رابطه چشمان بسته خانم بازیگر و خودکشی انسانها
فیلم "جعبه پرنده" هیولای جدیدی را به تصویر میکشد که انسانها تنها با دیدن آن متوهم شده و دست به خودکشی میزنند؛ برخی میگویند این هیولا شبکههای اجتماعی است.
ایران آرت: شبکه سینمای خانگی نتفلیکس آمریکا در اواخر سال ۲۰۱۸ میلادی فیلمی را منتشر کرد که به گفته مدیران این شبکه در مدت یک هفته بیش از ۴۵ میلیون بازدید کننده داشته است. نام این فیلم پسا آخر الزمانی، "برد باکس"(جعبه پرنده) بود که ساندرا بولاک در آن بازی کرده است. در تبلیغات این فیلم هم نوشته شده بود:"چشم هایت را باز نکن". این میزان بیننده در نوع خود یک رکورد محسوب می شود اما سوال اینجاست که چرا این فیلم توانست این میزان مخاطب را به خود اختصاص دهد و چه پیامی را فرستاده است؟
به گزارش ایرنا، یک فیلم ترسناک با هیولاهایی جدید و به دور از کلیشه یا آخر الزمانی به تصویر کشیده شده که در ترس های امروزی ما طنین انداز است. بسیاری این فیلم را شبیه به دوگانه ایستادگی سالهای ۹۰ میلادی، ساخته شبکه ای بی سی می دانند که با اقتباس از رمان ابلیس نوشته استیون کینگ بوده است.
وحشتی مرگبار با هیولاهایی ناشناخته و دیده نشده تمام دنیا را فراگرفته است و نگاه کردن به آن ها دنباله هایی از هذیان گویی و توهم را به همراه دارد که موجب خودکشی و مرگ افراد می شود. در تمام فیلم اما این موجودات، ناشناخته و پنهان هستند و فقط کسانی که چشم بند دارند در امان هستند. چرا که تنها راه آسیب این هیولاها به انسان از طریق چشم ها ونگاه کردن به آن هاست.
فیلم خود را از کلیشه های قدیمی همچون سلاح های هسته ای و جنگ سرد دهه ۹۰ میلادی جدا می کند و نوع جدیدی از جنگ سرد دنیای امروز را به تصویر می کشد. پروفسور کریم کریم استاد ارتباطات دانشگاه کارلتون کانادا، معتقد است این هیولاها چیزی نیستند جز "رسانه های اجتماعی" یا به بیان دیگر تاثیرگذارها که ترس بشر امروزی است!
او می گوید: اگر با دقت به سکانس ها بنگریم، متوجه خواهیم شد که افراد با دیدن فضای بیرونی، متوجه بدترین ترس هایشان شده اند که باعث خودکشی شان می شود. اثرات مخرب "رسانه های اجتماعی" که مغزهایمان را شست و شو می دهند و انسان امروزی را در انزوایی دائمی قرار می دهد. چشم بند های فیلم جعبه پرنده در واقع برای محافظت انسان ها از دیدن رسانه های اجتماعی است!
افراد داخل فیلم قبل از خودکشی توهماتی دارند که باعث شنیدن یا دیدن عزیزانشان می شود. در طول فیلم مالوری ، شخصیت اول فیلم صدای همسر مرده اش را می شنود و حتی در سکانسی آشوب که زنی در حال خود کشی است، مادرش را که ۱۰ سال پیش مرده است را می بیند. درست شبیه نوتیفیکیشن های رسانه های اجتماعی از جانب دوستان و خانواده که در واقع هستند اما وجود ندارند. دنیای جدیدی از ارتباطات اما بدون ارتباط واقعی!
بعد از خودکشی وانگ نیز، بقیه شخصیت ها برای نجات خودشان صفحه های کامپیوتری را می شکنند. فیلم در خیلی از صحنه ها خطر را نشان می دهد: رسانه های اجتماعی!
فیلم هایی از این دست سعی دارند تا ترس های انسانی را در تصاویری به دور از قالب های واقعی نشان دهند تا بیننده عمیق تر به دور و برش نگاه کند، درست شبیه صحنه بررسی نقاشی توسط مالوری. ما انسان های امروزی به طور دائم سرگرم دیدن رسانه های اجتماعی هستیم. ما همواره دنبال ارتباطیم اما ارتباط در رسانه ها و شبکه های اجتماعی، ارتباطی مصنوعی است که ما را تنها تر از همیشه کرده است.
در فیلم می بینیم که مالوری برای نجات کودکانش به آنها راه دیگری برای زندگی آموخته و او حس شنوایی آنها را برای ارتباط با جهان بیرونی قوی کرده است. مالوری می داند که برای رهایی از این هیولاها باید راهی باشد، راهی که نسل جدید باید پیش بگیرد و شاید آن ارتباطی واقعی میان انسان ها باشد.