مریل استریپ: وقتی همسرم دید سوفیا چهطور از آب بیرون میآید، دیگر آدم سابق نشد!
فکر نکنم سوفیا از من متنفر باشد چون او را برای اولین بار در مراسم اسکار چند سال پیش دیدم و جوری مرا بغل کرد که کلی خوشحال شدم. من یکی از طرفدارهای پر و پا قرص او بودم و هنوز هستم و واقعاً تحسینش میکنم.
بعضی شبها آره، ولی بعضی شبها نه. شده که پختن غذایی را شروع کنم و بعد بگویم «وای خدا!» و بریزمش دور. بعدش میگویم: «امشب پیتزا میخوریم، همینی که هست!» و میروم به اتاقم و با ناراحتی دراز میکشم تا از زیر پختن در روم. وقتی بچههایم خیلی کوچک بودند و من سر کار میرفتم، کسی را استخدام کرده بودم که برایمان غذا بپزد. ولی الان آشپز در خانه ندارم، چند سالی است که آشپز ندارم و خودم غذا میپزم. ولی وقتی بچهها کوچکتر بودند، سخت بود که هم حواسم به درس و مشقشان باشد هم آخر سر شام درست کنم.
در پخت چه غذایی مهارت دارید؟
من اخیراً کلی پاستا درست کردهام. ساده است. میتوانید موقع پختنش طعمهای غیرمتعارفی را با هم ترکیب کنید. من چون بچههایم یک سری مزههای خاص را دوست دارند و مدام همان را میخواهند، آشپزی میکنم. دخترهایم الان پاستا با گل کلم، جعفری تازه، ترخون و پنیر ریکوتا دوست دارند. اول گل کلم را در آب میجوشانید، بعد پاستا را در آن آب میریزید. میگذارید در آن بپزد تا طعم گل کلم به خوردش برود. بعدش هم بقیهی مواد را همینجوری تازه و خام اضافه میکنید.
شما چطور همزمان یک شغل بسیار زمانبر مثل بازیگری را حفظ میکنید و به وظایف مادر بودنتان هم میرسید؟
خب، اولین چیزی که کمک میکند داشتن یک همسر فوقالعاده است. خیلی سال پیش این را فهمیدم. از این نظر خیلی خوششانسم. غیر از این، باید کلی بنیه و قوا داشته باشید و همچنین باید یک عالمه مهارتهای برنامهریزی داشته باشید. من حس میکنم که انگار دارم یک کسب و کار را اداره میکنم، در حالی که کسب و کاری در کار نیست. همهش دربارهی برنامهریزی، برنامهریزی و برنامهریزی است.
از این که فرزندانتان هم سمت بازیگری میروند چه حسی دارید؟
از اینکه دخترانم هم میخواهند سراغ این کار بروند افتخار میکنم. ولی نگرانشان هم هستم. چون شما وقتی بازیگر هستید، نوشته یا نقاشی یا اثرتان را نقد نمیکنند، مستقیماً خود شما را نقد میکنند! سخت است که با این انتقادها جوری برخورد کنید که آسیب نبینید و ناراحت نشوید و من از این نظر برایشان نگرانم. ولی هیچوقت نمیگویم که این کار را نکنند. چون به نظرم بازیگری حرفهی باشکوهی است و من قدردان همهی چیزهایی هستم که به واسطهی این شغل از خودم بروز دادم.
به نظر میرسد که شما همیشه خوشحال هستید. واقعاً اینطور است یا وجههی عمومیتان را به این صورت نگه داشتهاید؟
من همیشه خوشحال نیستم. جلوی رسانهها و خبرگزاریها خودم را خوشحال نشان میدهم خب. من هم بعضی وقتها به شدت بدخلق میشوم. باور نمیکنید از شوهرم بپرسید(میخندد).
چه چیزهایی حال شما را خوب میکند؟
چیزهایی که مارا عمیقاً خوشحال میکنند واقعاً ساده هستند: مثل عشق، روابط و غذا. باقی چیزها مثل قدرت، تأثیر گذاری، نیرومندی ممکن است روی چیزهایی که واقعا در زندگی مهم هستند سایه بیندازند. ولی تا زمانی که غذا و سقف روی سرتان تأمین باشد و ملزومات اولیهی زندگیتان را داشته باشید، مسائلی که خوشحالتان میکند واقعاً ساده هستند.
این طرز تفکر خیلی به نوع تربیت آدمها بستگی دارد. آیا شما خیلی شبیه به مادرتان هستید؟
مادرم از آن آدمهایی بود که هرجا میرفت همه را سر حال میکرد. خیلی سریع دوست پیدا میکرد و اشتیاق و علاقهاش را با شادی و خوشحالی بروز میداد. همیشه دلم میخواست بیشتر از چیزی که هستم شبیه مادرم باشم. او را عمیقاً دوست داشتم و تحسینش میکردم. او همیشه از زندگی بهترین بخشهایش را میدید و به مشکلات و چیزهایی که مانعش میشد و یا هرچیز منفیای توجه نمیکرد.
تا به حال در زندگیتان به کسی حسادت کردهاید؟
وای آره. به جسیکا لنگ حسودیام شد وقتی نقش رؤیاهای شیرین را گرفت. خیلی فیلم فوقالعادهای بود و بازی او در آن از شگفتانگیز هم فراتر بود. آرزوی چیزهایی که به دست نیاوردم را دارم. اما چیزهایی که در زندگی دارم واقعاً عالی است برای همین شکایتی ندارم.
سوفیا لورن زمانی گفته بود که از شما متنفر است چون با مهارتهای بازیگریتان نقش او را در «پلهای مدیسون کانتی» دزدیدید.
فکر نکنم سوفیا از من متنفر باشد چون او را برای اولین بار در مراسم اسکار چند سال پیش دیدم و جوری مرا بغل کرد که کلی خوشحال شدم. من یکی از طرفدارهای پر و پا قرص او بودم و هنوز هستم و واقعاً تحسینش میکنم. همسرم هم همینطور. او بعد از دیدن آن صحنه که سوفیا لورن در دریا از زیر آب بیرون میآید دیگر آن آدم سابق نشد (میخندد).
آیا دوست دارید شما را به عنوان بازیگری بشناسند که مخصوص بازی در درامهای جدی است؟
من همیشه در طول فعالیتهایم هر مدلی از بازیگری را تجربه کردهام. ولی هر فیلمی که اولین بار درش ظاهر میشوید مثل اولین برخورد آدمهاست. یعنی دیگر بعد از آن شما را با همان نقش میشناسند. اولین نقشهایی که بازی کردم درام بودند. ولی در دانشکده تئاتر من هیچوقت در نقش یا نمایشنامههای جدی بازی نکردم. آنجا فقط یکبار نقش جدی داشتم. نمایشنامهی پدر را بازی کردم و نقش دختر جوان را داشتم. غیر از آن برای سه سال فقط کمدی بازی کردم.
شما با کارگردانان نخبهی هالیوود کار کردهاید. کارگردان مورد علاقهتان کدام است؟
من کارگردان موردعلاقه ندارم، همانطور که رنگ مورد علاقه یا غذای مورد علاقه هم ندارم. از همه چیز خوشم میآید. کارگردانهایی بودهاند که از کار با آنها لذت نبرده باشم. ولی متوجه شدهام که در اکثر موارد به طرزی باورنکردنی خیلی بهم خوش گذشته است، چون با برخی از بزرگترین و بهترین کارگردانان دنیا کار کردهام.
کارگردانی هست که هنوز فرصت همکاری با او را نداشتهاید ولی بخواهید در فیلمش حاضر شوید؟
بله. دوست دارم ببینم مارتین اسکورسیزی هرازگاهی به کاراکترهای زن هم علاقه نشان دهد، ولی نمیدانم که عمرم به این قضیه قد میدهد یا نه. خیلی کارگردانهای دیگری هم هستند که دوست دارم دوباره با آنها کار کنم. عاشق اسپایک جونز هستم. کار کردن با وس اندرسون را خیلی دوست داشتم. ولی در فیلمش یک روباه را بازی میکردم، برای همین دوست دارم یک روز نقش یک آدم هم برایش بازی کنم.
آیا مریل استریپ بزرگ هم تا به حال از نقشی ترسیده؟
آدم اگر بترسد نمیتواند کارش را انجام دهد. در یک نشست خبری میشود ترسید، مضطرب و عصبی شد. ولی وقتی مشغول انجام کارتان هستید نباید بترسید. چون اینجوری جواب نمیدهد.
پس دیگر اصلا مضطرب نمیشوید؟
من هرچه بیشتر دربارهی چیزی فکر میکنم بیتشر مضطرب میشوم. برای همین عمداً بین کارهایم وقفهی طولانی نمیاندازم. معمولاً یک استراحت درست و حسابی میکنم و بعد دوباره کار را شروع میکنم.