ماجرای رفاقت خارق العاده دو کمدین بزرگ سینما/ مصاحبه بازیگران نقش لورل و هاردی
بازیگران فیلم "استن و اولی" درباره روند حضور در نقش دو کمدین بزرگ صحبت کردند.
ایران آرت، حدودا سال پیش فیلم "استن و اولی" (Stan & Ollie) با محوریت زندگی دو کمدین بزرگ سینما، استن لورل و اولیور هاردی، به روی پرده سینماها رفت و امسال مجله توتال فیلم مصاحبهای را با دو بازیگر اصلی آن یعنی استیو کوگن و جان سی ریلی منتشر کرد.
چیزی حدود یک سال پیش، فیلم Stan & Ollie (استن و اولی) به روی پرده سینماها رفت. این فیلم هم تا حد زیادی مورد تحسین منتقدان قرار گرفت و هم از لحاظ مالی موفقهایی را برای سازندگان خود به ارمغان آورد. این فیلم به تجلیل دو زوج کمدی بسیار بزرگ که همه ما آنها را میشناسیم و خاطرات زیادی با آنها داریم، یعنی استن لورل و اولیور هاردی، میپردازد. در این اثر کمدی و درام، استیو کوگن ایفای نقش استن لورل و جان سی. ریلی هم ایفای نقش اولیور هاردی را برعهده دارد.
داستان این فیلم بیشتر از هر چیزی روی جزئیات رابطه شخصی این دو زوج کمدی تمرکز دارد. البته این تنها موضوع فیلم نیست؛ بلکه نشان داده میشود که آنها چگونه در سال ۱۹۵۳ نمایشهایی را در کشور انگلستان و ایرلند اجرا کردند و اینکه چطور دوست داشتند که یک فیلم سینمایی هم بسازند و مدام با این موضوع درگیر بودند. کارگردانی این فیلم درام و کمدی جذاب را جان اس. بیرد برعهده داشت؛ کارگردان اسکاتلندی که ساخت آثار مختلفی مثل فیلم Filth (کثافت)، سریال I'm Dying Up Here (من دارم اینجا میمیرم)، فیلم Green Street (خیابان سبز) و فیلم Cass (کاس) و غیره را برعهده داشت. پیش از آغاز مطلب، لازم به ذکر است که این مصاحبه پیش از اکران فیلم استن و اولی ترتیب داده شده است.
توتال فیلم: اولین خاطرات شما از لورل و هاردی چه بود؟
استیو کوگن: برای من، دوران تعطیلات مدرسه بود، در طی دهه ۷۰... هر روز صبح همین ماجرا بود. چهار یا پنج برنامه تلویزیونی همیشه در برنامه بود: لورل و هاردی، Banana Splits، کیسی جونز و یک سری کارتون. لورل و هارلی همیشه در برنامه هر روز صبح من بود. به محض اینکه شما بیدار میشدید، بلافاصله به طبقه پایین میرفتید و میدانستید که همچین برنامهای در تلویزیون پخش میشود. عالی بود. طعم فوقالعاده جذابی به تعطیلات تابستانی میداد و باعث میشد تا ما آن را خوب آغاز کنیم. لورل و هاردی دیگر بخشی از تعطیلات تابستانی بودند. بخشی از این چشمانداز بودند و جدا نمیشدند.
جان سی. ریلی: برای من این برنامه بهصورت منظم (همانند دیگر ایالتها) پخش نمیشد. این برنامه در یک زمان مشخص و آن هم هر روز به روی آنتن نمیرفت. بیشتر شبیه به یک برنامه پر کننده بود که شبکه تلویزیونی در ساعات شب پخش میکرد. آن هم بهصورت برههای، زمانیکه در ساعت خاصی هیچ برنامهای نداشتند، این را پخش میکردند. در آن زمان برنامه Three Stooges، Little Rascals و درنهایت لورل و هاردی بود. آنها کل تلویزیون را پر کرده بودند و همه جا حضور داشتند. اما من اینگونه نبودم که واقعا به پای تماشای آنها بنشینم و بگویم "لورل و هاردی! آنها فوقالعاده و نابغه هستند." من آن زمان یک کودک بودم. آن زمان به این شکل بودم که "اوه، این آدم چاقه و این آدم لاغره، اونا خیلی خندهدارن".
توتال فیلم: چقدر برای شما راحت بود که سبک آنها را در خود به وجود بیاورید اما اصلا تقلیدی از آنها انجام ندهید؟
استیو کوگن: خب، ایفای نقش ما ترکیبی از تقلید و چیزی فراتر از اینها بود. اما میتوان گفت که همه آنها درکنار هم باعث به وجود آمدن چنین عملکردی شدند. در اصل ترکیب صمیمیت و اصالت با چیزهایی که واقعا فنی بودند. البته که یک تاثیر متقابل نسبتا عجیب هم بین این دو چیز وجود داشت. بنابراین زمان تمرین کردن یک رقص، که موضوع خیلی فنی هم هست، ما مجبور بودیم که تمام اشتباهاتی را که آنها در روتین خود انجام میدادند، یاد بگیریم و انجام دهیم.
جان سی. ریلی: البته آنها اشتباهات بسیار کوچک بودند اما ما در تلاش بودیم تا دقیقا همان رقصی را که آنها انجام میدادند، تقلید کنیم و انجام دهیم.
استیو کوگن: البته باید این را هم بگویم که آنها فقط یک سری چیزهای فنی و فیزیکی بودند. اما تمام آن زمانی را که ما برای تمرین کردن با هم، صرف میکردیم، به من کمک کرد تا بیشتر به این پی ببرم که استن چه کسی بود و مدام به زندگی او فکر میکردم. مهمتر از همه، از زاویه دیدی که خودم داشتم، من از همین جنبه فیزیکی استن بهعنوان یک نقطه شروع استفاده کردم تا تلاش کنم و بیشتر به سمت خودش بروم که ببینم واقعا او چه کسی بوده است. شخصیتی که او مقابل دوربین ایفا میکرد، بخشی از خودش بود. اما تنها بخشی از او. این درست همانند یک پنجره کوچک میماند که شما میتوانید از آن استفاده کنید و به زمان گذشته بروید که ببینید او واقعا چه کسی بوده است.
جان سی. ریلی: رقص Way Out West که شما در نسخه کلاسیک سال ۱۹۳۷ دیده بودید، بهطور بهخصوص، یک روش بسیار زیبا برای یاد گرفتن ساخت یک جوک است. این رقص بهنوعی احمقانه است. به همین دلیل هم رقص خندهداری محسوب میشود. این رقص رسما با حرکت ضربه زدن پا آغاز میشود. بعد هم آنها از همین ضربه زدن پا، یک رقص کاملا منظم و بسیار جالب را به وجود میآورند و کار خود را به پایان میرسانند. اما حالا جوک اینجا است که انگار یک بچه کوچک میگوید "من میخواهم یک رقص روتین انجام دهم. تو هم حاضری؟"
استیو کوگن: توبی سدویگ که طراح رقص ما و همچنین مشاور فیزیکی یا همان مشاور دلقک بودن بود، کاری کرد تا ما با یک روش فنی و درست آن را یاد بگیریم. درست مثل یک باند که میتوانند یک موسیقی را خیلی خیلی سخت تمرین میکنند و بعد باید با بیبند و بار بودن و رعایت نکردن نظم، ریتم آن را بهطور کل رها کنند. این دقیقا همین کاری بود که ما باید انجام میدادیم. ما یاد گرفتیم که این کار را با دقت زیادی انجام دهیم و بعد هم رهایش کنیم.
جان سی. ریلی: این انگار تقریبا تمام چیزی است که اولیور و استن در طی ده هزار ساعت تمرینی که داشتند، انجام میدادند. آنها هر کاری که میکردند، یک راحتی و سادگی خاصی درونش وجود داشت. زیرا آنها مدت زیادی را با یکدیگر کار کرده بودند. دلیلی که آنها میتوانستند این زمانبندی را خیلی خوب و دقیق انجام دهند، این بود که آنها بازیگران بسیار باتجربهای بودند. شما اصلا نمیدید که آنها عرق کرده باشند. اگر شما واقعا رقص Way Out West را مطالعه کنید و مورد بررسی قرار دهید، متوجه میشوید که اولیور در چندین صحنه عرق میکند.
توتال فیلم: لورل و هاردی در آن فیلم هر دو ازدواج کرده بودند. اما این فیلم واقعا درباره علاقهای که به هم داشتند، بود؟
استیو کوگن: ما این موضوع را قبلا هم مطرح کرده بودیم. تنها کسی که در زندگی یکدیگر ثابت بودند، خودشان بودند و این دیگر به وضوح مشخص بود. دقیقا ما در روایت خودمان هم روشی را برای نشان دادن این علاقه انتخاب کردیم... آنها یکدیگر را دوست داشتند و ارتباط بین آنها هم در این اثر به تصویر کشیده است. آنها رسما در جیبهای یکدیگر زندگی میکردند؛ در صورتی در گذشته اینگونه نبود. موضوع دقیقا همین است؛ زمانیکه شما دور و اطراف خود را نگاه میکنید، افرادی را میبینید که میآیند و میروند اما فقط یک نفر هست که از همان ابتدا با شما بوده است و اصلا شما را ترک نکرده است... برای استن، آن فرد همان اولی بود و برای اولی هم استن بود. این خیلی موضوع مهمی است، زمانیکه شما در پاییز زندگی خود هستید، آن فرد هنوز هم همان جا درکنار شما است.
جان سی. ریلی: مخصوصا شما هفت بار ازدواج کردید و سه بار آن هم ازدواج با یک فرد بوده است، درست همانند استن!
استیو کوگن: دیوانهکننده است!
توتال فیلم: بزرگترین ماجرای احساسی آنها، تلخی و ناراحتی استن برای این بود که اولی برای مدت کوتاهی تنها فعالیت کرد (ناراحتیای که ۱۶ سال به طول انجامید). این مدت زمان خیلی زیادی است که بخواهی برای یک موضوعی ناراحت باشی و آن را رها نکنی...
جان سی. ریلی: واقعا ۱۶ سال طولانی است؟ من یک سری اعضای خانواده دارم که به خاطر یک موضوع مسخره ۴۰ سال از دست من ناراحت و عصبانی هستند!
استیو کوگن: من واقعا فکر نمیکنم که این مدت طولانی بوده باشد. آدمها میتوانند یک سری چیزها را کنار بگذارند، نه اینکه حلشان بکنند، آنها را داخل یک کشو قرار دهند. اما در یک زمان و شرایط مناسب، آن کشو را باز میکنند و آن مسائل را دوباره بیرون میآورند. افرادی که با هم کار میکنند، یک عنصر و المان رقابتی بینشان وجود دارد. گور ویدال چه چیزی میگفت؟ زمانیکه یکی از دوستانش موفق میشد، بخشی از او کم کم جان خود را از دست میداد و میمرد. این موضوع میتواند برای این مورد هم صادق باشد. زمانیکه جان اینجا نیست، من برای ساعتها، برای نامزد خودم از او صحبت میکنم و غر میزنم.
توتال فیلم: جان، شما فیلم Holmes & Watson (هلمز و واتسون) را هم در پیش داری. استیو شما هم در این اثر حضور داری... آن هم در یک نقش نامشخص!
استیو کوگن: بله من هم هستم. زمانیکه در فیلمی یک نقش کوتاه انجام میدهم، دوست دارم مرموز و ناشناخته باشم؛ بهخصوص زمانیکه با جان در یک فیلم ایفای نقش میکنم!
جان سی. ریلی: او دوست دارد با این کار، در صورتی که فیلم افتضاح از آب درآمد و شکست خورد، از خودش محافظت کند!
توتال فیلم: ساخت چنین فیلمی چه حسی داشت؟
جان سی. ریلی: خیلی خوش گذشت و جذاب بود. ویل فرل یکی از نزدیکترین دوستان من محسوب میشود و ما موفقیتهای زیاد و بزرگی را با یکدیگر داشتیم. من یکی از طرفداران خیلی بزرگ شرلوک هلمز هستم. من تمام داستانهای او را مطالعه کردهام. این یکی از دلایلی بود که من بلافاصله بعد از شنیدن این پیشنهاد، به سمت آن شیرجه زدم و آن فرصت را دریافت کردم. در این پروژه هم فرصت ایفای نقش جان واتسون برای من وجود داشت و هم میتوانستم زمان بیشتری را دوباره با ویل بگذرانم و من اینطور بودم که "دیگر چه چیزی لازم است بدانم؟" اوه، من برای این نقش باید کت و شلوارهای فاستونی بپوشم، عالی شد! ایفای نقش جان واتسون فرصتی بود که اصلا نمیتوانستم آن را رد کنم. بعد از من هم استیو وارد ماجرا شد.
استیو کوگن: جان دیگر در آن زمان نمیتوانست از این ماجرا بیرون بیاید، او خیلی در این پروژه غرق شده بود! البته خیلی هم جذاب بود و خوش میگذشت. این پروژه بعد از فیلم استن و اولی پیش آمد. من به نوبهی خودم، سهمم را انجام دادم. من هم قبلا با ویل کار کرده بودم...
توتال فیلم: ... بااینحال، شما و جان پیش از فیلم استن و اولی اصلا با یکدیگر روی پرده سینما حاضر نشده بودید، درست است؟
استیو کوگن: بله اصلا این اتفاق رخ نداده بود. من تا حدودی جان را از قبل میشناختم. من با او ملاقات کرده بودم. یک سری چیزها بود که ما تقریبا انجام دادیم و یک سری چیزها را هم انجام ندادیم. من هنوز فکر میکنم که باید آن کارها را انجام میدادیم! اما، بله، یک حس ناشناخته و بیگانه نداشت. من فکر میکنم که اگر شرایطش پیش میآمد، خیلی خوب میتوانستیم با یکدیگر کار کنیم و پیش برویم.
جان سی. ریلی: من هم همین فکر را میکنم. من خیلی برای استیو احترام قائل بودم. اگر شما برای فرد مقابلتان احترام قائل باشید، کارهای زیادی میتوانید انجام دهید. براساس همین، تنها یک ثانیه برای ما طول کشید که بتوانیم به یکدیگر اعتماد کنیم و به این نتیجه برسیم که... راستی، او فکر میکند که من واقعا خندهدار هستم و من هم فکر میکنم که او واقعا خندهدار است.
استیو کوگن: همچنین، ما خیلی زود توانستیم به آن نقطه مورد نظر و هدف خود برسیم... ما تقریبا چیزی حدود سه هفته تمرین داشتیم و همان مدت هم خیلی مفید بود. نه فقط از لحاظ فنی، بلکه ما توانستیم این مدت را هم درکنار یکدیگر باشیم و تا حدودی یکدیگر را بیشتر بشناسیم و درک کنیم. من فکر میکنم که ما توانستیم در این مدت به شناخت خوبی هم از یکدیگر برسیم؛ بهحدی که تونستیم با یکدیگر صادق باشیم. برخی اوقات شما مجبور میشوی که یک بازی سیاسی را با هر کسی که میخواهی با او کار کنی، به راه بیاندازی. اما من همیشه در مورد جان این احساس را داشتم که ما میتوانیم با یکدیگر صادق باشیم و به این باور برسیم که چیزی بزرگتر از من و او وجود دارد؛ آن هم همان فیلم بود.
جان سی. ریلی: این معمولا همان شکلی است که من همیشه کار میکنم. اگر من یک هدفی را مشخص کنم یا سخت روی چیزی بایستم و روی آن کار کنم، دلیلش این نیست که به خاطر غرور یا نفس خودم این کار را میکنم. همیشه دلیل آن خدمت رساندن به هدفی است که در تلاش برای محقق کردن آن هستیم. من میتوانم راجع به یک سری چیزها هم صحبت کنم. استیو و من راجع به چیزهای مختلفی با هم بحث میکردیم.
استیو کوگن: ما همیشه روی همه مسائل با یکدیگر موافق نبودیم اما تلاش میکردیم تا همه چیز را بین خودمان حل کنیم.
جان سی. ریلی: و بعد ما میگفتیم، "بیا از این روش آن را امتحان کنیم... اوه، حق با تو بود، از این روش خندهدارتر میشود". اغلب اوقات هم حق با استیو بود!
توتال فیلم: جان درباره گریم خود صحبت کنید؛ پروتزهای مصنوعیای که باید تحمل میکردید تا بتوانید نقش هاردی را ایفا کنید. آیا قبلا هم این کار را انجام داده بودید؟
جان سی. ریلی: نه، من به طرز جدیای از این کارها دوری و اجتناب میکردم. در یک برهه زمانی به من ایفای نقش در یکی از قسمتهای فیلم Planet Of The Apes (سیاره میمونها) پیشنهاد شده بود و من به خودم گفتم که "فکر نمیکنم که بتوانم برای یک مدت طولانی روی یک صندلی بنشینم، آن هم برای اینکه درنهایت تبدیل به یک میمون شوم". اما در این پروژه متوجه شدم که میتوانم یک مدت طولانی روی صندلی بنشینم که درنهایت تبدیل به اولیور هاردی شوم. این یک مأموریت مقدس است. این چیزی است که من میتوانم تحمل کنم.
استیو کوگن: در آن برهه زمانیکه فقط صرف میشد تا گریمورها کلاه گیس را روی سر من بچسبانند، من کارهای مختلف زیادی انجام میدادم. در طی سالهای اخیر اما حجم این کارها خیلی کم شده و من واقعا احساس راحتی و آزادی میکنم. زمانیکه من تازه این حرفه را آغاز کرده بودم، اینکه یک سری چیزهایی مدام به من بچسبانند، کمی حس ناخوشایندی برایم داشت. اما هرچه زمان گذشت و سالها پشت هم سپری شد، من فکر کردم که "درست مثل لباس پوشیدن میماند، این کار هم جذاب است". اما تلاش کرد تا از این کار دوری کنم. در این فیلم، من فقط یک ذره چانه و دندان برای تغییر دادن داشتم. کار گریم من ۴۰ دقیقه طول کشید اما این مدت برای جان تقریبا ۲ ساعت بود.