سر تراشیده لیلا حاتمی و ماجرای گربهای که دم حجله کشته شد
پس از "سرب" فریماه فرجامی و "شنای پروانه" پانتهآ بهرام حالا نوبت لیلا حاتمی و فیلم قاتل و وحشی رسیده است. این بار در فضای ملتهب پیش از جشنواره ۳۹، شورای پروانه نمایش گربه را دم حجله کشت و فیلم نعمتالله با ممیزیهای فراوان روبهرو شد.
ایران آرت: مهدی تهرانی در همشهری آنلاین نوشت: سال ۱۳۶۷ در اوج ممیزیها، فریماه فرجامی با سر تراشیده در نمایی نزدیک در فیلم سرب مسعود کیمیایی ظاهر شد. فیلمی که شانس اول جشنواره آن سال هم بود. ابتدا غلغلهای به پا شد اما آسمان به زمین نیامد و کسی حرف و حدیثی ساز نکرد. فیلم به جشنواره رسید، اکران شد و آب از آب هم تکان نخورد؛ نه تابویی شکسته شد و نه کسی از دین خارج.
سرب در هفتمین دورهٔ جشنواره فیلم فجر کاندیدای چند جایزه بود و سیمرغ بلورین بهترین فیلمبرداری و بهترین چهرهپردازی را از آن خود کرد. پس از سرب ساخته کیمیایی و کلوزآ ماندگار فریماه فرجامی درآن با موهای تراشیده و صورت غمزده، سال گذشته در فیلم شنای پروانه، ساخته محمد کارت، این پانتهآ بهرام بود که با موی از ته تراشیده و همچنین دو گوش بیرون زده در این فیلم ظاهر شد.
برای شنای پروانه روند قانونی کار طی شده بود. طبق روال معمول تهیهکننده فیلم این اثر سینمایی را به شورای صدور پروانه نمایش فیلم تحویل داد. فیلم برای اعضا پخش شد. مخالفان و موافقان بحث کردند، و فضا کمی تا قسمتی در این شورا ملتهب شد. اما معلوم نشد چه اتفاق میمونی افتاد که ممیزها خوشبختانه چشم شستند و تردیدها برطرف شد تا جایی که حتی شنای پروانه به شورای درجهبندی سنی فیلم نیز ارسال نشد و سرضرب به جشنواره رسید. وقتی فیلمی به شورای درجهبندی سنی فیلم ارائه نمیشود بدین مفهوم است که مورد خاصی ندارد. در واقع روح سرب سال ۱۳۶۷ در شنای پروانه ۱۳۹۸ دمیده و بدرقه راه او شد.
پس از سرب فریماه فرجامی و شنای پروانه پانتهآ بهرام حالا نوبت لیلا حاتمی و فیلم قاتل و وحشی رسیده است. این بار در فضای ملتهب پیش از جشنواره ۳۹، شورای پروانه نمایش گربه را دم حجله کشت و فیلم نعمتالله با ممیزیهای فراوان روبهرو شد. از جمله مهمترین ایرادات شورای صدور پروانه نمایش موهای تراشیده و گریم لیلا حاتمی بود. تاریخ به یاد خواهد آورد که در ۴ دهه سه فیلم شاخص به خاطر کله ماشینشده و موهای از ته زده بازیگر زن فیلم دچار مشکل اکران در جشنواره فیلم فجر به عنوان مهمترین رویداد سینمایی کشور شدند.
برای سینمایی که در حال احتضار است و زنده ماندنش در این سالها با دعا و ثنا بوده هنوز ممیزی سلیقهای است. مدیران اعتدالگرا و محافظهکار معاونت سینمایی اگرچه کمکم باید به فکر خداحافظی باشند، همچنان با سینما غریبوار رفتار میکنند. شهامت ندارند؛ اگرچه اهل وعده و وعید و نشان دادن در باغ سبز برای اصلاح ساختار ممیزی در سینما هستند.
نکته آخر، هویت ذاتی شورای صدور پروانه نمایش یک هویت مستقل قانونی است. این شورا طبق مصوبه هیات دولت در اوایل دهه ۷۰ سر و شکل قانونی به خود گرفت. تا جایی که اعضایش با حکم مستقیم وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی منصوب می شوند. اما باید بپذیریم ممیزی در سینمای ایران یک روند قاعدهمند نداشته و دچار فضای تاثیرگرفته از جبر زمانه و شرایط روز کشور است. در واقع اگر در شوراهای مختلف معاونت سینمایی، افراد متخصص حضور دارند در این شورای صدور پروانه نمایش افراد علاقهمند به کار فرهنگی و رسانهای و معتمد نظام جمع شدهاند. قانون مدون هم در کار نیست. خط قرمزها را همه میدانند. هیچ تهیهکنندهای در این اوضاع نابسامان زرنگی نمیکند که یک یا دونمای خارج از عرف سینمای ما، زیر سبیلی از کار دربیاورد. هرگز این کار صورت نمیگیرد. با این همه در یک ماه مانده به آخرین فرصت پذیرش فیلمها برای بخش سودای سیمرغ جشنواره فیلم فجر، راهروهای طبقه دوم و سوم ساختمان معاونت سینمایی در میدان بهارستان بیشباهت به پاساژهای شلوغ دم عید نیست. تهیهکننده و کارگردان از این اتاق به آن اتاق به دنبال راه حلی برای برونرفت مشکل ممیزی فیلم خود هستند.
تابوی ممیزی فیلم برای جشنواره فیلم فجر، سه دهه است فیلم وطنی را دچار ایست قلبی ناقص کرده، مبادا ادامه این روش باعث سکته آخرین شود.