به بهانه نامگذاری خیابانی به یاد آقای هنرپیشه
از بیتلهای لندن تا جمشید مشایخی تهران
لذت عبور جمشید مشایخی از خیابانی که حالا پس از مرگش قرار است به نام او مزین شود، حسرتی است که از این به بعد فقط بر فراز قطعه هنرمندان بهشت زهرای تهران در حال پرواز خواهد بود
ایرانآرت، صابر محمدی: وقتی دقیقاً نیمقرن پیش در استودیوی اپلرکوردز، پل مککارتنی (یکی از اعضای گروه بیتلز) بهیکباره و با شوقی سرشار وسط حرفهای مدیر هنری آلبوم تازهشان پرید و گفت، چه کاری است برای عکس جلد آلبومشان سوار هواپیما شوند و بر فراز هیمالیا کارهای سخت بکنند، درحالی که میتوانند از در استودیو بیرون بروند و در همین خیابان اَبی عکس را بگیرند، بعید است به این دو نکته حتی فکر هم کرده باشد: ابتدا اینکه این ایده بهظاهر خامدستانه و از سر تنبلی میتواند جذاب هم از کار درآید و دوم اینکه فصلی میشود در کاور آلبومهای موسیقی و فراتر از آن در تاریخ موسیقی راک. ایده از سر تنبلی مککارتنی باعث شد ساعت یازدهونیم صبح روز هشتم آگوست، یان مکمیلان که عکاس گروه بود از پلیس بخواهد برای 10 دقیقه ماشینها را متوقف کنند تا جان لنون، جورج هریسون، پل مککارتنی و رینگو استار (بیتل ها) به ترتیب از خطکشی عابر پیاده ابیرود عبور کنند و وقتی پای هر چهار نفر فرم V را گرفت آن عکس تاریخی ثبت شود و نام آلبوم هم به «Abbey Road» تغییر کند.
آنها آن روز مهمترین گروه موسیقی در جهان بودند اما آنچه باعث شد آلبوم تازهشان برای همیشه در تاریخ موسیقی ماندگار شود فقط آن هفده قطعه شاهکار و فقط عکس روی جلد آن نبود، آنچه باعث شده ابیرود یکی از معروفترین آلبومهای موسیقی باشد، اتفاقاً بهرهبردن از خیابان است؛ خیابان در تصویر روی جلد این آلبوم، صرفاً یادآور عنصری شهری نیست و بسیاری از گفتمانهای جهان معاصر را احضار کرده است.
همین است که حالا پنج دهه است مردم میروند و از آن خطکشی عابر پیاده رد میشوند و دوربین را میدهند دست فک و فامیلشان تا از آنها هم مثل بیتلها عکسی ثبت شود به یادگار و برود توی آلبومهای خانگی.
بیتردید یکی از مهمترین لذتهای شخصی و گروهی اعضای گروه بیتلها در همه این سالها تماشای عکسهایی بوده است که در آنها مردم خواستهاند بازتولید عکس جلد آلبوم ابیرود را به نمایش بگذارند. برای هنرمند، چه چیزی میتواند ارزشمندتر و لذتبخشتر از امتداد هنر و اثرش در طول تاریخ باشد؟
حالا اینها را گفتم تا بگویم کاش دست کم ما هم وقتی میخواهیم خیابانی را به نام فرهیختهای، اهل کلمهای، هنرپیشهای بکنیم، این تغییر نام را به پس از مرگ او موکول نکنیم. لذت عبور جمشید مشایخی از خیابانی که حالا پس از مرگش قرار است به نام او مزین شود، حسرتی است که از این به بعد فقط بر فراز قطعه هنرمندان بهشت زهرای تهران در حال پرواز خواهد بود؛ حسرتی که دود میشود و به هوا میرود. او و بسیاری از هنرمندان درگذشتهای که حالا یکی از خیابانهای پایتخت را به نام خود کردهاند، هیچگاه لذتی اینچنین را تجربه نکردند.
و این در حالی است که هزاران کیلومتر آنسوتر، خیابان ابی هر روز بی آن که به نام بیتلها باشد، نام آنها را در ترافیک پشت خط عابرپیاده و در ازدحام کسانی که صف کشیدهاند تا عکس مشهور را با حضور خودشان بازسازی کنند، یادآوری میکند.