمولا به مساجد می رفتم.
در دربند تهران مسیر یک کیلومتری را هفت ساعت پیاده روی رفتم چون مردم مدام عکس میگرفتند و نمی گذاشتند حرکت کنم. هر شخصی که با من عکس می گرفت شاید پنجاه نفر با گوشی های خود همزمان عکس می گرفتند.
درآمدی 8 میلیون تومانی تنها در یک روز
وقتی آستارا رفتم، مردم خیلی حمایت می کردند، روزانه شاید 5 هزار عکس با من می گرفتند. همینطور در تبریز بسیار حمایت کردند، طوری که در چهار ساعت، یکی از خیابان های شهر شلوغ و ترافیک شد. همان جا شهرداری آمد و با احترام من را به ترمینال فرستاد و گفتند با این کار شما، شهر شلوغ می شود به همین خاطر برای من بلیط گرفتند و به تهران رفتم.
در ترمینال تبریز وقتی پول هایم را حساب کردم، چیزی حدود هشت میلیون تومان بود. همه این پول ها بخاطر عکس هایی بود که مردم تنها در یک روز با من می گرفتند. هیچ وقت دوست نداشتم به شخصی بگویم عکسی که با من می گیرید، پولی هست، اگر درخواست پول کنم، احساس می کنم شخصیت خودم و چارلی خرد می شود.
بعضی ها فکر می کنند دلقک هستم
از کودکی خیلی کنجکاو بودم، طوری که پیاده و تنها به کوه می رفتم. در سن 12 سالگی احساس می کردم یک کمبودی دارم. همیشه دوست داشتم مردم در کنار من آرامش داشته باشند. دوست داشتم مردم را شاد کنم. زمانی که با لباس چارلی وارد جامعه شدم، بعضی ها نگاه خوبی نداشتند و فکر می کردند دلقک هستم. من حتی بعضی وقت ها جورابم را سوراخ می کردم و کاری می کردم که طرف مقابل بخندد اما صحبت های عده ای برای من دردناک بود چون فکر می کردند دلقک هستم. از درون اذیت می شدم ولی پیش خودم می گفتم چون طرف مقابل را شاد می کنم، هر چه می خواهند راجع من بگویند، اشکالی ندارد.
تاکنون به 6 شهر سفر کرده ام
تاکنون به اردبیل، آستارا، رشت، تبریز، تهران و در حال حاضر به اهواز سفر کرده ام و فعلا چهار روز می شود که به اهواز آمده ام و در نظر دارم که سفرهای بعدی ام به استان های دیگر سه روزه باشد. احساس می کنم تمام ایران متعلق به من است، دوست دارم به تمام اقشار ایران سر بزنم و در جمع مردم باشم. می خواهم تا عمر دارم مردم ایران را با لباس چارلی شاد کنم.
درآمد در اهواز: چهار روز، یک میلیون و 400 هزار تومان
در حال حاضر در یکی از مساجد اهواز می خوابم. درآمدم به اندازه ناهار، شام و خواب هست. مثلا یک روز 300 هزار تومان، روز دیگر اصلا درآمدی ندارم. شب گذشته در پارک شهربازی اهواز نزدیک 1000 عکس با من گرفتند. تنها سه نفر پول دادند، بعضی ها بستنی گرفتند و یک نفر من را به رستوران برد. چهار روزی که اهوازم هستم، خرج ام حدود 800 تومان بوده و درآمدم یک میلیون و 400 بود.
شهرت را بیشتر از پول دوست دارم
شهرت، شناخت و محبوبیت را بیشتر از پول دوست دارم. اگر پول داشتم، دوست داشتم برای مردم هزینه کنم. کسی را که ببینم کفش خرابی دارد، حالم بد می شود. خانواده های فقیر زیاد می بینم اما کاری از دستم برنمیاد اگر پول زیادی داشتم کمکشان می کردم.
شغل 15 میلیونی را رد کردم/ دوست دارم یک سیستم صوتی داشته باشم
رستورانی در قم پیشنهاد کاری با ماهی 15 میلیون تومان داد، اینکه فقط جلوی رستوران باشم و حرکات چارلی را به نمایش بگذارم. قبول نکردم چون آدمی نیستم یک جا بیاستم. دوست دارم همیشه در حال راه رفتن و سفر باشم. البته راه رفتن مثل چارلی کار ساده ای هم نیست. روزانه که مثل چارلی راه می روم، رگ های پاهام خیلی درد می کند، شب ها تا صبح از درد نمی خوابم. نمی دانم در آینده چه بلایی سر این پاهام می آید اما همین که ایرانی را شاد می کنم، حالم خوب می شود. همینطور دوست دارم پولی داشته باشم و یک سیستم صوتی بخرم تا وقتی راه می روم آهنگ های چارلی را هم پخش کنم.