روایت ژاک تاتی فلسطین از فیلم برگزیده کن/ میخواستم حقیقت را آشکار کنم
ایلیا سلیمان در سومین حضور در جشنواره کن سرانجام از سرزمین مادری خود فلسطین خارج شد و در جستجویی بیهوده در شهرهای نیویورک و پاریس دنبال بهشت گمشده گشت.
ایران آرت: فیلمساز ۵۸ ساله فلسطینی امسال با "اینجا باید بهشت باشد" در بخش مسابقه جشنواره کن رقابت کرد؛ یک کمدی فرانسوی-کانادایی به نویسندگی، کارگردانی، بازیگری و روایتگری سلیمان که او را "ژاک تاتی" فلسطین میدانند. تاتی کارگردان و کمدین فقید سینمای فرانسه و از بزرگترین فیلمسازان تاریخ است.
سلیمان بیشتر با "مداخله الهی" شناخته میشود؛ روایتی امروزی و کمدیتراژیک از زندگی در فلسطین اشغالی که در ۲۰۰۲ در بخش مسابقه کن به نمایش درآمد و علاوه بر جایزه هیات داوران، فیلم برگزیده منتقدان جهانی (فیپرشی) هم شد. او بار دیگر در ۲۰۰۹ با "زمان باقیمانده" به بخش مسابقه کن آمد و پس از ۱۰ سال در هفتاد و دومین دوره جشنواره کن با "اینجا باید بهشت باشد" جایزه فیپرشی را برد.
به گزارش همشهری آنلاین، داستان فیلم تازه سلیمان درباره یک شهروند فلسطینی (خود کارگردان) است که با رویای یافتن بهشت از سرزمینهای اشغالی خارج میشود و در شهرهای مختلف دنیا از جمله پاریس و نیویورک، شباهتهایی عجیب و غیرمنتظره با سرزمین مادری خود مییابد. گائل گارسیا برنال در نقش خودش و علی سلیمان دیگر بازیگران "اینجا باید بهشت باشد" هستند؛ فیلمی که سلیمان درباره آن با سینهیوروپا به گفتگو نشسته است.
شما در "اینجا باید بهشت باشد" اینبار نه یک فلسطینی، که یک بیگانه و خارجی هستید. چرا احساس کردید در این فیلم باید از مناقشه عربی-اسرائیلی فراتر بروید؟
اصلا اینگونه نیست که تلاشی برای خارجی بودن کرده باشم. تلاش من فقط این بود که نشان بدهم مرزهای مناقشه و درگیری تا همه جای دنیا گسترده شده است و امروز دیگر خشونت جزئی آشنا و جداییناپذیر از اساس هر جایی است که ما آنجا پا میگذاریم. از این رو، تنش و نارضایتی را همه جا میتوان دید و دیگر یک درگیری محلی نیست.
چرا پاریس و نیویورک را انتخاب کردید؟
به یک دلیل بسیار بسیار ساده؛ ساده به اندازه خود من. نمیخواستم فیلم را جایی بسازم که با آن آشنا نیستم. این کار را یکبار دیگر هم انجام داده بودم که نتیجهاش فوقالعاده بود. نیویورک و پاریس شهرهایی هستند که من در آنها زندگی کردهام؛ میدانید که؟ ۱۴ سال در این شهر و ۱۴ سال در آن یکی. بنابراین، با محیط و طنز موجود در آنها آشنایی دارم.
صحنههای پاریس به این دلیل جلب توجه میکند که در خیابانهای آن مطلقا هیچ نشانی از خودرو و انسان نیست. چرا به این گزینه رسیدید؟
برای نشان دادن ذات و کنه پاریس باید سراغ طبقه پایین و مظلوم و بیخانمان و فقیر بروید؛ عربهایی که تحت تعقیب پلیس هستند. من میخواستم حقیقت را آشکار کنم نه اینکه واقعگرا باشم و برای رسیدن به این هدف، کافی بود کاری را انجام بدهم که انجام دادم. در این شرایط، همواره امیدوار بودم پرسشی که به ذهن میرسد و برجسته میشود درباره ذات چیزها باشد نه وقتی که از انیمیشن استفاده میکنم یا نوعی از واقعگرایی.
نخستین بار که ما پاریس را میبینیم، یک تصویر کارتپستالی از شهر است و ناگهان شما نظافتچیها را نشان میدهید. آیا هدفتان به تصویر کشیدن انبوه جوامع دور از وطن است که با فشار اروپا و آمریکا سرکوب شدهاند؟
من چنین قصدی نداشتم و صرفا واقعیت را به تصویر کشیدم. فیلم من در واقع روایتی است از طبقه اجتماعی، شکاف اقتصادی، مهاجرت، نارضایتی و خشونت. "اینجا باید بهشت باشد" درباره تبعیض است و درباره افتادن از اصل به واسطه رنگ پوست. این آن چیزی است که فیلم من میخواهد آشکار کند و همه اینها را به استعمار مرتبط میداند.