بعضی معنی پولشویی را نمی دانند/تحلیل آقای بازیگر از پرحاشیه ترین بحث این روزهای سینما، سانسور، جرمی به نام حمل ویدئو و تماشاگران خاموش
حبیب اسماعیلی، بازیگر و تهیه کننده سینما می پرسد: یک آدمی تاجر است و پولش را میآورد در سینما خرج میکند تا برای مردم فیلم ساخته شود. کجای این بد است؟
ایران آرت : این چهره شناخته شده سینما در گفتگو با سمیرا افتخاری می گوید: "سرمایهگذاری در سینما چه اشکالی دارد؟ یک آدمی تاجر است و پولش را میآورد در سینما خرج میکند تا برای مردم فیلم ساخته شود. کجای این بد است؟"
اسماعیلی تاکید دارد:" متأسفانه امروز خیلیها بحث پولشویی را مطرح کردهاند، در حالیکه ممکن است بعضاً حتی معنی آن را ندانند."
به نظر می رسد اشاره حبیب اسماعیلی به یکی دو همکار خودش و چند رسانه تندرویی است که در ماههای اخیر کمپینی را هدایت می کنند که سرمایه گذاران نوآمده به سینما و تئاتر را پشیمان و فراری دهند.
او به هنر آنلاین گفته است:" من با حضور سرمایهگذارها در سینما مخالفتی ندارم اما بعضیها میآیند با هنرمندان عکس یادگاری میگیرند و این مسئله کار را خراب میکند. یا ممکن است کسی بیرون کار خلاف یا خدایی نکرده غیر شرعی انجام دهد و حالا بخواهد با کار فرهنگی در سینما خودش را تطهیر کند. البته اینطور آدمها خارج شدهاند و رفتهاند. در غیر این صورت چه اشکالی دارد یک شخصی بیاید سرمایهاش را خرج تولید فیلم کند؟"
تهیه کننده فیلم قرمز توضیح داد:" اگر این آدمها عشق سینما را داشته باشند، میمانند و با سرمایهشان به تولید فیلم کمک میکنند. این دیگر زرنگی تهیهکننده است که میآید از بیرون سرمایهگذار جذب میکند."
او خاطر نشان کرد :" البته این مسئله هم دوباره بستگی به کیفیت فیلمها دارد؛ یعنی اگر فیلم شما خوب باشد و مردم از آن استقبال کنند، سرمایهگذار در سینما میماند و در غیر این صورت فراری میشود. به همین خاطر فکر میکنم کار باید در دست آدم متخصص باشد تا هم عوامل به منفعت مادی و معنوی برسند و هم مخاطب سینما راضی باشد. در این صورت بخش خصوصی یواش یواش دوباره همان شکل اولیهاش را میگیرد. در کل ورود سرمایه به سینما خوب است و اگر مشکلی هم وجود دارد به خاطر یکی دو آدمی بوده که پروندههای بیرونی پیدا کردهاند و متأسفانه به همین خاطر عدهای همه را به یک چشم نگاه میکنند."
حبیب اسماعیلی اتفاقا ورود پول دولت به تولید فیلم را مشکل اصلی سینما می داند و دستمزدهای نجومی حاصل ساخت فیلم های به اصطلاح فاخر دانست و گفت:" سالها قبل که دولت به حوزه تولید فیلم ورود کرد، به نظر من کار را خراب کرد. چون باعث شد دیگر کسی دغدغه برگشت سرمایه نداشته باشد. آن زمان که ما به صورت تعاونی کار میکردیم نگاه ما اصلاً نگاه دولتی نبود و اتفاقاً فیلمهایی که ساختیم هم فیلمهای ارزان و پرفروشی از آب درآمد؛ اما رفته رفته با حضور دولت و پولهای سرمایهگذارها شرایط فرق کرد. البته من هیچ مسئلهای نمیبینم که سرمایهگذارها وارد سینما شوند و اتفاقاً معتقدم که ما باید به پولهای سالمی که وارد سینما میشود و چرخه تولید را میگرداند، احترام بگذاریم؛ اما اینطور نباید باشد که من تهیهکنندگی یک فیلمی را بهعهده بگیرم و چون سرمایه آن متعلق به خودم نیست، دیگر دغدغهای برای تولید و فروش آن نداشته باشم. این همان اتفاق غیر جالبی است که از دهه هفتاد برای سینما افتاد و نگاه تهیهکنندههای ما را تغییر داد. حضور دولت در زمینه تولید فیلم یک مقدار کار را خراب کرد. البته اینکه خواستند فیلمهای فاخر بسازند کار خوبی بود اما به اسم فیلمهای فاخر بودجههای زیادی تلف شد و بازار تولید را نیز به هم ریخت و قیمت بعضی از بازیگران بدون هیچ معیاری بالا رفت. به همین خاطر است که میگویم دهه 60 و 70 دوره شکوفایی سینمای ایران بود. مسئله اساسی دیگری که وجود دارد مسئله ممیزیهاست که در این زمینه سختگیری بیشتری نمیشد."
او تصریح کرد:" به اعتقاد من الآن سرمایهگذار بخش خصوصی یا تهیهکننده واقعی در سینما کم شده است. منظورم کسی است که دست به جیبش میکند و فیلم میسازد. به همین خاطر معتقدم که باید این اجازه را بدهند تا بخش خصوصی که فیلم را تهیه میکند، از امکانات پخش نیز بهرهمند شود."
اسماعیلی گفت:" بخش مهمی از فیلمهای درخشان دهه 60 هم با سرمایه خصوصی ساخته شدند و همچنان باید بخش خصوصی به کار خود ادامه دهد. البته دولت هم میخواهد خودش فیلم داشته باشد و ما میبینیم ارگانهای زیادی دارند در زمینه فیلمسازی کار میکنند. به اعتقاد من دولت میتواند سرمایهاش را بعد از تولید خرج کند چون اگر سرمایهاش را برای تولید خرج کند، ممکن است خدایی نکرده فیلمها بیخاصیت از آب در بیایند؛ اما اگر دولت سرمایهاش را برای بعد از تولید بگذارد و به طور مثال سینما بسازد و یا مثل شهرداری و سازمان صداوسیما در زمینه تبلیغات به فیلمها کمک کند، تأثیرگذارتر خواهد بود. من فکر میکنم بخش خصوصی این کمکها را لازم دارد."
این بازیگر قدیمی سینما یادآوری کرد:" ما باید شرایطی را فراهم کنیم که فیلمهای جدی و اجتماعی ما تماشاگر خودش را داشته باشد. من دو سال پیش فیلم "من سالوادور نیستم" را پخش کردم که تبدیل به اولین فیلمی شد که 17 میلیارد تومان فروش کرد. تعداد تماشاگرهای این فیلم 2 میلیون و 500 هزار نفر بود. این تعداد در مقابل یک جمعیت 70-80 میلیون نفری واقعاً تعداد زیادی نیست. فیلم "هزارپا" که پرفروشترین فیلم سال 97 شد هم حدود 3 میلیون مخاطب داشت، در حالیکه ما در دهههای 60 و 70 فیلمهایی داشتیم که چهار یا پنج میلیون نفر بیننده داشتند. این یعنی ما در سالهای اخیر تماشاگرانمان را از دست دادهایم."
او گفت:" ما تماشاگرهایی داریم که فقط زمانی که فیلم متفاوتی (به طور مثال فیلمهای اصغر فرهادی) در حال اکران باشد به سینما میآیند و کاری که ما باید انجام بدهیم این است که فیلمهایی بسازیم تا این مخاطبان خاموش را به سینما بکشانیم. ما باید به نحوی بتوانیم کفه ترازوی فیلمهای کمدی و غیر کمدی را به یک مقدار میزان کنیم. فیلم "ملبورن" به کارگردانی نیما جاویدی فیلمی است که اتفاقات آن در یک آپارتمان میگذرد. آن موقع میگفتند مگر فیلمهای آپارتمانی فروش میکند؟ ما تنها کاری که انجام دادیم این بود که از شبکههای مجازی استفاده کردیم. فیلم در نهایت یک میلیارد و 400 میلیون تومان فروخت و همه در زمان خودش میگفتند عجب فروش خوبی کرد. در حالی که "ملبورن" حدود 200 هزار بیننده داشت و ما بخش زیادی از این تعداد را از طریق شبکههای مجازی جذب کردیم. نمونه دیگری که میتوانم برایتان مثال بزنم فیلم "مدرسه موشها" بود که روز اول اکرانش فقط پنجاه هزار تومان فروخت اما رفته رفته با فروش قابل توجهی مواجه شد و این به خاطر حضور آدمهایی در سینما بود که احساس کرده بودند "مدرسه موشها" نسبت به بقیه فیلمها متفاوتتر است. معمولاً پوشش آن آدمها هم با بقیه فرق میکرد. ما باید کاری کنیم که آدمهایی از همه اقشار را به سینما بکشانیم. همین الآن ما در خانهها آدمهای زیادی را داریم که بیننده ماهواره هستند و باید بتوانیم آنها را به سینما بیاوریم."
حبیب اسماعیلی گفت:" ابتدای انقلاب حمل دستگاه ویدئو در خیابان جرم بود اما الآن که بهترین فیلمهای دنیا در دسترس جوانهای ماست، سختگیریهای بیخود دیگر فایدهای ندارد. به همین خاطر فکر میکنم باید دست فیلمسازهایمان را بازتر بگذاریم تا شرایط کار کردن برای آنها بهتر باشد. به هر حال فیلمسازهای ما خط قرمزها را به خوبی میشناسند و میدانند باید در چه فضایی کار کنند. معتقدم اگر آزادی عمل بیشتری به فیلمسازهای ما داده شود، آنوقت فیلمسازها و تهیهکنندگان حرفهای بیشتری وارد گود میشوند. امروز به دلیل ممیزیهای گسترده در حوزه اجتماعی و از سر و ته کار زدن و همچنین دیر و بد به اکران رسیدن فیلمها دیگر کسی حاضر به این ریسک نیست. در حال حاضر باب طبع همه فیلم کمدی است و فیلمهای کمدی از اکرانهای خوب بهرهمند هستند و چون به آنها ممیزی نمیخورد، تهیهکننده میگوید مگر من بیکارم که بروم دست روی یک فیلم اجتماعی بگذارم تا گیر و گور ممیزی را داشته باشم و فیلمم بخوابد؟ فیلم کمدی کار میکنم که دردسر کمتری دارد. از طرفی چون مردم گرفتاری مالی و فشار اقتصادی زیادی را تحمل میکنند، مایلاند که برای دو ساعت به سینما بروند و فارغ از همه این مسائل باشند."