روایت فیلمساز سال آسیا از همکاری با دو ستاره/ ژولیت بینوش به سراغم آمد/ شیوه کار متفاوت کاترین دونوو
هیروکازو کره-ادا که سال گذشته با "دلهدزدها" نخل طلایی جشنواره کن را برد، امسال با "حقیقت" در افتتاحیه جشنواره ونیز حضور داشت و هفته گذشته به عنوان فیلمساز سال سینمای آسیا برگزیده شد.
ایران آرت: کارگردان و فیلمنامهنویس ۵۷ ساله ژاپنی از زادگاه خود توکیو خارج شد تا تازهترین پروژه سینماییاش را در فرانسه بسازد. او با دو اسطوره بزرگ بازیگری یعنی کاترین دونوو و ژولیت بینوش همکاری کرد و "حقیقت" را در مراسم افتتاحیه هفتاد و ششمین جشنواره فیلم ونیز به نمایش گذاشت.
به گزارش همشهری آنلاین به نقل از سینمای اروپا، هر چند فیلم در مراسم افتتاحیه جایزه نبرد اما حالا دیگر کره-ادا با نخل طلایی جشنواره کن و انبوه جوایز از رویدادهای معتبر دیگر به چنان اعتباری در دنیای سینما دست یافته که خیلیها برای دیدن ساختههایش لحظهشماری میکنند. فیلمساز کهنهکار ژاپنی همزمان با نمایش "حقیقت" در ونیز، مارتا بالاگا از پایگاه خبری سینمای اروپا با کره-ادا گفتگو کرده و از او درباره فیلم ساختن در فرانسه و تجربه بردن نخل طلا پرسیده است.
شنیدهام این ژولیت بینوش بود که شما را ترغیب کرد پروژه "حقیقت" را پیش ببرید. دقیقا در این چند سال چه گذشت؟
پیش از تصمیمگیری درباره موضوع اصلی فیلم، ژولیت نظرم را درباره یک تجربه مشترک پرسید که این ماجرا به سال ۲۰۱۱ برمیگردد. ایده اول این بود که یک فیلم در ژاپن بسازیم اما به نظرم رسید بهتر است برای تغییر هم شده من به فرانسه بروم و آنجا با عوامل و بازیگران فرانسوی کار کنم. بعد با خودم قرار گذاشتم قهرمان ماجرا یکی از اسطورههای سینمای فرانسه باشد؛ کسی که بتواند تمام تاریخچه آن را پوشش دهد. میتوان گفت از همان ابتدا من این سه نفر (دنوو، بینوش و ایتن هاوک) را در ذهن داشتم. درست بسان شخصیت فابین در فیلم، من هم به سطحی از موفقیت رسیدم و شاید یکی با خودش بگوید آدم موفق هرگز تنهایی را احساس نمیکند اما همیشه با موفقیت اندکی تنهایی هم میآید. من همیشه به خانوادهام فکر میکنم اما امروز تنها خودم به ونیز آمدهام.
کاترین دونوو را تازگیها در یک جشنواره دیگر دیدم. میگفت خود واقعیاش ربطی به شخصیت فابین در "حقیقت" ندارد اما در فیلم اتفاقهایی میافتد و حرفهایی زده میشود که انگار بازتابدهنده گذشته و دیدگاههای اوست. این کارها عمدی است؟
کاترین یک روح آزاد است. من گفتگوهای طولانی با او داشتم و شیفته دوران آغاز بازیگری و رابطهاش با خانواده شدم. از آن گفتگوها برای نوشتن فیلمنامه بهره بردم. برای مثال، من درست همان سئوالهایی را از کاترین پرسیدم که خبرنگاران ابتدای فیلم از فابین میپرسند؛ اینکه آیا بازیگری هست که DNA او در وجودش باشد و کاترین هم پاسخ داد: "در فرانسه؟ بعید میدانم." دیدم خوب است این پرسش و پاسخ را در فیلم بگذارم و این کار را کردم. چیزهای دیگر هم وجود داشت اما کاترین معتقد بود این شخصیت بسیار بیرحم است و اگر از چنین واژههایی استفاده کند، نفرتانگیز میشود. بنابراین فاصلهاش را با او نگه داشت اما در عین حال دوست داشت نقش این زن عجیب را چنان بازی کند که بشود به او خندید.
در بسیاری از فیلمهای شما به نظر میرسد به پویایی خانواده بسیار علاقه دارید. آیا پرداختن به این موضوع با زبانی که به آن حرف نمیزنید متفاوت نبود؟
ژاپنیها معمولا این اندازه صریح نیستند. در خانوادههای ما بیشتر سکوت حاکم است؛ از جمله خانواده خود من. ما از رویاروییهای مستقیم میپرهیزیم و اگر نیاز باشد، آن محل را ترک میکنیم. در فرانسه دیدم که مردم با واژهها به جنگ هم میروند. از این نظر، در رابطه میان یک مادر و دختر یا یک زن و شوهر تصمیم گرفتم واژههایی که استفاده میکنم، قویتر از واژههای هر روز خودم باشند. جدای از این، واقعا تفاوت قابل توجه ندیدم.
حتی سر صحنه؟
در صحنه هم احساس تنهایی نمیکردم. یک مترجم واقعا خوب داشتیم که به همه ما کمک میکرد و به لطف این خانم، احساس نکردم به خاطر سوءبرداشتها تحت فشار هستیم. البته فقط برداشتها کمی طولانیتر میشد که آن هم به خاطر انتقال خواستههای من از زبان مترجم بود. کاترین بازیگری نیست که دیالوگهایش را حفظ کند و سر صحنه مقابل دوربین برود. او معمولا خط کلی را میگیرد و بازی میکند. گاهی با خودم میگفتم نمایش کاترین در این صحنه فوقالعاده بود اما مترجم با من موافق نبود. میگفت کاترین یک خط از دیالوگها را اصلا نگفته است. او ترجیح میداد ابتدا حس صحنه را بگیرد و بعد جزئیات را از کار دربیاورد اما من برای عادت کردن به این موضوع زمان نیاز داشتم.