وداع نخل ها با عباس کیارستمی!
«٢٤ فریم» آخرین فیلمی است که در خانه دوست پیدا شده و در کنار نخلها روی پرده رفته و این روزها تماشاگران زیادی را برای دیدن آن بیتاب کرده است...
ایران آرت: هفتادمین کشتی جشنواره «کن» موجهای دریای مدیترانه را شکافت و به ساحل آن رسید. امسال «پدرو آلمادوار» سکاندار این کشتی پر از ستاره و فیلمساز است که پرچم آن تصویری از «کلودیا کاردیناله» را در ٢١ سالگی نشان میدهد. در این دوره نمایشهای ویژهای برای مخاطبان جدی سینما در نظر گرفته شد که میتوان از نمایش آخرین فیلم کیارستمی «٢٤ فریم» در جشنواره نام برد. فیلمی که امروز «باد آن را با خود به کنار نخلها آورده است» و نمایش آن وداع شکوهمندانه جشنواره کن با رفیق ٢٥ سالهاش است. شرق نوشت: «٢٤ فریم» آخرین فیلمی است که در خانه دوست پیدا شده و در کنار نخلها روی پرده رفته و این روزها تماشاگران زیادی را برای دیدن آن بیتاب کرده است؛ فیلمسازی که خود میان ما نیست؛ اما سالهای سال «ناخدای کشتی سینمای ایران» در شهر بندری کن بوده است. اولین بازتاب جدی سینمای کیارستمی در سال ١٩٨٩ میلادی در «فستیوال لوکارنو» صورت گرفت. منتقدان «سوئیسی» در معرفی «موج نوی سینمای ایران» و نمایش فیلم «خانه دوست کجاست»، پیشتاز بودند. اما اولین فریمهایی که از سینمای صلحطلبانه کیارستمی در جشنواره کن نشان داده شد، به فیلم «زندگی و دیگر هیچ» برمیگردد که در سال ١٩٩٢ میلادی در بخش «نوعی نگاه» این جشنواره روی پرده رفت و از آن تقدیر شد.
بعد از نمایش آن بود که فیلمهای او تا به امروز بهطور مستمر در جشنواره کن برای گرفتن نخل طلا نامزد شدند و زمانی که این فرش ٥١ متر بیشتر نبود و او ٥٧ ساله بود، «نخل طلا» را در دستانش دید. این جشنواره معتبر با کشف کیارستمی پنجره ویژهای را برای سینمای ایران گشود و تا امروز در سفرهخانه جشنواره کن، منوی سینمای ایران همچنان باز است. در فیلمهای کیارستمی با اینکه ریتم پلانها کند است؛ اما تمپوهای شدید و موقعیتهای پیشبینیناپذیر، قوام خوبی به آثار او داده است و حضور عناصری از طبیعت همیشه به آثار او طراوت و آرامش خاصی داده است. «٢٤ فریم» بازتاب دلمشغولیهای کیارستمی در سالهای اخیر زندگیاش بوده است که ترکیبی از ٢٤ فیلم کوتاهی است که زمان هر کدام از آنها، «چهارونیم» دقیقه بیشتر نیست.
نوعی «سادهگرایی» در تجربههای ویدئویی کیارستمی در ١٥ سال اخیر دیده شده است که ریشه آن میتواند در ظهور سینمای «دیجیتال» باشد. کیارستمی از ابتدای فیلمسازی تا امروز، از قواعد دستوپاگیر سینما گریزان بوده و هیچگاه علاقهای به نشستن روی صندلی کارگردان از خود نشان نداده است، بلکه هر آنچه را که قواعد سینما نام داشت، با تدبیر تازهای کنار میگذاشت و سینما را درون خود کشف و ابلاغ کرد. جهان دیجیتال بهترین هدیهای بود که او را ترغیب کرد تا بهطور مستقل مشاهدات خود را به زبان تصویر ترجمه کند. حذف نگاتیو فرصت تازهای به او داد تا حالوهوای شاعرانه و گاه فلسفی آثار خود را بیپرده بیان کند. او استادِ حذف میزانسهای دستوپاگیر بود. گاه در ماشینی ساعتها حرف برای گفتن داشت و گاه ماشه دوربین را بیهیچ سخنی به سوی تکدرختی نشانه میگرفت تا تنهاییاش را با درختی تقسیم کند. اگر فرصتی برای فیلم و عکسگرفتن نداشت، نجاری میکرد و شبانگاهان نیز چند کلمه را در کنار هم طوری ترکیب و باردار میکرد که ماحصل آن شعری میشد که ذهن مخاطب را درگیر میکرد. تازه در این میان صدها دانشجو داشت و ورکشاپها و سخنرانیهای بسیاری که با موفقیت به پایان رسانید. بههمیندلیل در طول روز گاه چهار ساعت بیشتر نمیخوابید.
«٢٤ فریم» در راستای همین تجربیات و شور و علاقه او به جهان شعر، نقاشی، عکس، موسیقی و کلاژ تصاویر است. شاید این فیلم شخصیترین اثر کیارستمی باشد که با دست خالی و با عکسهایی که خود در این سالها گرفته بود، ساخته شده است و این همان چیزی بود که او رؤیای آن را در سر داشت؛ «حذف زواید» که نشاندهنده دیدگاه «مینیمالیستی» او در آثارش بود. او در این فیلم از نقاشانی مانند «ژان فرانسوا میله» و «پیتر بروگل» تأثیر گرفته است و به نظر او این هنرمندان تنها یک فریم را نقاشی کردهاند و سینما میتواند با قدرت تخیل به قبل و بعد هر فریم تصویری نو اضافه کند و میشود داستانکی را به هرکدام از آنها اضافه کرد و با خلاقیتی نو و با استفاده از زبان تصویر به این فریمها عمقی جدید و معنایی دوباره داد. او رویدادهایی برای قبل و بعد هر عکس تصور کرد تا هرکدام از این تابلوها بهطور جداگانه با بهحرکتدرآمدن به مدت چهاردقیقهوسیثانیه، راوی زندگی خود باشند. در این فیلم شور و عشق او به هنر نقاشی جاری است و در هر فریم آن امضا و روح او وجود دارد. او خود زمانی دانشجوی نقاشی بود ولی تقدیر او را به جهان سینما کشاند؛ اما آخرین فیلم او امسال در جشنواره کن، ادای دِین به همان دوران دانشجوی اوست؛ یعنی زمانی که زبان تصویر، بافت، نور، رنگ، حجم، کادر و پرسپکتیو در دانشکده هنرهای زیبا آموخت. شاید شروع و پایان زندگی او فاصله بین دو فریم یا دو تابلویی بود که هیچگاه فرصت طراحی یا ساخت آن را پیدا نکرد.
آندره بازن، منتقدِ فقیدِ فرانسوی که خود از پیشگامان موج نوی سینمای فرانسه و معلم فیلمسازان بزرگی مانند «ژان لوک گدار، فرانسوا تروفو، اریک رومر، آلن رنه و کلود شابرول بود، رشد و تفکر سینما را در هنر عکاسی و ریشه آن را در هزاران سال قبل جستوجو کرد؛ یعنی زمانی که در مصر باستان مردگان را مومیایی میکردند تا واقعیتی به نام مرگ در کنار ماندگان جاودانه باشد. سینما نیز هنر جاودانهشدن است و بعد از کوچ هنرمند همواره در کنار ما زنده و پویاست. کیارستمی با اینکه خود در میان ما نیست، ولی با آثارش جاودانه شد و مومیایی او امروز در کنار خانواده سینما پابرجاست. نمایش، نقد و بررسی و تدریس آثار او در بهترین جشنوارهها و دانشگاههای طراز اول دنیا نشان از بقای او در جهان سینما است. شاید محل وفات و وداع او در فرانسه اتفافی نبود و امروز روح سرگردان او برای تماشای آخرین فیلمش در صف انتظار هفتادمین جشنواره بینالمللی کن بیصبرانه ایستاده است.