کد خبر: 5195 A

با یک فیلمساز درباره کیارستمی: گفتند وطن‌فروشی، بعد حلالیت خواستند

با یک فیلمساز درباره کیارستمی: گفتند وطن‌فروشی، بعد حلالیت خواستند

این فیلمساز و عکاس گفت: کیارستمی معتقد بود که اگر با زندگی از زاویه‌ درستی برخورد کنیم، پر از عشق و انرژی است. اما اگر همه چیز را تمام شده بدانیم و درها را به روی خودمان ببندیم، به زندانِ دربسته‌ی ترسناکی تبدیل می‌شود.

ایران آرت: سیف‌الله صمدیان می‌گوید: کیارستمی آنقدر پرانرژی بود که حتی در بدترین شرایطِ جسمیِ روی تخت بیمارستان به دنبال عشق و خلاقیت در زندگی می‌گشت. چنین انسان بزرگی احتیاجی به بزرگداشت ندارد؛ این ما هستیم که باید از نتیجه‌ی عمر پرثمرش استفاده کنیم.

جشنواره‌ جهانی فیلم فجر به پایان رسید. جشنواره‌ای که برای نخستین سال از عدم وجود عباس کیارستمی رنج می‌برد. با وجود اینکه کیارستمی در این جشنواره حضور نداشت، اما حضورش حتی بیش از گذشته در جای جای آن حس می‌شد؛ تعدادی از فیلم هایش به نمایش درآمد و نهایتاً بزرگداشتی بین‌المللی هم برایش برگزار شد. مسئولیت برگزاری این بزرگداشت را سیف‌الله صمدیان، عکاس، فیلمساز و یار همیشگی عباس کیارستمی برعهده داشت. به همین بهانه با او که فیلم مستند «76 دقیقه و 15 ثانیه با عباس کیارستمی» را هم روی پرده دارد؛ گفت‌و‌گویی شده است.

سیف الله صمدیان می‌گوید: کیارستمی معتقد بود که اگر با زندگی از زاویه‌ درستی برخورد کنیم، پر از عشق و انرژی است. اما اگر همه چیز را تمام شده بدانیم و درها را به روی خودمان ببندیم، به زندانِ دربسته‌‌ی ترسناکی تبدیل می‌شود که در آن، هر لحظه امکانِ سیاهی و از بین رفتن وجود دارد.

او گفت: کیارستمی معتقد بود که اگر با زندگی از زاویه‌ درستی برخورد کنیم، پر از عشق و انرژی است. اما اگر همه چیز را تمام شده بدانیم و درها را به روی خودمان ببندیم، به زندانِ دربسته‌ی ترسناکی تبدیل می‌شود که در آن، هر لحظه امکانِ سیاهی و از بین رفتن وجود دارد. کیارستمی در کل زندگی‌اش اصولاً طوری رفتار کرد که من حتی در بدترین شرایطِ جسمیِ روی تخت بیمارستان هم، فکر نمی‌کردم که بخواهد برای همیشه با ما خداحافظی کند. نه برای اینکه دوستم بود و نمی‌خواستم خداحافظی‌اش را ببینم، بلکه به این خاطر که خودش هنوز ذاتاً به دنبال عشق و خلاقیت در زندگی می‌گشت.

صمدیان ادامه داد: آدمِ غریبی بود. از بس عطشِ کار داشت، عطشِ زندگی گرفته بود. از بیست و چهار ساعتِ روز، بیست ساعت کار می‌کرد. این در حالی است که الان آدم جوان‌ها را که می‌بیند، هیچ‌کدام انگیزه‌ای برای کار ندارند. کسانی هستند که در دهه دوم زندگی‌‌شان، هیچ انگیزه‌ای حتی برای فردایشان هم ندارند. ماشاالله همین جوان‌ها همه چیز را هم می‌خواهند! کیارستمی بدون اینکه نیازی به مطرح‌شدن، پول یا موقعیت جهانی داشته باشد، مثل یک نوآموزِ عکاسی و گرافیک و شعر، دائماً وارد درگیریِ جدی با کار و آفرینش می‌شد. صمدیان به به ایلنا  گفت: در این فیلم هم من طبعاً سعی کردم بر این احترام و شوق به زندگی و تولید در شخصیت کیارستمی متمرکز شوم. چراکه خوشگذرانی‌های ظاهری و مادی‌گرایانه اساساً نه در شخصیت کیارستمی بود و نه چیزی که من به دنبال آن باشم. این فیلم طبعاً نمی‌توانست مرثیه‌ای برای یک دوست باشد. من اتفاقاً بدون اینکه از او بُتی بسازم، فیلم‌ام ستایشی است برای زندگی. ستایشی که توسط یکی از بهترین و پرانرژی‌ترین انسان‌های این روزگار روایت شود.

صمدیان گفت: حتی آدم‌هایی که همیشه به او اتهام غربی بودن و وطن‌فروشی می‌زدند، پس از دیدن فیلم برای حلالیت طلبیدن آمدند. در این زمانه، آدم‌هایی که خودشان هستند خیلی نادرند. وقتی خودت باشی، یک عقیده‌ای داری. مثلاً کیارستمی با تمام وجود مخالف سینمایی بود که به هر قیمتی مخاطب را در سینما نگه دارد. مثل همین فیلم‌های اکشن هالیوودی یا بالیوودی. سینمایی که بی‌رحمانه مخاطب را در سینما گروگان می‌گیرد، تا حدی که حتی جرأت نمی‌کنی تکان بخوری. از بس بیننده را اسیر ریتم تند و تدوین‌های اغواگرش می‌کند که حتی فرصت دستشویی رفتن هم به او نمی‌دهد. اما زمانی که فیلم تمام شد، دیگر همه چیز تمام می‌شود. در مخاطب هیچ‌چیز ته‌نشین نمی‌شود. درحالیکه در فیلم‌های کسانی مثل کیارستمی، یا هر کسی با نگاه انسانی، زمانی که فیلم به اتمام می‌رسد، تازه کار مخاطب آغاز می‌شود.

 

عباس کیارستمی سیف الله صمدیان ۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه با عباس کیارستمی
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین