وارثان سینمای مستند در ایران/ از ابراهیم گلستان تا ناصر تقوایی
سینمای مستند همواره منبع ارتزاق سینمای داستانی بوده است؛ هم در سینمای جهان و هم در سینمای خودمان.
ایران آرت: عباس کیارستمی هنگامی که میدید منتقدان خارجی او را بیشتر با مستندنمایی فیلمهایش به یاد میآورند و این ویژگی را مدیون دوره مستندسازی او میدانند، سعی میکرد آنان را از این توهم درآورد. کیارستمی میان سینمای مستند و داستانی مرزبندی نداشت و هدفش را در تمام سالهای فیلمسازیاش "از میان برداشتن مرز باریک میان مستند و داستانی" میدانست: "هیچ تعریفی برای فیلم داستانی و مستند وجود ندارد و به نظرم فیلمهای مستند هم ساختگی هستند، حتی فیلمهای مستندی هم که از طبیعت ساخته میشود. دخالت فیلمساز در فیلم از زمانی آغاز میشود که دوربین را برای فیلمبرداری آماده میکند. همیشه تلاشم این بوده که چگونه میتوان سینمای مستند و داستانی را کاملا با هم ترکیب کرد." به باور عباس کیارستمی، فیلمها نه به انواعی چون مستند و داستانی، که به فیلمهای "باورپذیر" و "باورناپذیر" تقسیم میشوند: "باورپذیر نه به این معنی که حتما باید رئال باشد، نه. در سینما فلینی باورپذیر است، با اینکه فیلمهایش رئال نیست. یا مارکز در ادبیات با اینکه بسیاری از آثارش سوررئال است، اما باورپذیر است."
به گزارش شهروند، با وجود این باورها عباس کیارستمی در کارنامهاش فیلم مستند هم دارد. این یعنی میتوان عباس کیارستمی را نیز در فهرست کارگردانانی قرار داد که با سبقه مستندسازی در دنیای سینمای داستانی فعالیت میکنند؛ مثل ابراهیم گلستان، کامران شیردل، ناصر تقوایی، خسرو سینایی، محمدرضا اصلانی، کیانوش عیاری، مجید مجیدی، رسول صدرعاملی، نرگس آبیار، محمدحسین مهدویان و بسیاری دیگر که از مستندسازی به سینمای داستانی رسیدهاند یا در کارنامهشان میتوان به فیلمهای مستند هم برخورد. در حقیقت سینمای مستند همواره منبع ارتزاق سینمای داستانی بوده است؛ هم در سینمای جهان و هم در سینمای خودمان.
از قطره تا دریا
همایون امامی، مستندساز گفته است: "مستندسازی در ایران با فیلمهای ابراهیم گلستان آغاز میشود که در قیاس با سایر مستندسازانی که دهه ۴۰ را به خود اختصاص دادهاند، حد و اندازههایی دستنیافتنی دارد." محمد تهامینژاد نیز گفته است: "گلستان از طریق مستندسازی نهتنها برای سینمای هنری ایران اعتبار آورد، بلکه اولین جوایز بینالمللی را نیز خودِ او یا سازمان فیلم گلستان برای فیلم مستند ایران کسب کردند."؛ مستندهایی مانند "از قطره تا دریا"، "چشماندازها"، "موج و مرجان و خارا" و... که در تاریخ سینمای مستند ایران جایگاه تثبیتشدهای دارند.
در زمینه سینمای داستانی نیز گلستان چنین جایگاهی دارد و او را پدر معنوی موج نوی سینمای ایران میدانند. اینها همه یعنی ابراهیم گلستان شاید شناختهشدهترین مستندسازی باشد که در عرصه سینمای داستانی نیز عرض اندام کرده است؛ مستندسازی که اولین جایزه بینالمللی سینمای ایران را با فیلم "یک آتش" از فستیوال ونیز دشت (امسال هم فستیوال ونیز در بخشی ویژه مستندهایی را از ابراهیم گلستان و فروغ فرخزاد به نمایش گذاشت) و سنتی را پایهریزی کرده که در سالهای اخیر به فیلمسازی چون محمدحسین مهدویان ختم شده است.
نفرین
بهرام بیضایی گفته "کسانی که علاقهمند به تاریخ فرهنگ و هنر ایران هستند، مستندهای ناصر تقوایی را ببینند". بیضایی بهعنوان یکی از مفاخر فرهنگی سده جاری درباره کمتر کسی این تعابیر را به کار برده است، اما ناصر تقوایی در زمینه مستندسازی جایگاهی یکه و یگانه دارد. مستندسازی با آثاری چون "باد جن"، "اربعین"، "نخل"، "نانخوران بیسواد" و "مشهد اردهال" که شاید حداقل از نظر تماشاگران جدی سینما و کارشناسان این عرصه اعتباری همسنگ "آرامش در حضور دیگران"، "نفرین"، "ناخدا خورشید" و "صادق کُرده" داشته باشند.
انقلاب مستند
در نسل اول سینماگران بعد از انقلاب، مجید مجیدی، رسول صدرعاملی و کیانوش عیاری شاید در بین کسانی که از مستندسازی به دنیای سینمای داستانی آمدهاند، بیشتر و پیشتر از بقیه تثبیت شدند. مجید مجیدی که با "بچههای آسمان" اولین نامزدی سینمای ایران را در اسکار رقم زد، با مستندهایی چون "پابرهنه تا هرات"، "رضای رضوان" و "مستند المپیک پکن" نیز در مجامع بینالمللی شناخته میشود. او با "پابرهنه تا هرات" جایزه منتقدان جشنواره فیلم تسالونیکی را از آنِ خود کرد و "رضای رضوان" او نیز درباره کفشداران حرم امام رضا(ع) یکی از پربینندهترین مستندهای ایرانی بود که تلویزیون تاکنون بارها و بارها آن را روی آنتن برده است.
کیانوش عیاری هم که بهعنوان موفقترین سینماگری که از سینمای آزاد به سینمای حرفهای شیفت کرده است، شناخته میشود، با مستند "تازهنفسها" در این حیطه نیز نفس کشیده است؛ فیلمی در حال و هوای انقلاب که وضع کشور در روزهای پس از انقلاب و شور و اشتیاق مردم را نمایش میدهد. مثل ابراهیم حاتمیکیا که با همکاری با گروه روایت فتح راه به سینمای حرفهای باز کرد یا رسول صدرعاملی که او نیز در کارنامهاش مستندهایی در حال و هوای انقلاب و جنگ دارد که شناختهشدهترینشان مستندهای جنگی اوست.
در این بین، رخشان بنیاعتماد و پوران درخشنده حکایتی دیگر دارند. دو بانوی سینماگر که در عرصه سینمای مستند نگاه اجتماعی منتقدانه و معترضانهای را پی گرفتهاند، بهخصوص بنیاعتماد که خودش ادعا دارد مستندسازی او مقدم بر فیلمسازیاش است که به این معناست که خود را بیشتر مستندساز میداند تا فیلمساز داستانی.
سنت جدید
در شرایطی که در سالهای اول مستندسازان در سینمای داستانی دوام زیادی نمیآوردند، این روند در سالهای اخیر برعکس شده است و پرکارترین کارگردانان این چندسال اخیر فیلمسازانی هستند که کارنامهشان با فیلمهای مستند آغاز شده است.
در سینمای پیش از انقلاب، مستندسازی چون ابراهیم گلستان تنها دو فیلم داستانی "خشت و آیینه" و "اسرار گنج دره جنی" را ساخت. کامران شیردل با اعتباری درخور در سینمای مستند تنها موفق به ساخت "صبح روز چهارم" شد. پرویز کیمیاوی بعد از "مغولها"، "باغ سنگی" و "اوکی مستر" سالها از سینمای داستانی دور افتاد و بعد از "ایران سرای من است" نیز همان روند ادامه یافت.
در سالهای اخیر فیلمسازانی چون نرگس آبیار و محمدحسین مهدویان که از سینمای مستند آمدهاند، نهتنها حضورشان استمرار یافته است که بهعنوان دو تن از تحسینشدهترین سینماگران موقعیت تثبیتشدهتری در قیاس با دیگر همدورهایهایشان دارند. نرگس آبیار نهتنها سالها در حوزه ساخت فیلمهای مستند فعالیت کرده است، بلکه یکی از پرافتخارترین مستندهای سینمای ایران را به نام "یک روز پس از دهمین روز" در کارنامهاش دارد. این فیلمساز در سینمای حرفهای نیز بعد از شیار ١٤٣ ازجمله موفقها بوده و با "نفس" و "شبی که ماه کامل" شد حداقل در جشنواره فیلم فجر جوایز بیشماری به دست آورده است.
محمدحسین مهدویان سازنده "ایستاده در غبار"، "ماجرای نیمروز" و "لاتاری" نیز سابقهای دیرینه در سینمای مستند دارد. او با مستندهایی چون ترور سرچشمه، استخوان لای زخم، دیکتاتور بزرگ، سه سوی میدان جنگ، ثنا و ملکالموت در این حیطه نیز ازجمله کارگردانان پرکار است و یکی از کسانی است که در از بین رفتن سنت ماندگارنبودن مستندسازان در عرصه سینمای حرفهای موثر بوده است.