تلویزیون سیدیپلیر میخواهد/ حمید گودرزی از مد افتاده، پس گلزارش بهتر است!
جواد یحیوی میگوید تلویزیون میخواهد از عکس یا چهره آدمهای سرشناس استفاده کند و از مجریهایش میخواهد سیدیپلیر باشند!
ایران آرت: جواد یحیوی که حالا سالهاست دیگر راهی به آنتن ندارد میگوید: "در تلویزیون فقط سیدیپلیر میخواهند. به محض اینکه یک مجری بر اثر مراوده با مهمانانش اندیشمند شود و تحلیل ارائه کند، او را کنار میگذارند. همان کاری که با امثال من کردند."
به گزارش خبرآنلاین، او در مقام مجری ممنوعالتصویر، حرفهایی شنیدنی درباره اجرا و مجری بودن در تلویزیون دارد. از رضا گلزار تا عادل فردوسیپور و از حمید گودرزی تا پژمان بازغی درباره هرکدام نکاتی مطرح میکند. گفتوگوی فاطمه پاقلعهنژاد با این مجری را بخوانید.
در ماههای اخیر زیاد درباره مجریهای تلویزیونی، به خصوص بازیگرانی که به عرصه اجرا وارد شدهاند نقد شده است.
در مورد این موضوع صحبت کردن خیلی کار سختی است. به این دلیل که ما از وسط سوار این قطار شدهایم؛ یعنی اینکه امروز مجریهای سازمان صدا و سیما استانداردهای لازم را ندارند. یک عنصری باید به این برنامهها اضافه شود تا محتوای تازهای تولید شود.
این یک بحث، اما اینکه میگوییم چرا تلویزیون اینگونه است مانند این میماند که فرزندمان سرطان داشته باشد و اصلا متوجه نشویم با چه سختی به مدرسه میرود و میآید، آن وقت زمانی که کارنامهاش را دادند بگوییم چرا ورزشش پنج شده! مسئله آن ورزش نیست، مسئله مدرسه نیست، این بچه مریض است، حالش خوب نیست و این قابل درک نیست. از همین جهت فهم این موضوع سخت است.
منظورتان این است که مشکل از اساس این رسانه است؟
بله، من فکر میکنم از آنجایی خراب است که ما تلویزیون را مسیری برای فکر کردن یا بهرهبرداری از اندیشه و تفکر آدمهای روشنفکر نمیخواهیم، تلویزیون را میخواهیم تا فقط یک تریبون باشد و تلویزیون به بلندگوی مدرسهای تبدیل کردیم که وقتی ۲۲بهمن میشود سرودهای حماسی آن را زیاد میکنیم یا از پشت میکروفون ساعت هشت، میگوییم بچه ها بروید سر کلاس. یعنی فقط به عنوان یک تریبون حزبی از آن استفاده میکنیم.
همانطور که در گذشته این کار انجام میشده و در تمام سرزمینها هم این موضوع وجود دارد. هر حزبی در هر سرزمینی بوده یک رسانه هم داشته که همینگونه برایش مارش میزده. زمانی که تلویزیون را تا این سطح پایین میآوریم که فقط اپراتور باشد، بنابراین کسی که جلوی دوربین مینشیند با فکر نیامده جلوی دوربین، برای حرفی که جلوی دوربین میزند دیشب بیدار نمانده، چند ورق کتاب نخوانده، در گوگل درباره موضوعی که میخواهد حرف بزند سرچ نکرده، که مثلا بگوید میخواهم درباره این موضوع حرف بزنم یا آمدهام این پیام را بدهم. وقتی اینطور نگاه نمیشود ما تنها یک اپراتور هستیم.
مشکل کجاست؟
خود تلویزیون از آدمهایش میخواهد سی دی پلیر باشند و به محض اینکه شروع به فکر کردن میکنی، حذف میشوی. حتی اگر آدم فکوری نبوده باشی، مانند من که در ۲۰سالگی وارد تلویزیون شدم و چیزی نمیدانستم. اما وقتی ۱۵ سال در آن فضا فرصت معاشرت با خبرنگار، وزیر، وکیل، فرهیخته و فرهنگی را پیدا میکنم، کم کم میفهمم و صاحب نگاه و فکر میشوم، از همانجا تلویزیون میگوید دیگر نیا، به این دلیل که ما یک اپراتور میخواهیم نه یک اندیشمند.
مثل اینکه قرار است شما از من بپرسید چرا سامسونگ بهتر از آیفون است، درحالی که مثلا من شاعرم . من نمیدانم. شما انتظار دارید آدمی که آنجا نشسته مولف باشد، وقتی مولف نیست، سیدیپلیر است.
مثلا محمدرضا گلزار مشتری بیشتری دارد نسبت به حمیدگودرزی، چون حمید گودرزی مقداری از مد افتاده، پس گلزارش بهتر است. در حقیقت این یک دستاویزی است که شما به یک مجری رای مثبت بدهید و گرنه هیچ پارامتر مثبت دیگری نداریم. این افراد دوستان من هستند. منظورم این است اگر به این شکل میکروفون بودن یا چهره بودن به موضوع نگاه کنیم، دچار مشکل میشویم.
حالا که پژمان پدر شده اجرای "کودکشو" بیشتر برازندهاش است، یک روحی در تعاملش با کودکان است و معلوم است در خانه، با نفس هم همین گونه است، پس او را برای "کودکشو" انتخاب میکنیم.
من با دانه دانه بچهها کاری ندام، من با این کار تلویزیون مشکل دارم که میخواهد از عکس یا چهره استفاده کند. متاسفانه ما انسانهای سطحینگری هستیم. همه معتقدند یک فرد سوپراستار است هر جا میرود برایش صف میکشند، این میشود سلبریتی. شما کارداشیان را ببینید؛ خیلی نقد به او وارد است، نه هنر خاصی دارد نه چیزی، اما سلبریتی است.
آقای یحیوی اشاره کردید به اینکه مجری تا فکور میشود، کنار گذاشته میشود. پس چرا عادل فردوسیپور بیست سال دوام آورد و بعد از بیست سال کنار گذاشته شد؟
در مورد عادل صحبت کردن هم سخت است، چرا که باید پارامترهای متفاوتی را بررسی کرد اما حوزهای که عادل در آن فعالیت میکرد، حوزهای به معنای تفکر آنچنانی نیست، درباره ورزش است. عادل یک گزارشگر است، اگر از خودش هم بپرسید میگوید گزارشگرم
درست است. اما باعث به جود آمدن بسیاری از جریانات در فوتبال شده است.
بله شده اما شما فکر کنید که تلویزیون همیشه با فوتبال سر موضوع حق پخش دعوا دارد. هر زمان فدراسیون به تلویزیون میگوید حق ما چه شد؟ تلویزیون عادلش را زیاد میکند. عادل تاج و رئیس فدراسیون و وزیر و وکیل را میکوباند و حق دارد همه چیز درباره او بگوید تا آنها عقبنشینی کنند.
پس مطابق این نظر شما الان مهدی تاج و فدراسیون فوتبال میتوانند راحت بروند و حقشان را بگیرند، چون عادل دیگر در تلویزیون نیست؟
آن زمان که عادل بود تلویزیون از این ابزار استفاده میکرد ممکن است الان از یک ابزار دیگر استفاده کند. اصغر پورمحمدی که در تلویزیون حضور قدرتمندتری داشت، همیشه پشت عادل بود، او را حمایت کرد و آدمهایی از این جنس را دوست داشت، آدمهای انتقادگر را؛ من را هم حمایت میکرد.
اما از یک جایی به بعد دیگر نتوانست مرا حمایت کند. به خاطر اینکه عادل حرف سیاسی نمیزد و به خاطر اینکه حوزه صحبت عادل با من فرق میکرد. من در حوزه فرهنگ بودم و این حوزه خطرناکتر و حساستر است.
ولی قبول کنید از آنجایی زیر پای عادل خالی شد که مردم هر هفته دوشنبهها منتظر بودند حرفهایی را که دوست دارند از تلویزیون بشنوند از زبان عادل بشنوند؛ سیاسی، اجتماعی یا حتی فرهنگی.
بله، قطعا و حتما اتفاقی که برای عادل افتاد، برای بقیه کسانی که به نحوی مردم دوستشان دارند و صدای رسای مردم هستند هم اتفاق خواهد افتاد.