روایت فرهاد آییش از شباهتش به مصدق/ در دنیای او غرق شدم
این بازیگر تاکید میکند: میتوانم ادعا کنم بسیاری از ظرافتهای شخصیت مصدق را میشناسم؛ آرمانگراییهایش، عصبانیتش و ... میدانم چه زمانی برآشفته میشده یا بیماریاش چرا عود میکرده.
ایران آرت: فرهاد آییش شاید تنها بازیگری است که تاکنون سه بار نقش دکتر محمد مصدق را بازی کرده است.
او اولین بار با بازی در نمایش "راپورتهای شبانه دکتر مصدق"، کار اصغر خلیلی در نقش دکتر محمد مصدق روی صحنه رفت و بعد از آن هم همین نقش را در فیلم "تختی" ساخته بهرام توکلی ایفا کرد.
به گزارش ایسنا آییش به تازگی در فیلم "خائن کشی" تازهترین کار مسعود کیمیایی نیز در نقش این سیاستمدار ، مقابل دوربین قرار گرفته است. همین موضوع سبب شد تا گپ و گفتی با او داشته باشیم.
او درباره دشواری بازی در نقش مصدق میگوید : بازی در چنین نقشی، مسئولیت بزرگی بر دوش بازیگر میگذارد . او باید تلاش کند به محبوبیت و دوره تاریخی آن شخصیت وفادر باشد و به او خیانت نکند. این احساس مسئولیت در ناخودآگاه من است.
این بازیگر، بزرگترین چالش خود را برای بازی در نقش مصدق، نزدیکی به این مرد و شناختن او میداند و اضافه میکند: همیشه برای بازی در نقش افراد واقعی نگرانی داشتهام چون همواره میکوشم نقش را در خودم پیدا کنم و ممکن است نتوانم بسیاری از شخصیتهای تاریخی را در خود بیابم.
او که اولین بار با بازی در نمایش "راپورتهای شبانه دکتر مصدق" در نقش این سیاستمدار روی صحنه رفته است، یادآوری میکند: برای بازی در آن نمایش به مدت دو سه ماه در دنیای مصدق غرق شدم و تلاش کردم او را از جنبههای مختلف روانشناسی هم بشناسم نه اینکه فقط بر زندگی سیاسیاش تمرکز کنم. تلاش کردم به کمک شنیدههایم، با تحلیل تصمیمات سیاسیاش، دیدن عکسها و فیلمهای اندکی که از او بر جای مانده و همینطور با شنیدن سخنرانیهایش به او نزدیک شوم.
آییش ادامه میدهد: هر بار که قرار است این نقش را بازی کنم تمام مدت عکسهای او را بر دیوار اتاقم نصب میکنم، در لپتاپم تصاویر او را به صورت اسلاید تماشا میکنم. حتی عکسهایش را بر دیوار پشت صحنه تئاترمان، نصب کرده بودم.
اما چرا فرهاد آییش برای بسیاری از کارگردانها اولین گزینه بازی در نقش مصدق است، خود او معتقد است این موضوع به دلیل شباهتهای ظاهری است: از چند زاویه دوربین ، خیلی شبیه ایشان هستم. البته اگر قرار باشد از رو به رو فیلم بگیرند، به گریم بیشتری نیاز پیدا میکنیم. از گریمی که در فیلم آقای کیمیایی داشتم، راضی بودم و حس خیلی خوبی از آن گرفتم.
این بازیگر تاکید میکند: میتوانم ادعا کنم بسیاری از ظرافتهای شخصیت مصدق را میشناسم؛ آرمانگراییهایش، عصبانیتش و ... میدانم چه زمانی برآشفته میشده یا بیماریاش چرا عود میکرده.
این چهره هنری که جزو دوستداران جدی مصدق است، درباره این علاقه میگوید: او بهترین و بزرگترین سیاستمدار گذشته ما بوده که شکست و ناکامیاش برای همه ما دردناک است.
یکی از مشکلات ما نبود اسناد و مدارک کافی درباره شخصیتها و وقایع تاریخی است و همین موضوع شاید کار را برای بازیگری که قرار است نقش یک شخصیت تاریخی را بازی کند، دشوارتر کند.
آییش در این باره توضیح میدهد: درباره مصدق اسناد سیاسی زیادی وجود دارد. تمام سخنرانی دادگاهش یا سخنرانیاش را در لاهه را از بر هستم، میدانم چه ظرافتهایی در صحبتهایش بوده است. تک تک واژگانش را از حفظ هستم.
او ادامه میدهد: ویدیوهای خیلی کمی از مصدق وجود دارد. فیلم کوتاهی از او باقی مانده که در آمریکا با رییس جمهوری این کشور دیدار دارد و از ظاهرش پیداست که دچار کمردرد بوده است. حتی همین فیلم کوتاه هم به شناخت زبان بدن این شخصیت خیلی کمک میکند ولی متاسفانه چون فیلمهای خیلی کمی داریم، بیشتر بر عکسها تکیه کرده و تلاش کردم شخصیت او را کشف کنم.
آییش درباره یکی دیگر از چالشهای خود برای بازی در این نقش توضیح میدهد: در تئاتر خیلی نتوانستم به صدای او نزدیک شوم ولی در فیلم آقای کیمیایی توانستم نزدیکی بیشتری ایجاد کنم. نمیخواستم صداسازی کنم بلکه دوست داشتم خود کارکتر به صدای درست خویش دست پیدا کند.
او اضافه میکند: نوع سخنرانی و گفتار مصدق را خوب میشناختم که حالت انشا داشت. جملات او بسیار طولانی بود در حالیکه سیاستمداران جهان امروز آموختهاند مفاهیم مورد نظر خود را در جملاتی کوتاه و با مکث ارایه دهند و با باز کردن مفاهیم میکوشند ارتباط بهتری با مردم برقرار کنند ولی مصدق شیوه خود را داشت اما جملات طولانی او گاهی کار را برای بازیگر دشوار میکند. به همین دلیل فکر میکنم برخلاف روشنفکران، مردم عادی لزوما از سخنرانیهایش تاثیر نمیگرفتند بلکه بیشتر تحت تاثیر شخصیت، عملکرد و تصمیمهای سیاسی او بودند و البته تاثیر بسزای او بر روشنفکران زمان خودش انکار نشدنی است.
فرهاد آییش در پایان با تشریح حس و حال مصدق در آخرین جلسه دادگاهش میگوید: مصدق اصلا به آن دادگاه باوری نداشت و آن را غیرقانونی میدید. تنها دلیل حضورش در آن دادگاه اجبار به دفاع بود و امید داشت که شاید این دفاعیه در تاریخ بماند. میدانست حاضران در دادگاه چه خواهند گفت. میدانست حرفهایشان چقدر بیهوده است و به همین دلیل حوصلهاش سر میرفت. میگفت وقتی قوانین بینالمللی در این دادگاه رعایت نمیشود، وای بر ما که میخواهیم در چنین دادگاهی محاکمه شویم. اگر میخواست میتوانست بیدار بماند ولی ترجیح میداد خوابش ببرد و گاهی هم با صحبت کردن و خندیدن با وکیلش، پاسخی متقابل به دادگاهی میداد که به او بی احترامی میکرد.