گفتوگو با کیانوش عیاری: محافظهکارند/ من سر مواضعم هستم هنوز
عیاری می گوید: نه تنها «خانه پدری» که هر فیلم دیگری و حتی هر اتفاق فرهنگی که سالها توقیف بوده اگر به هر شکل اجازه عرضه پیدا کند، طبیعتا نشانه گشایش در وقایع سیاسیِ در حال وقوع است.
ایران آرت: «خانه پدری» کیانوش عیاری رفع توقیف شد. این نخستین اقدام عملی دولت دوازدهم در حوزه فرهنگ و هنر است؛ فیلمی که در فضای غبارآلود سیاسی و اجتماعی سالهای ٨٩ ساخته شد اما از همان روزها هیچوقت نتوانست به معنای واقعی کلمه اکران گسترده شود. بیانصافی است اگر به اقدامات دولت یازدهم برای از میان برداشتن موانع اکران «خانه پدری» اشاره نکنیم؛ اقداماتی که سال ٩٢ منجر به نمایش فیلم در جشنواره فجر و بعد از آن با اصرار و پافشاری فراوان به اکران آن در گروه سینمایی هنر و تجربه ختم شد اما واقعیت اینجاست که مدیران فرهنگی دولت یازدهم توان ایستادگی در مقابل این سنگاندازیها را نداشتند و در نهایت عیاری وادار شد به صبر مثالزدنیاش برای حل این مشکل تکیه کند. عیاری که در این مدت «کاناپه» را ساخت، این روزها از خبر مسرت بخش «خانه پدری» هم خوشحال است و هم غمگین، غمگین برای سالهایی که او و سینمای ایران از دست دادهاند و خوشحال از اینکه سالهای بیشتری از عمر او و این سینما قربانی نگاه سلیقهای مدیران نشده است. اعتماد با او گفت و گویی کرده است که در زیر میخوانید:
چه اتفاقی افتاد که بعد از ششسالونیم فیلم «خانه پدری» از توقیف نجات پیدا کرد؟ به نظر میرسد دولت دوازدهم در ابتدای کار خود برگ برندهای در حوزه فرهنگ و هنر رو کرد...
این اتفاق شاید از منظر هر دولتی اتفاق زیاد مهمی نباشد، اما به عنوان یک نماد بسیار بااهمیت است. نه تنها «خانه پدری» که هر فیلم دیگری و حتی هر اتفاق فرهنگی که سالها توقیف بوده اگر به هر شکل اجازه عرضه پیدا کند، طبیعتا نشانه گشایش در وقایع سیاسیِ در حال وقوع است. از این رو به نظرم برای دولت جدید سرآغاز خوبی است.
اطلاع دارید کدام نهاد یا سازمانی مشخصا در رفع توقیف این فیلم نقش داشتند؟
من خودم پنجشنبه با این مساله برخورد کردم و از انعکاس این خبر در رسانهها متوجه رفع توقیف شدم. موج این خبر را در فضای مجازی دیدم و از ماوقع اطلاع چندانی ندارم. دو روز گذشته هم تعطیل بود و باید صبر میکردم تا امروز اتفاق خاصی بیفتد.
شما همچنان بر سر مواضعتان درباره نحوه اکران خانه پدری هستید؟ قرار نیست صحنهای حذف شود؟
فکر میکنم اگر جای تصمیمگیرندهها بودم، هر پاسخی به این سوال بیشتر من را عصبانی میکرد. چون قاعدتا باید بگویم معلوم است بعد از گذشت شش سال و نیم همچنان بر سر مواضعم هستم. اگر قرار باشد اصلاحیاتی که آن زمان من را ملزم به انجام آن دانستند، بعد از گذشت این همه مدت رعایت کنم، از این همه کار بیهوده باید دچار ناراحتی و افسردگی شوم پس لطفا از خیر این سوال بگذرید.
«خانه پدری» تاریخ مصرف دارد؟ اگر این فیلم شش سال و نیم پیش اکران میشد چه فرقی با این میکرد که حالا اکران شود؟
این فیلم قاعدتا تاریخ مصرف ندارد. یک درامی در حال مطرح شدن است و اگر پایههای این درام درست باشد در هر زمانهای میتواند روی پرده برود. من در جایی هم گفته بودم که ممکن است فیلم بیات شود اما میبینید که الان شاهد نسلهایی هستیم که از لذت ناشی از دیدن فیلم «شاهین مالت» یا «جویندگان» فورد تعجب میکنند. توجیه چنین لذتی حتما دشوار است. خانه پدری ششسالونیم پیش ساخته شده و بهطور طبیعی در این مدت صدها فیلم دیگر ساخته شده است که به دوران حاضر نزدیکتر هستند، اما شاید موضوعات این فیلم همیشگی باشد و مشمول زمان نشده باشد. من ترجیح میدادم به خاطر منافع خودم هم که شده این فیلم را همان زمان عرضه کنم. یعنی اینکه سال ٨٩ یا حداقل سال ٩٠ این فیلم روی پرده برود، اما محرومیت این فیلم از حیث مالی زیانبار است. مخارج ٩٠٠ میلیون تومانی این فیلم در سال ٨٩ شبیه راکد ماندن سرمایهای است که خیلی عوامانه است تا در موردش بگویم با این پول اگر زغال هم میخریدم میتوانستم سود خوبی کنم! نمیخواهم وارد این وادی بشوم، اما اگر این فشار مالی نبود برای ساخت فیلم «کاناپه» وارد مسیر سخت جذب سرمایه نمیشدم. این حداقل و مهمترین آسیبی است که توقف این فیلم به زندگی من زده است.
در چنین فضایی نمیتوان روی قانون تاکید کرد؟ نمیدانم شاید لازم باشد که صنف سینما به عنوان یک مرجع حمایتکننده پا در میانی کرده و از حقوق سینماگران دفاع کند. یا حداقل اگر قرار است سینما به عنوان بچهای یتیم به عرصهای برای سهمخواهی دولتمردان تبدیل شود، این موضوع به صورت شفاف و روشن برای سینماگران عنوان شود.
محافظهکاری اجازه این کار را نمیدهد. در همه جا این محافظهکاری وجود دارد. ما ردپای این محافظهکاری را در عرصه ورزش هم میبینیم. برخی از مشکلات و بنبستهایی که در حوزه ورزش و سینما وجود دارد ناشی از تناقضات موجود است. باید کارهایی انجام شود اما آن کارها به سدهایی که عرف است و توسط افراد پذیرفته شده، تبدیل میشود. همه ما این عرف را به صورت نانوشته در ذهن خودمان داریم و جالبتر اینکه آن را در ذهنمان میپرورانیم. ما در حال حاضر خودمان میدانیم خطوط قرمز ما کجاست، اما کثرت این خطوط قرمز خواه ناخواه اجازه نمیدهد که ما آزادانه به کشف آینده بپردازیم. به هر چیزی فکر میکنیم بلافاصله در قدم بعدی مشکلات و موانعی که گفته میشود جامعه ما را دچار نارضایتی میکند، به ذهنمان میآید. البته این مورد را هم بگویم که من چنین چیزی را قبول ندارم. مثلا دلواپسانی که در جامعه ما مانع ایجاد میکنند، سبب میشوند که نتوانیم به راحتی پیش برویم. غل و زنجیری که به پای فیلمساز ایرانی و هر کسی که در عرصه فرهنگی کار میکند بسته شده، راه رفتن را مشکل میکند. در این صورت من چطور میتوانم همپای کسی که غل و زنجیر بر پای او نیست بدوم و عقب نیفتم.
حرف من این است که سینماگران هم در طول این سالها از ایدهآلهایشان فاصله زیادی گرفتهاند. این را قبول دارید؟
بدون تردید همین است. من هر فیلمی که میسازم به این فکر میکنم که اگر آبشخور این اثر، ٢٠ یا ٣٠ درصدش از فکر اولیه من باشد برایم کافی است. آقای کیمیایی، ٣٠ سال پیش حرفی زده بودند که همچنان در ذهن من مانده است. ایشان گفته بودند که فیلمهای فیلمسازان ایرانی با توجه به ظرفیت و استعدادشان بسیار کوتاهقدتر از خودشان است. این در حالی است که فیلمی که در هالیوود ساخته میشود بسیار بلندقدتر از ظرفیتهای فیلمسازش است. فیلمساز هالیوودی آنچنان مورد حمایت قرار میگیرد که در نهایت این حمایتها و آزادیها باعث تبلور بیشتر کارش میشود. در چنین شرایطی آن اثر از فکر سازندهاش بالاتر قرار میگیرد. اما این مساله در سینمای ایران کاملا برعکس است. به نظر من کارهای درخشانی هم که در این سینما، طی چهار دهه ساخته شده، محصول اعجاببرانگیز استعداد سازندگانشان بوده است. حالا ببینید اگر چنین موانعی بر سر راه این فیلمسازان نبود، آنها چه پروازی داشتند.